سمیه ماندگار
علی خان( مستعار) کودک ۱۴ سالهی بامیانی به خاطر بیماری عصبی پنج سال است که توسط زنجیر محافظت میشود. مادرش میگوید، زنجیر پاهای فرزندش را زخمی کرده است و آنها توان درمان او را ندارد.
مادرش به رسانهی رخشانه گفته است شدت بیماری عصبی علیخان باعث شده است که بیشتر وقت در زنجیر بسته باشد: «علیخان را در زنجیر بسته میکنیم و اگر بسته نکنیم خراب کاری میکند، شیشههای کلکینهای همسایهها را میشکند، وسایل خانه را میشکند و خیلی خرابی میکند.»
عزیزه ( مستعار) ۵۰ ساله مادر علیخان است. او که از بیماری فرزندش بسیار ناراحت است میگوید: «به خدا در این مدت که علیخان مریض شده من نه غم خود را فهمیدهام نه شادی خود را، نه زندگی را فهمیدهام که چگونه میگذرد و نه هیچ چیز را.»
خانهی که علیخان در آن نگهداری میشود، در یک روستای نزدیک به مرکز بامیان است. خانهی گلی و محقرانه در یک منطقهی بالا دست که دستکم نیم ساعت از سرک عمومی فاصله دارد.
عزیزه با تردید حاضر میشود از سرنوشت فرزندش صحبت کند. تردیدش هم به این خاطر است که بیماری عصبی در افغانستان یک ننگ اجتماعی دانسته میشود، نه یک بیماری که ممکن است که هرکسی گرفتار آن شود. به همین خاطر در عرف اجتماعی از یک بیمار عصبی با الفاظ ناخوشایند مثل « دیوانه» نام برده میشود. پیش از این نیز روایتهای مشابهی در ولایت قندهار گزارش شده بود.
عزیزه مادر علیخان میگوید، وقت فرزندش دچار بیماری عصبی شد، صنف چهارم مکتب و اول نمره بود: «علیخان ۱۴ ساله است و ۵ سال میشود دچار تکلیف روانی شده است، در راه مکتب با همسن و سالهایش جنگ کرده بود و بعد از آن کم کم بدخوی و بد اخلاق شد، اینکه با چی کسی جنگ کرده هم معلوم نشد، ما اول نفهمیدیم که او دچار مشکل روانی شده به همین سبب فکر کردیم که او شوخ است و او را لتوکوب کردیم، به خصوص برادر کلانش او را بیشتر لتوکوب میکرد.»
اما یک زن از همسایههای غزیزه بدون ذکر هویتش درگزارش، به رسانهی رخشانه میگوید، علیخان به دلیل خشونت بیش از حد در خانه به این روز افتاده است. در بیشتر مناطق افغانستان خشونت علیه کودکان یک امر جا افتاده است. نهادی که بر رفتار خانوادهها با کودکان شان نظارت داشته باشد، وجود ندارد.
از طرف دیگر، موارد بیماریهای عصبی در افغانستان شناخت کمی وجود دارد. به همین خاطر به گفتهی مادر علیخان آنها خیلی دیر فهمیدند که فرزند شان به عارضه عصبی گرفتار شده است: «بعدتر متوجه شدیم که او مریض است و ما باید مثل یک مریض با او برخورد نماییم، به همین خاطر او را نزد داکتر بردیم که متاسفانه داکتر هم نفهمید و دوای اشتباه و خیلی قوی تجویز کرد که همین باعث شد تکلیف علیخان خیلی زیاد شود.»
عزیزه به رسانهی رخشانه میگوید، از روزی که فهمید کودکش دچاربیمارعصبی شده تا به امروز خود را به آب و آتش زده است. دربامیان داکتری نماند که آنها دروازهاش را دقالباب نکرده باشد. وقت فهمید کاری در بامیان ساخته نیست راه کابل را در پیش گرفتند: « به شفاخانههای زیاد بردیم که دوای یک شفاخانه بالای پسرم تأثیر کرد و وضعیتش را بهتر میساخت؛ اما زمانیکه دوا تمام میشد باز به حال قبلی خود برمیگشت.»
خانواده علیخان مثل بیشتر مردم بامیان متکی به زندگی کارگری و روزمزدکاری است. اقتصاد بخور و نمیر و تنگدستانهی که بسیار زود تلاش عزیزه را متوقف کرد:«ما توانایی مالی اینکه به صورت منظم برای علیخان دوا بگیریم را نداریم.»
سیستم صحی افغاستان ضعیف و نو پا است. در بسیاری موارد، ناتوان از پاسخ به نیازهای مردم افغانستان. به همین خاطر بیشتر شهروندان برای درمان به بیرون از افغانستان از جمله پاکستان و ایران میروند.
سنگی که پیش پای عزیزه هم گذاشته شد. داکتران در کابل برایش توصیه کردند که علیخان برای درمان باید به پاکستان برده شود: «ما توانایی پاکستان بردن علیخان را نداریم، حتی ما توانایی خرید دوای او را در داخل کشور هم نداریم.»
بیشتر شدن محنت مادر با بزرگ شدن علیخان
هنگام صحبت با مادر علیخان ضربههای پیهم و محکمی به دروازه اتاق کناری میخورد. کمی نگران میشوم؛ اما برای عزیزه این وضعیت آشنا است: « اینه باز شروع کرد.» به نظر میرسد، علیخان تقلا میکند که از زنجیر رهایش کند. از قول مادرش، وضعیت سلامتی علیخان روز بروز در حال بدتر شدن است. برای مادرش هم نگهداری از او هر روز دشوارتر میشود.
او گفت: «پیش از این، یکی از اعضای فامیل که خردتر بود میتوانست او کنترل نماید، اگر چه یک نفر همیشه مصروف کنترل و نگهداری از اوست؛ اما حالا که بزرگتر شده حتی دو نفر تا سه نفر نیز او را به سختی کنترل میکنیم.»
عزیزه هنوز به بازیابی سلامتی پسرش امید دارد. داکتران برایش گفته امکان علاج وجود دارد؛ اما در بیرون از افغانستان. او از نهادهای امدادرسانی بینالمللی و مردم میخواهد در زمینه تداوی فرزندش آنها را دست یاری دهند.
به قول مادرش، حتا وقت از نظر غذایی به علیخان توجه شود، وضعیت آرامتری دارد. اما برای یک خانواده پرجمعیت ۱۱ نفره که تنها یک نفر نانآور دارد، تهیه غذای خوب هم یک آرزو است. پسر بزرگ عزیزه تنها نانآوری است که در یک نانوایی کار میکند. پدرش هم سالها قبل فوت کرده است.
داکتر جعفر ذکی، رییس صحت عامه طالبان برای ولایت بامیان به رسانه رخشانه میگوید، در مراکز درمانی بامیان امکان تداوی بیماران عصبی صفر است: «ما در شفاخانه ولایتی بامیان و شفاخانههای ولسوالیهای این ولایت داکتران عقلی و عصبی نداریم و همچنان داکتر جراح اعصاب هم نداریم، صرف ما در شفاخانه ولایتی و کلنیکهای ولایت خود مشاورین روانی اجتماعی داریم که آنها هم آنگونه که متخصص روان شناسی باشند نیستند.»
به قول آقای ذکی حتا در بخش خصوصی، متخصص روان درمانی در بامیان وجود ندارد. او میگوید، این یک مشکل جدی است در بامیان.
محمدالله معتمد استاد بخش روانشناسی در دانشگاه بامیان هم میگوید: «متاسفانه در بامیان مرکز تداوی و نگهداری بیماران روانی وجود ندارد، فقط یک بخش کوچک تداوی بیماران روانی در شفاخانهی ولایتی بامیان وجود دارد که نمیدانم فعلا پذیرش دارد یا خیر؟»