سیرت جعفری
پدیده کوچی/کوچیگری در کشورهای حاشیه خلیج فارس (بهویژه عربستان سعودی)، آسیای میانه، ایران و جنوب آسیا بهویژه افغانستان که تمرکز این قلم بر آن است وجود دارد.
برابر آمار رسمی حدود ۲٪ از کل نفوس جمهوری اسلامی ایران را کوچیها تشکیل میدهند، اما این گروه همچون سایر اتباع و ملیتهای ایرانی دارای تابعیت ایران هستند و مانند سایر اتباع، ملزم به رعایت همهی قوانین و مقررات میباشند. خدمت سربازی/عسکری انجام میدهند، مالیات میپردازند و در شرایط اضطراری و مورد تهاجم قرار گرفتن کشور همچون سایر اتباع در دفاع از تمامیت ارضی کشورشان سهم میگیرند.
در کشور ما اما این موضوع فرق دارد. نظر به آمارهای موجود، جمعیت کوچیهای افغانستان حدود ۱.۵ میلیون نفر(کمتر از پنجفیصد جمعیت کل کشور) است. ولی مواردی را نمیتوان یافت که اینها مالیات پرداخته باشند، خدمات عسکری انجام داده باشند و یا در برابر تهاجم دشمن از خاک و نوامیس ملی کشور به دفاع برخاسته باشند.
با وجود اینکه سایر اقوام نیز بهشکلی ازاشکال به دامداری مشغول هستند و در مواردی اگرنه تمام عواید، بلکه بخش قابل توجه از عواید این خانوادهها از راه کوچیگری و دامداری حاصل میشوند. اما مورد برجستهای از دیگر اقوام (بهویژه بلوچها که یک قسمت عمدهشان زندگی کوچنشینی دارد) را نمیتوان سراغ داشت که زندگی به شیوهی کوچنشینی آنها، باعث آزار و اذیت دهنشینها شده باشد.
کوچیهای افغانستان بیشتر از قوم پشتون و از تیره غلجاییها/غلزاییها (بهویژه از زیرمجموعههای هوتکیها، خروتیها و احمدزاییها) هستند. آنها با وجود اینکه به نسبت تعلق تباری با طبقه حاکم همیشه از امتیازهایی برخوردار بودندهاند (در بیست سال جمهوریت بهخصوص در دوره زمامداری اشرف غنی احمدیزی، کوچیها از خدمات ویژهای چون سهمیه ۱۰ وکیل در مجلس نمایندگان و ۲ وکیل در مجلس اعیان برخودار بودند)، در مقابل اما نهتنها که هیچگونه خدمتی از اینها در راستای منافع علیای کشور سرنزده است بلکه همهساله با رفتن به مناطق روستانشینان مسبب چالشهای بیشماری میشوند.
از تصاحب علفچرهای مراتع گرفته تا تخریب کشتزارهای للمی (دیمه) و در مواردی حتا سوزاندنِ منازل مسکونی، هیزمهای جمعشده کوه و گیاه و علفهای درو شده و جمع شده مردم. در بعضی موارد اگر که با ممانعت روستانشینان مواجه شوند، میزان آزار و آسیبرسانی به مردم به مراتب زیادتر هم میشود.
چنانچه برابر نتایج تحقیقات انجام شده از سالهای قبل (بهخصوص پس از رویکار آمدن طالبان) حتا اگر یک رأس گوسفند کوچیها در یک ساحه مفقود یا تلف شده از یک الی ده برابر قیمتشان از مردم غرامت گرفته شده است.
مسأله کوچیها یکی از معضلات دیرپای افغانستان است و به دلیل اینکه هیچ نظامی با اراده قاطع و با سنجش یک راهحل دایمی به آن نپرداخته، همیشه با اما و اگرهای فراوان همراه بوده و میباشد. در دوران حکومت پیشین و پس از رویکار آمدن اشرفغنی احمدزی خوشبینیهایی بهوجود آمده بود که بساط این معضل برای همیشه برچیده شود، اما نهتنها مشکل حل نشد بلکه با دادن امتیازهای بیشتر به کوچیها، دستشان بیشتر باز شد به اینکه حامی دارند و میتوانند آزادانه و بیباکانه به اذیت و آزار مردم بپردازند.
ولایتهای مرکزی به نسبت موجودیت ساکنین یکدست بهلحاظ تباری و محرومیت قابل قیاس با سایر ولایات، بیشترین آسیبپذیری را از ناحیه کوچیها دارند و از این رنج بیپایان درد میکشند. همهساله در فصل بهار و با روییدن علفها، کوچیها به این مناطق میروند و نه تنها هیچگونه رویه و برخورد انسانی با دهنشینان ندارند که در بعضی موارد به کشتار بیباکانه مردم محل نیز میپردازند.
کوچیها ادعای فرمان چرانیدن در همهی علفچرهای مراتع افغانستان را دارند، اما آسیبپذیری بیشتر را باشندگان ولایتهای مرکزی دارند. از آنجاییکه در هیچ موردی از قضیه کوچی و دهنشین در این ولایات رعایت انصاف و عدالت مورد نظر نبوده و مقامهای محلی در سطح ولایت و ولسوالی نیز معمولا جانبدارانه و به نفع کوچیها عمل کردهاند، بنابراین کوچیها فکر میکنند تامالاختیار هستند که نهتنها مراتع و علفچرهای مردم را استفاده کنند، بلکه بهصورت خودسرانه هرطور باب میلشان بود با باشندگان محل رفتار نمایند.
ولایت دایکندی یکی از ولایات مرکزی است که تقریبا همهی ولسوالیهای دهگانه آن از ناحیه کوچیها در امان نیست. اما یکی ولسوالیهای این ولایت که بیشترین آسیبپذیری را از ناحیه کوچی دارد ولسوالی میرامور است.
ولسوالی میرامور از کلانترین مساحت در سطح ولایت برخوردار است. از آنجاییکه دریای هلمند طول این ولسوالی را میپیماید منطقه را به دو قسمت کلان گیرو و پیتاب تقسیم کرده است که قسمت گیروی آن به این دلیل که در نوارمرزی ولایت غزنی قرار گرفته تقریبا بهصورت یکدست، سالهایسال میشود از سوی کوچیها مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. بعد از اینکه گروه طالبان دوباره به قدرت رسیدند، کوچیها با روحیه پرخاشگری بیشتر به مراتع این ولسوالی میآیند.
برکر، یکی از مناطق کلان این ولسوالی که ۲۶ شورای انکشافی را شامل میشود و در نوارمرزی ولسوالی اجرستان ولایت غزنی واقع گردیده، همواره از ناحیه کوچیها صدمه دیده و میبیند. دو سال قبل وقتی کوچیها علاوه بر چرانیدن بر علفچرهای یکی از قریههای کوچک این منطقه بهنام “دِهنو” مواشیشان را بهسوی دیمه/للمیهای مردم هدایت میکرد، یکی از باشندگان محل میخواست مانع اینکار شود که کوچی ها با مرمی و گلوله پاسخ او را دادند.
حالا دقیقا دو سال از این اتفاق میگذرد و بعد از پیگیریهای فراوان وابستگان مقتول از ولایت غزنی گرفته تا ولایت دایکندی نه تنها هیچگونه دلجویی از خانواده قربانی صورت نگرفته و قاتلین محاکمه نشده بلکه موضع کوچی در مواجهه با مردم خصمانهتر نیز شده است.
وابستگان مقتول که نمیخواهد نامشان ذکر شود میگویند بارها به اداره محلی مراجعه کرده و خواستار رسیدگی عادلانه در ارتباط این قضیه شدهاند، اما محاکم محلی با تعیین هیئت نمایشی هیچگونه رسیدگی به این موضوع نکرده است.