گزارش اخیر یوناما در مورد وضعیت حقوق بشری در افغانستان حقایق تکاندهندهای را افشا میکند. در این گزارش برای اولینبار سازمان ملل از انگیزههای قومی طالبان در پس بسیاری از نقض سیستماتیک حقوق بشر از جمله موارد جدید سرکوب زنان در افغانستان پرده بر میدارد.
از آنجا که پنهان کردن انگیزههای قومی در پس شعارهای مذهبی امر تازهای نیست و در سایر جوامع نیز تجربه شده است، رسانهی رخشانه تلاش میکند تا در قالب یک سری مقالات، با نگاه تطبیقی ابعادی از آنچه را که طالبان در افغانستان پیاده میکنند را بررسی کند. یکی از مهمترین این موارد مروری بر تجاوز گسترده به زنان در بوسنی در راستای پاکسازی قومی است.
تجاوز به زنان بوسنی در راستای سرکوب قومی
پیش از شروع جنگ بوسنی در اپریل سال ۱۹۹۲ پروپاگاندیستهای صرب در سه محور مهم تبلیغات خود را علیه مسلمانان بوسنیایی شروع کردند:
یکم – بوسنیاییها اسلاو اصیل نیستند و ریشه ترکی دارند. این تبلیغات با استناد به مذهب و اعتقادات بوسنیاییها سعی میکرد تصویری «بیگانه» از مسلمانها ارایه کند؛ بیگانهای که بقایای یک قدرت استعماری سرکوبگر است و حکومت، قدرت، سرزمین و حتی اعتقادات اسلاوهای اصیل را تهدید میکنند.
«مسلمان بودن» و «ریشه ترکی داشتن» دو عنصری است که اصالت بوسنیاییها را زیرسوال میبرد تا در نتیجه حضور آنها در دستگاه سیاسی و قلمروی به نام یوگوسلاویا تهدیدی برای قدرت، سرزمین و باورهای مسیحی صربها بهعنوان «اسلاوهای اصیل» موجه جلوه کند.
دوم – همدستی بوسنیایها با فاشیستهای کروات، معروف به اوستاشا Ustasha برای سرکوب صربها در دوران جنگ جهانی دوم.
این روایت تا حدی مجعول و اغراقآمیز، روایت «تهدید مسلمانان بهعنوان یک گروه بیگانه» را با یک روایت مجعول تاریخی دیگر پیوند میزد که در آن صربها خود قربانی بودند و بوسنیاییهای بیگانه با عاملان آن همدستی داشتند.
سوم – انتقام تاریخی و ترمیم شکوه از دست رفته صربها در «نبرد کوسوو»، در قرن چهاردهم میلادی علیه امپراطوری عثمانی.
براساس این روایت، شش قرن پیش ترکهای عثمانی با واردکردن شکست سنگین بر صربها در کوسوو شکوه و عظمت تاریخی ملت صرب را خدشهدار کرد؛ شکوه و عظمتی از دسترفته که هرگز احیا نشد و ملت صرب نتوانست در قرنهای متوالی اعتماد به نفس خود را باز یابد.
در سال ۱۹۸۹، اسلوبودان میلوشویچ، رییس جمهور صربستان، در سخنرانی معروف خود در گازیمستان، ششصد سال پس از نبرد کوسوو صربها را به آمادگی برای نبرد تاریخی فراخواند؛ نبردی که به قربانیدادن نیاز داشت و صربها به منظور بازیابی غرور تاریخی خود از آن باید فاتحانه بیرون میآمد.
روایت پروپاگاندیستهای صرب به سرعت به شکلگیری ایدئولوژی ناسیونالیسم قومی دامنزد که چیزی شبیه نازیسم در جرمنی و فاشیسم در ایتالیا بود.
این ایدئولوژی با درآمیختن سه عنصر قومیت+مذهب + سرزمین نوستالژی بازگشت به شکوه اساطیری از دست رفته را در میان صربها بیدار کرد؛ نوعی گرایش الترارادیکال قومی که صربها را مالکان اصلی سرزمین، قدرت سیاسی و مذهب در یوگوسلاویا معرفی میکرد.
بسیاری بدیهی بود که حاملان این ایدئولوژی نمیتوانستند حضور سایر گروههای قومی از جمله بوسنیاییها و کرواتها را در قلمرو یوگوسلاویا تحمل کنند.
زنان بوسنیایی/ عکس: دانشنامهی آزاد.
در اپریل ۱۹۹۲ جنگ در بوسنی آغاز شد. صربها از همان لحظههای نخست جنگ از حمله به غیرنظامیان و مردم عادی دریغ نکردند.
مناطق مسکونی مسلماننشین غارت شده و با خاک یکسان شدند، مردم عادی به رگبار بستهشدند و تجاوز به زنان آغاز شد. اسنادی که از این جنگ به جا مانده و روایتهایی که از آن منتشر شده است وحشتناک و تکاندهندهاند.
صربها؛ نظامی و غیرنظامی به خانههای مسلمانان هجوم بردند. اموال و داراییشان را غارت کردند و به زنان و دخترانشان به صورت گسترده تجاوز کردند. آمارهای متعددی از شمار زنانی که مورد تجاوز قرار گرفتند منتشر شده است.
کمیسیاریای عالی پناهندگان سازمان ملل گفته است که ۱۲ هزار مورد را تثبیت کرده است، اتحادیه اروپا این آمار را ۲۰ هزار زن اعلام کرده است.
مقامات بوسنی مدعیاند که نزدیک به پنجاه هزار زن مورد تجاوز قرار گرفته اند. بسیاریها عقیده دارند که آمار به مراتب از این بیشتر است و شمار زیادی از موارد تجاوز ثبت نشده است.
اختلاف بر سر شمار نهایی زنانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند تغییری در صورت مساله ایجاد نمیکند. مساله اصلی این است که تجاوز به زنان در مقیاسی وسیع و به طور سیستماتیک صورت گرفت و این تجاوز انگیزههای صرفا قومی و مذهبی داشت.
در ششم اکتوبر ۱۹۹۲ شورای امنیت سازمان ملل کمیسیونی را برای بررسی تجاوز به زنان در بوسنی ایجاد کرد.
تحقیقات این کمیسیون نشان داد که تجاوز به زنان سیستماتیک و برنامهریزی شده بوده است و سربازان از فرماندهان خود دستور تجاوز میگرفتند.
شماری از سربازان بعدها به کمیسیون گفته بودند که هدف از تجاوز به زنان ایجاد فضای ارعاب و وحشت بود تا ساکنان دیگر جرات نکنند به سرزمینهای خویش باز گردند. [۱]
تیم پژوهشگران اروپایی نیز به نتیجه مشابهی رسیدند.
سایمون ویل (Simone Veil) و انا وربرتون (Anna Warburton) در گزارشی که در سال ۱۹۹۳ منتشر کردند فرضیه عوارض جانبی جنگ یا پیامدهای ناخواسته و خودسرانه تجاوز به زنان را رد کرده اند.
در این گزارش آمده است که تجاوز به زنان بخشی از یک سیاست برنامهریزیشده پاکسازی قومی بود که: «آگاهانه و با نیت بیحیثیتکردن [بوسنیاییها] و ایجاد رعب و وحشت صورت میگیرد تا مردم خانههای خود را ترک کنند و از این طریق قدرت نیروهای متجاوز به رخ کشیده میشود». [۲]
در این گزارش تاکید شده است که تجاوز به زنان بخشی از برنامه گستردهتر از جمله تصرف سرزمینها، حمله به مساجد و تخریب خانههای مسلمانها بوده است. مسأله اصلی در این نوع رفتارها پاکسازی قومی است.
با آن که خشونتهای گسترده از جمله تخریب خانهها، غارت اموال و تجاوز گسترده به زنان با انگیزه انتقامجویی قومی صورت میگیرد، اما در نهایت هدف این است که این افراد سرزمینهای خود را برای همیشه ترک کنند و هرگز به آن بر نگردند[۳].
آنچه در دهه نود در بوسنی رخداد از جهات زیادی تکاندهنده و وحشتناک بود، اما مهمتر از همه الگوی عمل در آن وجود داشت که براساس آن میتوان نمونههای مشابه آن را در سایر نقاط جهان تجزیه، تحلیل و درک کرد. این الگو اکنون با شباهت بسیار در افغانستان در حال تحقق است.
ادامه دارد…
[۱] Allen, Beverly (1996), Rape warfare: the hidden genocide in Bosnia-Herzegovina and Croatia, Minneapolis: University of Minneapolis, P. 77.
[۲] Report on rape in Bosnia-Herzegovina to the EC foreign ministers by the EC Investigative Mission into the treatment of Muslim Women in the Former Yugoslavia (28, January, 1993).
[۳] Stiglmayer, Alexandra (1994), The rapees in Bosnia Heraegovina. In Stiglmayer, Alexandra (ed.) Mass Rape: the war against women in Bosnia-Herzegoina. Nebraska: University of Nebraska press. Pp. 85.