الهه رسا
تا دو سال قبل بارها شده بود که روزانه پیشروی دروازهی خانهاش ایستاد میشد و رفتوآمد دانشآموزان مکتب را تماشا میکرد. او گروه گروه دختران را میدید که با یونیفورم سیاه و شال سفید به سمت مکتب میرفتند. خودش حتا یک روز به مکتب نرفته و از زمانیکه دست راست و چپ خود را شناخته، برایش گفتهاند که باید مهارتهای خانهداری را خوب یاد بگیرد.
سیما ۱۳ ساله است. پدر و مادرش را از دست داده است و با یک خواهر و چهار برادرش در خانهی گلی در منطقهی«دروازهی خوش»، در مرکز شهر هرات زندگی میکند.
آرزوهای محال و بزرگی ندارد. بزرگترین آرزویش این است که به مکتب برود. سیما تا یکسال قبل، به مکتبخانهی مسجد محلاش میرفت. تا زمانی که مادرش زنده بود، او امیدوار بود که روزی بتواند به مکتب برود. سیما در زمستان سال گذشته مادرش را از دست داده است. او گفت: «من مسجد میرفتم و نیمی از سیپاره را خواندم؛ اما از زمانیکه مادر من فوت شد، برادرم بهدلیل اینکه راه خانه تا مسجد دور است، مرا به مسجد نگذاشت.»
خانوادهی سیما با مشکلات اقتصادی زیادی دست و پنجه نرم میکند. آنقدر فقیر است که نان خوردن را به سختی پیدا میکند. پدرش هم به خاطر فشار خون بالا در زمستان امسال فوت کرده است؛ اما سیما میگوید، پدرش در سرمای بی سابقهی زمستان امسال یخ زد و فوت کرده است. زیرا آنان نمیتوانستند خانهی شان را گرم کنند.
برادربزرگ سیما تصمیم دارد ازدواج کند؛ اما پولی در بساط ندارد. نورآقا ۲۵ ساله است. او پس از مرگ پدرش، تنها نانآور خانه است. نورآقا هر روز از گل صبح با موترسایکل سهچرخ خود در چهارراهی«دروازهی خوش» در مرکز شهر هرات منتظر مینشیند. به این امید که بار برای انتقال پیدا شود.
امروز آفتاب در حال غروب است؛ اما نورآقا نگران جیب خالی خود است. شاید او همانند بسیاری از روزهای قبل، دست خالی به خانه باز گردد. نورآقا میگوید، روزانه دهها تن برای پیدا کردن کار به«دروازهی خوش» میآیند؛ اما برای تعداد اندکی کار پیدا میشود.
با تسلط طالبان در افغانستان، بحران شدید وبیپیشینهی اقتصادی دامنگیر مردم شده و روز به روز این وضعیت بدتر میشود. نورآقا میگوید: «قبلا وضعیت ما بهتر بود؛ اما از هجده ماهی که طالبان آمدن بهخدا به خرج خود ماندیم، ما نان صبح و شام خود را نداریم و دیشب گرسنه خواب شدیم.»
نورآقا روزی را که خوب کار کند، ۳۵۰ افغانی عاید دارد؛ اما گرانی مواد غذایی زندگی را به کام او تلختر کرده است. او میگوید: «مصارف خانه زیاد است، و قیمت مواد سوختی و مواد غذایی بسیار بالا رفته است. فعلا در بازار یک کیلو پیاز ۶۰ افغانی شده است.»
در کنار نورآقا، دو برادرش احمد طاهر ۱۲ ساله و محمد ۸ ساله روزانه در سطح شهر مصروف جمعآوری مواد زاید پلاستیکی از میان آشغالها هستند. آنها میخواهند با فروش پلاستیک، در تامین مصارف خانه سهم بگیرند.
خانهی سیما کرایی است. آنها ماهانه باید ۲۵۰۰ افغانی کرایهی خانه را پرداخت کنند؛ اما بهگفتهی نورآقا، او از آغاز فصل سرما تا کنون به دلیل بیکاری، نتوانسته کرایهی خانه را پرداخت کند: «صاحب خانه دیروز به خانه آمد و در بدل کرایهی خانه، دو کمپل و تلویزیون ما را برد و برای من گفت که خانه را تخلیه کنید.»
اگر صاحبخانهی نورآقا آنها را از خانه بیرون کند، این خانواده سرپناهی نخواهند داشت و مجبور میشوند که در منطقهی«شیدایی» در زیر خیمه زندگی کنند.
این روزها یک چیزی ذهن نور آقا را درگیر کرده است؛ سیما باید شوهر کند: «من برای ازدواج کردن به پول ضرورت دارم؛ اما فعلا توان پرداخت پیشکش و مصارف عروسی را ندارم. اگر نصیب و قسمت باشد و کسی پیدا شود، خواهرم را عروس میکنم و با پول پیشکش او خودم ازدواج میکنم.»
وقتی از سیما میپرسم که آیا حاضر است این کار را بکند؟ پاسخاش مثبت است. میگوید، با اصرار برادر و فشار فقر به ناچار قبول کرده تا تن به ازدواج بدهد: «برادرم میخواهد که ازدواج کند؛ اما پول ندارد. او برای من میگوید که اگر کسی پیدا شود، تو را عروس میکنم.»
سمیا این روزها یک خواستگار دارد. مردی برای ازدواج با سیما پا پیش گذاشته که 10 سال از او بزرگتر است. به گفتهی سیما، ظاهرا برادرش مبلغ را هم نهایی کرده است؛ ۳۰۰ هزار افغانی: «برادرم میگوید که دوستاش برای ازدواج با من پول خوبی میدهد و با آن پول او میتواند ازدواج کند؛ اما من در جواب برادرم چیزی نمیگویم، ای کاش برادرم پول پیدا کند و مرا عروس نکند.»
در حالیکه نارضایتی از صدای سیما پیداست، با صدایی بریده بریده ادامه میدهد: «من رضایت ندارم که برادرم مرا به شوهر بدهد؛ اما خانوادهی من فقیر اند و از من انتظار دارند که با ازدواج به آنها کمک کنم. به همین خاطر من راضی هستم با مردی که برادرم میخواهد ازدواج کنم.»
این وضعیت در افغانستان معمول است که خانوادهها دختران زیر سن خود را به ازدواج میدهند تا برای پسران شان زن بگیرند. پس از تسلط طالبان در ۱۵ اگست ۲۰۲۱، گزارشهایی وجود دارد که آمار ازدواجهای اجباری و ازدواجهای زیر سن در افغانستان بلند رفته است.
طالبان مبلغ ۱۵۰ هزار افغانی را برای پیشکش دختران جوان و مجرد تعیین کردهاند؛ اما در عمل دیده میشود که فروش یک دختر در بدل پول، یک امر عادی در زیر حاکمیت طالبان است. فقر، بیسوادی و محدودیتهای طالبان مثل بستن دروازههای مکاتب، دانشگاهها و ممنوعیت کار زنان بستر ازدواجهای اجباری و زیر سن را فراهم کرده است.