محدثه براتی
نتایج تحقیق تازهای که بر وضعیت فعالیت زنان خبرنگار در حوزهی غرب از سوی نهاد «بانوان خبرنگار»انجام شده، نشان میدهد که۵۴ درصد کارمندان رسانهیی زن در ولایتهای غربی افغانستان بیمزد کار میکنند و همچنان فعالیت زنان روزنامهنگار، فقط در داخل سازمانها محدود شده است.
ملکه محمود زاده که این تحقیق را انجام داده، از شرایط فعالیت زنان خبرنگار در حوزهی غرب نگران است.او می گوید که از کار و فعالیت زنان خبرنگار بیشتر از یک دهه میگذرد تا محصور شدن در داخل رسانه.
نتایج این تحقیق از مصاحبهی ۹۰ زن روزنامهنگار در حوزهی غرب بدست آمده که در رسانههای تصویری، صوتی، نشریهها ویبسایتها در ولایتهای فراه، غور، بادغیس و هرات فعالیت دارند.
این تحقیق نشان میدهد که در ولایتهای غور و بادغیس هیچ زنی کار خبرنگاری میدانی نمیکند.
۵۴ درصد زنان مصاحبهشونده در بخش گویندگی، ۱۲ درصد در بخش مدیریت، ۲۳ درصد خبرنگار میدانی که به ولایتهای هرات و فراه محدود میشود و ۱۱ درصد باقی مانده در بخشهای دیگر رسانهها فعالیت دارند.
خانم محمود زاده میگوید وضعیت بیش از آنکه تصور شود، ناراحت کننده است. او میگوید:«اکثر زنان در رسانههای شنیداری کار میکنند و بهخاطر تهدیدهای امنیتی و سنتها اجازه فعالیت در رسانههای تصویری و همینطور کار در بیرون از رسانه را ندارند».
کار بیمزد
در افغانستان کار بیمزد برای زنان معمول است. بهخصوص کارخانگی هیچگاه کار محسوب نمیشود. اما قصه از آنجا دردآور میشود که زنان در اداره و سازمانها نیز بیمزد(کارآموز) و با نصف مزد(نسبت به همکار مردش) دریافت میکند.
ملکه محمودزاده میگوید شماری از زنان خبرنگار یک دهه بدون پرداخت حقوق کار کردهاند.«وقتی با زنان خبرنگار حرف زدیم، تعداد زیادی کارآموز بودند، شماری از آنها برای سومین سال کارآموز بودند و بدون معاش فعالیت میکردند. یک خانم در ولایت غور ۹ سال است که به رسانهای کارآموز است و هنوز استخدام نشده است».
نتایج این تحقیق نشان میدهد که ۵۳ درصد مصاحبهشوندهها کارآموز یا کارورز اند و ۴۷ درصد باقی مانده کارمندانی اند که در بدل کار، معاش دریافت میکنند.
در این تحقیق آمده است که اکثر کارآموزان رسانههای حوزهی غرب را زنان تشکیل میدهند.
خانم محمود زاده میگوید هنگامی که از مدیران رسانه در مورد اینکه چرا اکثرا کارورزانشان را زنان تشکیل میدهند پرسیده، آنها در پاسخ گفتهاند که مردان حاضر به کار بیمزد نیستند؛ اما زنان هستند.
ریشهی اکثر مشکلات مالی و کارورزیهای دوامدار از نداشتن قرارداد آب میخورد. معمولا مسئولان رسانهها از قرارداد کاری با یک زن کارمند خودداری میکنند.
۲۹ درصد افرادی که در این تحقیق اشتراک کردهاند، بیش از یک و دو سال کارآموز بوده و بدون مزد کار کردهاند، ۱۸ درصد یک سال، ۳۰ درصد کمتر از یک سال و ۲۳ درصد کسانیاند که اصلا تجربهی کارآموز بودن را ندارند که این مورد، بیشتر نخستین فارغین دانشکدهی ژورنالیزم را شامل میشود.
در هرات تعداد رسانههای صوتی و تصویری که فعالاند و کارمندانشان دارای قرارداد کاریاند، به انگشتهای یک دست میرسد.
نبود قرارداد کاری سبب شده تا کارمندان نه تنها بخش کاریشان مشخص نباشد و بیش از سهمشان کارکنند؛ بلکه در بدل کار زیاد، معاش یا امتیاز دیگری نیز دریافت نکنند.
بخشی از این تحقیق به میزان معاش زنان روزنامهنگار نیز پرداخته که ۳۷ درصد زنان در بدل کار اصلا معاشی دریافت نمیکنند، ۲۵ درصد بین یک تا پنج هزار افغانی، ۲۲ درصد ۵ تا ۱۰ هزار افغانی و ۱۶ درصد بالاتر از ۱۰ هزار افغانی ماهانه معاش دریافت میکنند.
تخصص روزنامهنگاری
از دید ملکه محمود زاده، محقق این تحقیق، هرات نسبتا وضعیت بهتر و غور و بادغیس بدترین ولایتها برای زنان روزنامهنگار در حوزهی غرب است.
او میگوید که در ولایتهای غور و بادغیس زنان روزنامهنگار به دلیل جو حاکم و فضای سنتی، ناگزیر اند یک تا دو روز در هفته، در رسانه فعالیت داشته باشند نه بیشتر.
از ۱۴ سوال این تحقیق شماری از آنها به تحصیلات و تخصص روزنامهنگاری پرداخته که طی آن مشخص شده هیچ یک از کارکنان رسانههای ولایتهای غور، بادغیس و فراه لیسانس روزنامهنگاری ندارند و اکثرا تا مقاطع بکلوریا و یا نیمه عالی تحصیلاتشان را ادامه دادهاند.
بر اساس دادههای این تحقیق، ۲۱ درصد دارای سند بکلوریا، ۱۴ درصد دانشجو، ۷ درصد نیمه عالی، ۵۳ درصد لیسانس که همه شامل هرات است و ۵ درصد ماستر که این مورد نیز تنها در هرات وجود دارد.
این در حالی است که زنان خبرنگار در هرات میگویند شماری از این مشکلات را آنها نیز تجربه کردهاند؛ اما علیرغم شکایت، هنوز کسی به دادشان نرسیده است.
آنها میگویند:«ترس داریم که مبادا کار خود را از دست بدهیم میدانیم شرایط سخت است؛ اما مجبوریم تحمل کنیم. ما که شکایت کردیم چه شد، کسی پیگیری کرد؟ نه».
سمیه ولیزاده، مسئول نهاد بانوان خبرنگار میگوید نیاز است که نهادهای حامی خبرنگاران خالیگاههای موجود را بررسی کرده و به آن رسیدگی کنند.
او میگوید: «توقع میرود نهادهای مسئول خبرنگاران را اینگونه به حال خود شان رها نکنند. مخصوصا زنان را و تا جایی که میتوانند مشکلات را بررسی کنند و اگر مشکلی وجود دارد؛ حل سازند».
اکثرا مسئولان نهادهای حامی خبرنگاران میگویند که آنها زمانی میتوانند وارد اقدام شوند که شکایت کتبی دریافت کنند.
گویا اجبار نقطهی مشترک هر دو بخش است؛ یکی قانون و دیگری ترس از بیکاری. آنچه اکنون بر نگرانی دامن میزند، خروج نیروهای خارجی است که با رفتن شان بیم آن میرود همین اندک داشتهها نیز پر بکشد.
داشتههایی که برای بدست آوردنشان زنان از عمر و جان شان مایه گذاشته اند.