مریم امیری
باری استادم برایم ضرب المثل معروفی را نقل کرده بود که معنایش را امروز بهتر درک میکنم. گفته بود: «نباید از پیش شاه ظالم و از پشت قاطر رد شویم.» معنای این ضربالمثل معروف روشن است که این دو، بی دلیل به تو آسیب میزنند. این ضربالمثل، حکایت زندگی این روزهای دختران افغانستان شده است؛ با این تفاوت که اگر نزدیک شاه هم نشوی و از پشت قاطر هم رد نشوی، آنها به تو نزدیک میشوند و به تو آسیب میزنند؛ به این معنی که هر طالب تفنگ به دست و چپن پوش برای خودش پادشاه شهر و بدتر از قاطر است.
در ادامه، روایت دختری را میخوانید که در مسیر راه سر قصه را با او باز کردم. من از بازار برگشته بودم و او از مهمانی خانهی کاکایش. لباس سر تا پا سیاه پوشیده بود. فقط چشمانش دیده میشد. عینکاش اجازه نمیداد که رنگ چشماناش را ببینم.
از من پرسید که چگونه میتوانی راحت باشی؟ منظورش این بود که چطور توانستم لباس نسبتا راحتتری در بیرون از خانه بپوشم. این دلیلی شد که تجربهی خودش را در میان بگذارد که از زبان خودش میخوانید. فقط ۱۵ ساله بود، اما دو هفته قبل به دلیل پوشیدن لباس رنگی تا مرز بازداشت به دست طالبان پیش رفته بود.
در حالی که با مادرم برای خرید به بیرون رفته بودم؛ در چهار راهی شهر، طالب از پشت به ما نزدیک شده و از شانهام کش کرد. پشت سر برگشتم و دیدم مردهایی که چپن سفید برتن داشتند، با عصبانیت از مادرم پرسیدند: «دختر خودت هست؟» مادرم که تمام وجودش از ترس به لرزه آمده بود گفت: «آره، دخترم است.»
آنها سه نفر بودند و به من میگفتند که باید به موتر سوار شوم. من که خیلی ترسیده بودم حتی زبانم بند آمده بود. اشک از چشمانم سرازیر میشد. مادرم ناگزیر برای آینده و سرنوشت دخترش در برابر آنها التماس میکرد.
دلیل ترس شدید من و مادرم روشن بود. دختران زیادی به همین شیوه تاکنون بازداشت و به سرنوشت سیاه گرفتار شدهاند. شکنجه در زندان طالب تنها بخشی از سیاهبختی دختران بازداشتی است. نگاه منفی جامعه پس از آزادی اگر از شکنجههای روحی و روانی طالبان بیشتر نباشد، دستکمی از آن ندارد.
مردمی که به تماشا نشسته بودند مثل یخ منجمد شده بودند و هیچ واکنشی نداشتند. حتی یکبار هم نپرسیدند که چرا باید این دختر با شما برود؟ از نظر افراد طالبان جرم من این بود که لباس محجب، اما رنگی پوشیده بودم. با صد التماس مادرم مرا از آن معرکه نجات داد وگرنه معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظارم بود.
وقتی آن دختر ۱۵ ساله قصهاش را روایت میکرد و مسیر ما به جدایی نزدیک میشد، مدام آن ضربالمثل که از استادم شنیده بودم در ذهن من مرور میشد که «نباید از پیش شاه ظالم و از پشت قاطر رد شویم.»
اما تلخی واقعیت اینجاست که ما هیچ انتخابی نداریم. کوچه، خیابان، و شهر پر از طالبان خشمگینی است که هر لحظه منتظرند تا زهرشان را بریزند. به همین دلیل است که فکر میکنم، در معنای این ضربالمثل، هر طالب بدتر از یک قاطر است؛ او کسی است که به تو نزدیک میشود و آسیب میزند.
یادداشت: رسانهی رخشانه در قبال محتوای مطالب وارده مسوولیت حقوقی ندارد.