آزاده
چشمان سیاه و درشتاش را به گلهای قالین دوخته است. در حالی که بغض صدایش را در خودش حبس کرده میگوید: «امسال همهی صنف خسته و غمگین بود و گاهی با همصنفیهای ما { اگر} جنگ میکردیم، زود آشتی میکردیم. باهم میگفتیم اگر مکتب باز نشود سال آینده همدیگر را دیده نمیتوانیم.»
این قصهی فرشته و میلیونها دختر دیگر مثل او است. فرشته سیزده ساله، امسال صنف ششم را تمام کرده و به سیل هزاران دختری پیوسته که طالبان به آنها اجازه نمیدهند، مکتب برود. او امسال صنف ششم را در یک مکتب خصوصی در غرب کابل به پایان رسانده است. فرشته میگوید، به دوستانش قول داده که سال دیگر آنها را در صنف هفتم ببیند. اما آرزویی که بر آورده شدناش به دست گروهی است که هر روز محدودیتها را بر زنان و دختران گستردهتر میکند.
آخرین روز مکتب برای فرشته مصادف بود با روز امتحان ریاضی، اما حساب و کتاب پس از این روز، ظاهرا دیگر به دستاش نیست: «اگر طالب خوش ندارد با این نوع پوشش که فعلا دختران دارد به مکتب برود، من حاضر هستم با چادری بروم. فقط بگذارند که ما به درسهای خود ادامه دهیم.»
فرشته میگوید، تصمیم دارد جای خالی مکتبی را که طالبان بهروی او بسته، از طریق آموختن زبان انگلیسی، آموزش خانگی و حتا بیرون رفتن از افغانستان جستجو کند.
برای فاطمه حالا هدفهایش به آرزو تبدیل شده است. او که میخواست وقتی بزرگ شد سرباز پولیس شود، اما دیگر نه تنها چنین امکانی برای او وجود ندارد، بلکه حق ندارد به مکتب هم برود.
فاطمه ۱۴ ساله که امسال صنف ششم را تمام و با مکتب وداع کرده است. او تصویری که از آخرین روز مکتب در ذهناش ثبت کرده غمانگیز است: «همهی صنف در سکوت به سر میبرد. همصنفیهایم بغض داشتند. برنامهی به نسبت خداحافظی با مکتب ترتیب داده بودیم ازاین که دختران خسته و دلگیر بود، مدیریت مکاتب مانع برگزاری برنامهی خداحافظی شد.»
قمر ۵۱ ساله مادر فاطمه است. او سه سال قبل در روزهای که گروه طالبان در یک جنگ نفیسگیر حلقه را بر کابل تنگتر میکرد، دست فاطمه را گرفت و از ولسوالی مالستان ولایت غزنی به کابل آمد. میخواست فرزندانش در امنیت بهتر و با امکانات بیشتری به مکتب برود.
اما انگار بازیگران پشت پرده سیاست در افغانستان سرنوشت دیگری برای قمر و دختراناش چیده بودند: «حالا دو دخترم در کنج خانه مصروف کار خانه شده، دختر بزرگترم صنف ۹ بود که طالبان کابل را گرفت. بعد از چند مدت از رفتن به مکتب منع شد و حالا مصروف کارهای خانه است. نمیدانم چکار کنم. هیچ چیزی از دستم ساخته نیست. پسرانم به خارج کشور مهاجر شد و دخترانم در کنج خانه با روحیه کوبیده و خسته مانده است.»
به رغم چندین بار وعده بازگشایی مکتبهای دخترانه، این گروه در عمل کاری برای بازکردن این گره نکرده است. اما بسیاری از دختران که امسال صنف ششم را تمام کرده، امیدوار است که تا سال آینده طالبان ممنوعیت آموزش دختران را بردارند.
آسیه ۱۳ ساله که امسال صنف ششم را در یک مکتب خصوصی در غرب کابل تمام کرده، میگوید: «دوست دارم درس بخوانم. اگر مکاتب باز نشود همچنان از راههای مختلف ادامه تحصیل خواهم داد و با آموختن زبانهای بینالمللی میخواهم تا فرصت ادامه درس را به خارج کشور پیدا نمایم.»
امید بکتاش* ۳۹ ساله مدیر یک مکتب خصوصی در غرب کابل میگوید، دختران که امسال از صنف ششم فارغ شدند، امیدوار بودند که تا پایان سال آموزشی خبری خوشی بشنود، اتفاقی که نیافتاد: «با سپری نمودن امتحان چهارنیم ماه، ما شاهد به افول کشیده شدن نمرات دختران صنف ششم شدیم که این دانشآموزان از جمله شاگردانی نخبه مکتب بودند. که با دایر کردن جلسات و گفتوگو با دختران دانشآموز و خانوادههای شان که چرا درس نمیخوانند، پاسخ از طرق خانوادهها و دانشآموزان این بود که نیم از سال گذشت، اما خبری از باز شدن مکتب نیست. با خواندن و نخواندن ما هیچ چیزی جور نمیشه. ما هم همانندی سایر دختران جای ما در خانه است.»
طالبان کوشیده است که دختران را از مکتب به مدرسههای دینی سوق دهد. دستکم برای رفتن دختران به مدارس دینی هیچ محدودیتی وجود ندارد. از طرف دیگر، براساس گزارشها، برگشت دوباره طالبان به قدرت شمار مدارس دینی در افغانستان پنج برابر شده است.
اقای بکتاش با نگرانی از این وضعیت میگوید، دختران در حال از دست دادن امید شان هستند: «به هیچ عنوان مکتب را نمیشه با مدرسه که در آن علوم دینی تدریس میشود، مقایسه کرد. زیرا در مکتب دانشآموزان ضمن که درس میخواند روابط اجتماعی و فرهنگی را نیز برایشان در نظر گرفته شده است.»
لیلا بسیم، از فعالان فرهنگی و مدنی در افغانستان میگوید، طالبان با در پیش گرفتن سیاست جایگزینی مکتب به مدرسه به بحران بزرگی برای دختران دامن میزنند: «طالبان با بستن در مکاتب بهروی دختران بالاتر ازصنف ششم، مدرسههای دینی را جاگزین کردند که در آن جا دختران با نظام طالبانی تربیت میشوند و آیندهی افغانستان به یک بحران بیسوادی و نابود کردن آزادی روبرو خواهد شد.»
آرزو* سیزده ساله، امسال صنف ششم را در مکتب «سیدالشهدا» در کابل تمام کرده است. او به رسانهی رخشانه گفته است: «امتحان تهذیب بود. همه دختران در روی صنف یا چشمان اشک آلود منتظر بود و نمیدانستیم چگونه صنف را ترک کنیم.»
پروانه* ۳۶ ساله مادر آروز است. او در حال که از مشکلات سلامت روان رنج میبرد و زندگیاش متکی به دارو ودرمان است میگوید، نگرانی بزرگتر از سلامتی خودش این است که دخترش مثل او خانهنشین شده است.
یادداشت: نامهای با علامت * به درخواست مصاحبه شوندههای آن مستعار انتخاب شده است.