نویسنده: ویسنا سیدی
در یکسال گذشته به دلیل سقوط افغانستان و آغاز محدودسازی آزادیهای فردی و اجتماعی، حذف زنان، سركوب تفكر سیاسی، آزادی بیان و تبعیض جنسیتی و از همه مهمتر بیکاری و فقر گسترده موج بزرگی از مهاجرت یا همان تبعید اجباری را به میان آورد كه هزاران انسان از راههای قانونی و چند برابر این از طریق راههای غیرقانونی خاک، خانه و حتی خانوادههای خود را رها كرده و به دامن كشورهای مهاجر پذیر و نیز كشورهای همسایه چنگ زدند.
در کنار این رفتار سختگیرانه طالب درمقابل زنان که هدفی جز محدودسازی و حذف سیستماتیک آنان ندارد؛ زنان را از فضای آزاد ذهنی و نیز آسایشی که طی بیستسال تلاش و تکاپو مهیا نموده بودند، کنار زده و آنان را از یکسال بدینسو در چهاردیواری خانهها حبس نموده است.
اما اینکه زنان چگونه به تبعید كشانده شدند، تبعیدگاههای خانگی زنان چگونه شكل گرفت و پیامدهای آن چه خواهد بود؛ در ادامه این مطلب به آن پرداخته خواهد شد.
پس از سقوط كشور بدست جنگجویان طالب و آغاز پروسه تخلیه از تاریخ ١٥ الی ٣١ اگست ۲۰۲۱ موج عظیمی از مردم افغانستان وطن را ترک نمودند. در این میان زنان و كودكان نیز شامل میگردد. پس از آن باوجود اعلان عفوعمومی، طالبان در همان روزهای اول تسلط شان بر كشور با آغاز تلاشی خانهبهخانه درسدد دستگیری و بازداشت نظامیان، فعالان مدنی، نویسندگان، خبرنگاران و برخی از کارمندان خدماتملكی برآمدند.
اعمال اینگونه خشونتها و وعده خلافی طالبان در قبال اعلان عفوعمومی این گروه، سبب گردید كه اكثرمردم افغانستان برای نجات از مُردن و یافتن یک زندگی بهتر راه مهاجرت در پیش گیرند. همهروزه خانه، وسایلخانه و سرمایههای خودرا به فروش میرساندند تا هزینه ترک وطن را تهیه نمایند.
در جادههای کابل؛ از چمن حضوری الی پلخشتی و از سینماپامیر تا كوتهسنگی انبارهای وسایلخانه به چشم میخورد. برخی وسایل اصلا استفاده نشده بود ولی صاحباناش برای فرار از بدبختی مجبور بودند آنها را لیلام كنند. رفتن و آنهم با مُهر مهاجرت برجبین و درحالی كه سرانجامش نیز معلوم نباشد بسیار دشوار است. اما مردم افغانستان هموارترین مسیر برای نجات از منجلاب بدبختی مهاجرت را یافتند. اینگونه موج بزرگ از مهاجرتهای قانونی و قاچاقی آغاز شد که پس از گذشت یکسال هنوز هم ادامه دارد.
و اما تبعید شدگان خانگی چه كسانی اند؟
كمتر از یک ماه از تسلط طالبان بر افغانستان میگذرد. به دلیل اینكه نتوانستم در روز سقوط از بانک پول بردارم؛ در حالیكه صورتم را با نقاب پوشانده بودم به یكی از نمایندگیهای عزیزی بانک رفتم. تقریبا چهل نفرد مرد و دو زن پشت دروازه بانک صف بسته بودند. طالبی كه معلوم میشد جدیدأ مسوول امنیتی بانک گماشته شدهاست، مردها را اجازه میداد كه داخل بانک شوند. كنار خانمها ایستاد شدم. یکساعتی كه عقب دروازه بانک منتظر بودم شاهد رفتار خشونتبار و برخورد تبعیضآمیز طالب موظف بودم. خانمی كه كنارم ایستاده بود دوبار نزد طالب نگهبان مراجعه كرد ولی با رفتار خشن و زننده او مواجه گردید. خانم برای بارسوم جسارت كرد و نزد طالب مراجعه كرد: «ببین قوماندان صاحب! مادرم مریض است، فردا عملیات میشود و من باید امروز پول تهیه كنم. لطفا اجازه بدهید داخل بروم.» طالب با صدای بلند فریاد زد:« گفتم نمیشود! فردا نه، پس فردا كارت بانكیات را ساعت پنج صبح به دست مردها بفرست تا در نوبت بگذاریم. روز بعد همرای محرمت بیا و پولت را بردار.»
گلوی زن بغض كرد، تنش لرزید و آهسته روی زمین نشست. طاقت نتوانستم. كنارش نشستم و پرسیدم چه شده؟ گفت: «سه روز است از ساعت شش صبح میآیم و تا عصر منتظر میمانم ولی این آدم برایم نوبت نمیدهد كه پول بگیرم. مادرم سخت مریض است و من به پول نیاز دارم.»
كارتش را گرفتم و مقابل طالب ایستادم. پرسیدم چرا به این خانم اجازه نمیدهی كه داخل برود؟ با خشم طرفم نگاه كرد و گفت: «حالا نوبت نیست، ما كارتها را ساعت پنج صبح جمعآوری میكنیم و نیز ما اجازه نداریم از سیاسرها {زنان} كارت جمعآوری كنیم باید مردها كارتش را بیاورند.»
گفتم این خانم به پول نیاز دارد چون مادرش مریض است، از خدا بترس این چهكاری است كه میكنی؟ گفت: «مربوط من نمیشود!» پرسیدم پس مربوط چهكسی میشود؟ جواب داد:«از داخل امر شده است.» گفتم پس من داخل میروم و صحبت میكنم. میل تفنگاش را سویم گرفت و با صدای بلند گفت: «گم شوید زنان بیحیا! از خاطر شما زنان بد اخلاق ما آرامش نداریم.»
از این كه آن خانم از قوم هزاره بود، افزود: «بروید از نمایندگی كوته سنگی پول بگیرید. مردهای شما غیرت ندارند، اصلا سیاسر را به كارت و حساب بانكی چی غرض؟» در حالی كه میل تفنگاش هنوز من را نشانه گرفته بود گفت:« گم شو! ورنه فیر خواهم كرد. گم شو و اصلا این طرف دور نخوری.» من دست خانم را گرفتم و بانک را ترک گفتیم. ولی صدای طالب را از دور میشنیدم كه میگفت «این زنان بیحیا را نباید بگذاریم از خانه بیرون شوند.»
این زخم زبان طالب هنوز تازه بود. چند ماه پس از آن به خاطر اخذ نكاحنامه به محكمه وثایق مراجعه نمودم. صدها زن و مرد عقب شعبههای ترتیب نكاحنامه منتظر طیمراحل كارهای شان بودند. گوشهی نشسته بودم و نگاهم روی انبوه مردمی كه در سنهای متفاوت بابت اخذ نكاحنامه مراجعه نموده بودند گره خورده بود. آن طرفتر خانم میانه سنی دوسیهی در دست داشت و در تلفن صحبت میکرد. ناگهان طالب مسلحی از دور بسوی زن دوید و با چوب بزرگی كه دردست داشت بر فرق زن كوبید، تلفناش را از دستش قاپید و برزمین انداخت و فریاد زد: «بند كن تلفنت را بیحیا. نگفتم كه اینجا صحبت كردن اجازه نیست.»
زن از ترس میلرزید. در حالیکه با یک دست سرش را محكم گرفته بود گفت: «من باید با شاهدها صحبت كنم كه بیایند چون نوبت ما رسیده است.» طالب خشمگینتر از قبل فریاد زد: «خاموش باش زن بیحیا، محرمت كجاست كه تو به شاهد تماس میگیری؟ بیرون شو از اینجا و بدون محرم دوباره اینجا نهبینمت.» زن هرچه تقلا كرد كه شوهرش رفته برایش آب بیاورد؛ طالب گوش نكرد و زن را از صحن محكمه بیرون کرد و خودش زیر لب میگفت: «عجب زن بیحیایی. بدون محرم آمده که نکاح خط میگیرم. اینگونه زنها نباید از خانه بیرون شوند.»
موارد متذکره از جمله صدها نمونهی رفتارهای تبعیضآمیز و خشونتبار طالبان درمقابل زنان افغانستان است. طالب در یکسالی كه گذشت علاوه از موارد رسمی حذف زنان از ادارات دولتی، مكانهای آموزشی و جامعه اقتصادی و سیاسی افغانستان در مراكز صحی، بانکها، ریاست پاسپورت، تذكره برقی، محكمه وثایق، بازارها و خیابانها، تكسیها و بسهای شهری و خلاصه در فضای بیرون از خانه بهگونههای مختلف زنان را مورد آزار و اذیت و خشونت قرار داده است که ذکر همه موارد در این یادداشت غیر ممکن خواهد بود.
اما به نظر میرسد که تمام رفتارهای تبعیصآمیز و غیراخلاقی طالبان در مقابل زنان تنها یک هدف دارد و آنهم حذف زنان از بدنهی اجتماع و حبس و تبعید زنان در چهاردیواری خانههای شان است. این یک معضل ساده نیست، بلكه دستور رهبران طالب و باداران سیاسیشان است كه میخواهند تمام زنان شاغل، دانشآموخته، چیز فهم و صاحب درآمد را از جامعه حذف و درخانهها زندانی بسازند.
هرچند وضعیت زنان مهاجر، آواره و تبعید شدگان اجباری از كشور قابل تأمل است، آنها برای پیدا کردن زندگی دوباره از نو تلاش خواهند كرد. شاید بیست سال دیگر، ولی حد اقل راهی برای پیشرفت دارند، مسیرهای مبارزه بهروی آنها محدود نیست، سركوب نمیشوند و هیچ نیروی سد راه شان در جهت آموزش نخواهد گردید. هرچند در بیوطنی به سر میبرند، هرچند ریشههای تن شان را در خاک و زمین خانه خود فراموش كردهاند.
در افغانستان وضعیت زنان گیرمانده در سیطرهی طالب وحشتناکتر است. آنان در یکسالی كه گذشت زندگی را با تمام معناها باختهاند. رفتارهای خشونتآمیز و تهدیدات طالبان آنها را از جامعه رانده و در تبعیدگاههای خانگی كه امارت با صدور فرمانها و قوانین بیبنیاد خود ایجاد كرده است، گیر افتادهاند.
این تبعید خانگی پیامدهای خطرناكی را در پی خواهد داشت؛ فرو دستی اقتصادی ناشی از بیبرنامهگی، بیکاری و فقر سبب میگردد كه زنان به بیماریهای روانی مبتلا گردند. مردانه شدن جامعه و از سرگیری سنت پدرسالاری خشونتهای خانوادگی و ازدواجهای اجباری را افزایش خواهد داد. فروش كودكان و زنان بخاطر ادامه حیات در بین مردم ترویج میگردد و آمار خودکشی، خودسوزی و قتل زنان در کشور افزایش خواهد یافت. در كنار این، هیچ زنی در شهر آزادانه قدم نخواهد زد. هیچ دختری رویاهایش را برای آینده ردیف نخواهد كرد. فاجعه بارترین مهاجرت و سنگینترین تبعید همین است.