سمیه ماندگار
کچالوی بامیان معروف به « طلای زرد» است و شهرت ملی دارد. بامیان یکی از بزرگترین تولید کنندهگان کچالو در افغانستان است. براساس آمارسالهای گذشته، کشاورزان در این ولایت تا ۳۰۰ هزار تٌن محصول از گشتزارهای کچالو به دست میآورند. کشاورزان برای برداشتن محصول بیشتر، بر زمینهای شان ماهها عرق میریزند؛ اما این کار از زمان کشت تا برداشت محصول بدون عرقریزی زنان و کودکان بسیاری هرگز به ثمر نمیرسد.
حالا فصل برداشت کچالو در بامیان است. در نگاه از بیرون، حضور زنان و کودکان روی گشتزارها بسیار بیشتر از مردان به چشم میآید؛ اما هرگز نقش شان در این کار پر زحمت دیده نمیشود. سهم شان نیز از ساعتهای طاقتفرسای کار، اندک است. زنانی که در این گزارش صحبت کرده میگویند با دستکم ۱۳ ساعت کار در روز تنها دو سیر کچالو معادل ۱۵۰ افغانی دستمزد میگیرند.
بسیاری از کودکان و زنان که ساعتها روی زمین کچالو چینی میکنند، مغارهنشین یا از طیف به شدت فقیر جامعه هستند. به گفتهی این زنان، به دستآوردن چنین کار سخت با دستمزد اندک راحت هم نیست. زیرا دامن بیکاری در ولایت بامیان گسترده و بزرگ است.
از زمانی که فصل برداشت کچالو در بامیان شروع شده، صابره ۴۰ ساله و مادر ۷ فرزند هر روز برای کچالو چینی بر سر زمینها میآید. صابره در یکی از مغارهها سکونت دارد. او به رسانهی رخشانه میگوید، ساعت پنج صبح برای کچالوچینی میآید و ساعت شش شام به خانهاش بر میگردد.
یعنی کم از کم ۱۳ ساعت کار در بدل دو سیر کچالوی سورت آخر ( کچالوی درجه آخر). اگر هم بخواهد پول بگیرد میشود ۱۵۰ افغانی. به گفتهی صابره مقدار این درآمدش را هم مصرف غذای میشود که برسر کار میخورد: «از طرف صبح نان خشک و چای میآورند و از طرف چاشت هم کچالو پخته میکنند که خیلی کم است و کسی سیر نمیشود.»
دستمزد ناچیز یک روی سکه است. صابره میگوید، واگذاری کارهای سنگین به زنان مشکلی دیگری است که از نظر او نوعی بهرهکشی از زنان است: «حتی گل کچالو را نیز ما کشیدیم با وجود که تر بود، سورت کردیم، کچالوها را چیدیم، همیالی از کمر ماندهام تمام جانم درد میکند.»
به گفتهی صابره بعد از اینکه کچالوی سه قطعه زمین را چیده، دستمزد یک روزش را با جنجال از صاحب کارش گرفته است. صابره میگوید، از سر مجبوری به چنین کاری تن داده است. شوهر صابره مشکل روحی روانی دارد و او گفته است ، یک سال است که از شوهرش خبری ندارد.
فقر از در و دیوار مردم بامیان میریزد. اکثریت ساکنان این ولایت به زراعت و مالداری مصروف اند. با حاکمیت طالبان، حلقه فقر در این ولایت تنگتر شده است. صابره از فقر شدیدی که زندگیاش را در منگنه قرار داده، نمیتواند خشمش را پنهان کند: «هر{کسی} که سرِ تخت میشینه بشینه ولی فقط ارزانی شوه ما دیگه چیزی نمیخواهیم.»
البته سایه شوم طالبان تنها بیشتر شدن فقر در زندگی صابره نبوده. او میگوید: «دفعه قبل که طالبان بامیان ره گرفت شوهرم نانوا بود. در قرغنهتو زمانیکه طالبا میایه فورا چاقو را زیر گلوی شوهرم میگذاره و قصد کشتنش ره میکنه، اما یکی دیگر از طالبا نمیگذاره و میگه اگر او را تو بکشی کی برای ما { نان} پخته کند، از آن پس شوهرم دچار تکلیف اعصاب شده.»
زندگی هرچند برای زنان مثل صابره تلخ و طاقتفرسا است؛ اما آنها هرگز یک چیز را فراموش نکردهاند؛ آموزش فرزندان شان. صابره گفته است، با اینکه از فقر شدید رنج میبرد؛ اما نگذاشته کودکانش از مکتب محروم شود. در عین حال از این که یک دخترش به خاطر محدودیت طالبان نمیتواند مکتب برود، ناراحت است: «اگر اونا ره از مکتب بکشم آینده شان خراب میشه، اگه نه که میتانم یکیش ره چوپان بسازم یا شاگرد نانوایی تا کمک خرج خانواده شوه.»
بامیان با داشتن زمین حاصل خیز، آب و هوای مناسب برای کشت کچالو دارد. به همبن خاطر کچالو مهمترین محصول کشاورزی این ولایت است. اما به گفته کشاورزان این محصول با قیمت بسیار پایین به بازار عرضه میشود. برای سودی چندانی با ماهها تلاش شبانهروزی نصیب آنها نمیشود.
زنی ۶۰ سالهی نشسته روی زمین نمناک در حال کچالو چینی است. بدنش نحیف و لاغر شده است. میگوید، نامش رحیمه است و جبر روزگار مجبورش کرده است تا برای دو سیر کچالوی «سورت دوم » حدود ۱۲ و نیم ساعت در زمین نمناک کار کند. اولین سال است که برای کچالو چینی آمده است، زیرا به گفتهی خودش، به خاطر فقر مجبور به چنین کاری شده است. رحیمه در حالیکه کارش را ادامه میدهد میگوید، دو روز است که کچالو چینی میکند و مریض شده است.
« ببین از کچالو کده نفر زیاده.» اشاره رحیمه به بیکاری زیاد در بامیان است که شماری زیادی از مردم عمدتا زنان به خاطر فقر شدید برای دستمزد ناچیز به ساعتها کار طاقتفرسا تن میدهند. در زمینی که رحیمه مشغول کار است، حدود ۵۰ زن و کودک دیگر خاک را برای یافتن کچالو زیر و رو میکنند.
رحیمه در یک خانوادهی شش نفری زندگی میکند. با این که یک فرزندش در یک هتلی در بامیان کار میکند؛ اما در آمدش کفاف زندگی آنها را نمیکند.
کچالو رژیم غذایی بامیان جایگاه مهمی دارد، به ویژه برای طیف فقیر جامعه. این محصول حد اقل یک وعده غذایی مردم را در روز تشکیل میدهد.
گلبخت ۴۵ ساله کمر بسته تا کچالوی مورد نیاز زمستان خانوادهاش را از راه کچالو چینی تامین کند. او زمینی ندارد که خودش کچالویی بکارد. میگوید، سالهاست از فقر و ناداری رنج میبرد و هر سال در فصل برداشت کچالو تلاش میکند تا بیشترین روزهایش صرف جمع آوری و چیدن کچالو کند.
امسال وضعیت به نظر خوب نمیرسد. با این که گلبخت هر روز خروس خوان از خانه بیرون میشود؛ اما اکثر روزها کاری پیدا نمیکند. نگران زمستان خانواده است: «زمستان چه بخوریم دهای رقم حال.» در سالهای گذشته به گفته گلبخت دستمزد یک روز کار حتا تا ۱۰ سیر کچالو هم میرسیده است: «حالی خو به دو سیر رسیده دیده شوه که باز ده چند میرسه.»
صاحب زمین که گلبخت در آن کار میکند بر خلاف دیگر زمین داران برای کارگراناش نان نیز نداده است و آنها مجبور شدهاند از خانه نان بیاورند.
در پهلوی گلبخت مادر دیگری است که با دو کودکش برای کچالو چینی آمدهاست. مادر و کودکانش در حال زیر و رو کردن خاکها هستند. در پاسخ به این که آیا کودکانش هم مزدی میگیرند، میگوید: «کاش برای خود ما کچالو بدهد از مزد این اشتوکا تیر.»