حوا جوادی
مبارزه در جامعهای آکنده از تبعیض با هزینههای بسیاری همراه است. نظامهای ستمگر و استبدادی با تحمیل هزینه میخواهند انگیزه برای مخالفت را نابود کنند و مقاومت نیروهای عدالتخواه را درهم بشکنند. غافل از اینکه ستم و تبعیض، به خودی خود نیروبخش است و نیروهایی که در میدان عدالتخواهی مبارزه میکنند، هزینهی ستمپذیری را به مراتب بیشتر از مبارزه برای عدالت میدانند.
رزا پارکس، پس از سرسختی برای نشستن بر صندلی و بازداشت او به جرم سرپیچی از قانون تبعیضآمیز که در نهایت منجر به لغو قانون جداییسازی نژادی در بسهای شهری شد، به سمبول و نماد«جنبش حقوق مدنی» سیاهپوستان تبدیل شد. این وضعیت به همان اندازه که به پیشرفت مبارزات جمعی کمک کرد، محدودیتها و تنگناهای زیادی هم در زندگی شخصی او به وجود آورد.
دههی شصت و سالهای سرگردانی
پس از سروصدا به پا کردن رزا، تحریمهای سیستماتیک علیه فعالان جنبش مدنی در شهر مونتگومری آغاز شد. رزا و شوهرش هر دو کار شان را از دست دادند. در ۱۹۵۷ سرانجام، ریموند و رزا پارکس مجبور به ترک مونتگومری شدند. آنها به شهر همپتون ایالت ویرجینیا کوچیدند و رزا توانست در آنجا برای خودش، در کالج، موسسه همپتون که اغلب در دست سیاهپوستان بود، بهعنوان پیشخدمت کار پیدا کند.
پس از مدتی به اصرار خواهرشوهرش، از همپتون به دیترویت نقل مکان کردند. شهر دیترویت مشهور بود که تبعیض کمتری علیه سیاهپوستان اعمال میکنند؛ اما وقتی پارکس به آنجا رفت، دید که وضعیت تفاوت چندانی با سایر شهرها و ایالتهای جنوبی امریکا ندارد.
او در دیترویت، در یک خانهی محقر و در محلهی فقیرنشین ساکن شد. بعدها شهرداری تصمیم گرفت این محله را به خاطر کشیدن یک بزرگراه و نوسازی شهری تخریب کند که بر اثر آن، بیش از دههزار خانه تخریب شد و نزدیک به ۴۵ هزار نفر بیخانه شدند. این اقدام به شورشهای گسترده و کشمکش میان سیاهپوستان و حکومت منجر شد که در آن نیز رزا پارکس سهم چشمگیری داشت.
او بعدها از مشاهدات خودش در این شهر گفته بود که در دیترویت نیز نابرابری گسترده علیه سیاهپوستان وجود داشت. در مکاتب جداییسازی نژادی شدید اعمال میشد، خدمات شهری به محلات سیاهپوستان ارائه نمیشد و سیاهپوستان در محلات فقیر و کثیف سکونت داشتند.
در دههی هفتاد، پارکس متحمل هزینههای سنگینی شد. خودش و شوهرش از خونریزی معده رنج میبردند. در بیمارستان بستری شدند. بهرغم شهرتی که داشت، هرگز ثروتاندوزی نکرد و درآمدهای ناشی از سخنرانیهایش را وقف مبارزات مدنی کرده بود. از حقوق کارمندی و حقوق بازنشستگی ناچیزی که شوهرش دریافت میکرد، روزگار میگذراند. هزینههای دارو و درمان خودش و شوهرش بالا بود و غیبت او از کار، به خاطر فعالیتهای مدنی نیز باعث کاهش دستمزدش شده بود.
شوهر و برادرش بر اثر ابتلا به سرطان در ۱۹۷۰ مردند. پس از زمین خوردن، دو استخوان قبرغهی خودش نیز شکست. او در نهایت، هم به خاطر ناتوانی در پرداخت کرایه و هم مراقبت از مادرش که دچار زوال عقل شده بود، به خانهی مادرش کوچید و پس از مرگ او به مبارزات مدنی برگشت و دوباره فعال شد.
بازگشت به مبارزات مدنی
در دیترویت، پارکس همواره در محافل دادخواهی برای برخورداری سیاهپوستان از خدمات شهری بهتر و خانههای مناسبتر شرکت میکرد و به منظور بسیج مردم برای دادخواهی، در هرجاییکه جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان فعال بود، حضور مییافت. او در راهپیماییهای مشهور از سلما تا مونتگومری و تظاهرات حزب«آزادی همین اکنون» شرکت کرد و با مالکوم ایکس، فعال مدنی مشهور امریکایی دوست شد.
بر اثر مبارزات او، در نهایت شهرداری دیترویت اجازه داد که سیاهپوستان در مجاورت خانهی پارکس در محلهی«ویرجینیا پارک»، فروشگاه مخصوص خودشان را درست کنند. پارکس در کنفرانس قدرت سیاهان فیلادلفیا شرکت کرد و در برنامههای جنبش سیاهان در اندیانا و اوکلند نیز بارها حضور یافت و از آنها حمایت کرد.
او بنیاد بورسیه تحصیلی رزا پارکس را برای اعطای بورسیه تحصیلی به سیاهپوستان فقیر پایهگذاری کرد و تمام درآمدهای ناشی از سخنرانیهای خودش را وقف آنجا کرد. در اواخر دههی هشتاد با یکتن از دوستانش دست به ابتکار جالبی زد.
«راهی به سوی رهایی» نام برنامهای بود که او به راه انداخت و در قالب آن با بس از محله به محله میرفت تا جوانان سیاهپوست را از حقوق مدنی شان آگاه کند و بیلبوردهایی را نیز در مکانهایر پر تردد و مسیر متروهای شهری نصب کرد.
سالهای پایانی
در سن ۸۱ سالگی پارکس که به تنهایی در خانه زندگی میکرد، مورد حمله قرار گرفت. انگیزهی حمله دقیق معلوم نشد؛ اما به نگرانی در مورد امنیت او دامن زد. به دلایل امنیتی او به آپارتمانی امن در یکی از برجهای شهر دیترویت جابهجا شد. با توجه به این که او در شرایط مناسب مالی قرار نداشت، مایک لیچ، یکتن از هواداران او عهدهدار پرداخت هزینهی زندگی او شد. با این حال، او خود باید کرایه را پرداخت میکرد.
در سال ۲۰۰۰ شرکتی که مالک برج بود، به خاطر نپرداختن کرایه، به او اخطار داد که از خانه بیرون شود. این خبر به زودی در میان هوادارنش پخش شد و آنها حاضر شدند که کرایههای پرداخت نشده را بپردازند. سرانجام خود شرکت اعلام کرد که بدهیهای پارکس را بخشیده است و او میتواند تا آخر عمر خودش در آنجا زندگی کند.
مرگ رزا و تجلیل شکوهمند از او
رزا پارکس، سرانجام در سن ۹۲ سالگی، در ۲۴ اکتوبر ۲۰۰۵ مرد. خبر به زودی در شهر پیچید و بلافاصله، شهرداری دیترویت اعلام کرد که به احترام رزا، از بیستوهفتم اکتوبر تا روز خاکسپاری او، با بستن نوار سیاه به صندلیهای جلو بسهای شهری یاد او را گرامی خواهد داشت.
پیکر او را ابتدا با تشریفات ویژه به کلیسای سنتپال سیاهپوستان منتقل کردند. در آنجا افراد زیاد و چهرههای مشهوری به او ادای احترام کردند. کاندلیزا رایس، وزیرخارجهی وقت امریکا، در سخنرانیاش گفت اگر مبارزات رزا پارکس نمیبود، شاید او هرگز بهعنوان یکسیاهپوست، به مقام وزارت خارجه نمیرسید.
در سیام اکتوبر، تابوت او را با بسی که شبیه بسی بود که او در آن به رسم اعتراض از جایش بلند نشد، از شهر دیترویت به واشنگتن و در صحن مجلس نمایندگان امریکا، منتقل کردند. گفته میشود، دست کم پنجاه هزار نفر به او ادای احترام کردند.
گزاردن پیکر او در صحن مجلس نمایندگان امریکا خود نوعی سنتشکنی به شمار میآمد. او اولین زن و دومین افریقاییتباری بود که پیکرش برای ادای احترام در آنجا قرار میگرفت. ادای احترام به او از تلویزیون امریکا به شکل زنده پخش شد و به یاد او، مراسم دیگری در یکی از مهمترین کلیساهای واشنگتن، پایتخت امریکا، گرفته شد.
بعد از دو روز، پیکر رزا دوباره به دیترویت برده شد. هزاران نفر در مسیر تشییع جنازه او گردهم آمده بودند و با هلهله و کفزدن و رها کردن بالونهای سفید به هوا به او ادای احترام کردند. مراسم تشییع و خاکسپاری او هفت ساعت طول کشید. سرانجام او را در گورستان وودلاون به خاک سپردند و نام کلیسای آنجا را نیز به نام«کلیسای آزادی رزا پارکس» تغییر دادند.
میراث الهامبخش پارکس
پارکس میراث مادی خاصی بهجا نگذاشته است. هر آنچه از او بهجا مانده، هرکدام نمادی از الهامبخشی و حاوی پیامهای معنوی ارزشمندی است. دو موزهی مشهور آثار بهجا مانده از پارکس را نگهداری میکنند، موزهی هنری فورد و موزهی رزا پارکس.
خانهی رزا پس از آن که در ۲۰۱۶ در معرض تخریب قرار گرفت، از سوی ریان مندوزا، هنرمند امریکایی-آلمانی، خریداری شد. او قطعات این خانه را ابتدا به آلمان برد و در آنجا سرهمبندی کرد و سپس در سال ۲۰۱۸ به امریکا بازگرداند و بعدها با تکمیل عناصر داخلی آن، در معرض نمایش عمومی قرار داد. بس مشهور مونتگومری نیز در موزهی هنری فورد نگهداری میشود و در آنجا در معرض نمایش قرار دارد. سایر اموال رزا نیز در موزهی خود رزا پارکس نگهداری میشود.
در یکم فبروری ۲۰۱۳، زمانیکه بارک اوباما رییسجمهور امریکا بود، دستور داد که مراسم ویژهای به مناسبت صدمین سالگرد تولد رزا در سراسر امریکا برگزار شود. گفته میشود که به این منظور تجلیل شکوهمندی در امریکا برگزار شده است. در موزه هنری فورد ۱۲ ساعت برنامهی ویژه اجرا شد و چهرههای مشهوری در آن حضور یافتند. بیش از ۲۰۰۰ کارت پستال یادبود به موزیم رزا پارکس فرستاده شد. در سنای امریکا برنامهی ویژه گرفته شد و عکس او بر تمبر پوست نیز چاپ شد.
در مورد رزا پارکس آثار زیادی آفریده شده است. چندین تندیس در جاهای مختلف امریکا دارد. کنگره یکی از مدالهای طلا را به نام او ضرب کرده است. جورج دبلیو بوش، در دستوری که برای انتقال تندیس او به«هال تندیسهای ملی امریکا» داده بود، ادامهی راه او را برای تعهد در راستای تحقق عدالت بسیار مهم خوانده بود. در مورد او آثار و کتابهای زیادی نیز نوشته شده است. او نخستین امریکایی افریقاییتبار بود که تندیساش در این مجموعه قرار میگرفت. مالک اصلی این هال کنگرهی امریکا است.
پارکس اکنون به نمادی از استواری در راه عدالتخواهی و آسیبپذیری نظامهای تبعیضآمیز و ستمگر تبدیل شده است. رفتار او ظرفیت عظیمی را در مبارزه علیه بیداد آشکار کرد و نشان داد که چقدر ابزارهای مبارزه علیه نظامهایی که تبعیض نهادی و سیستماتیک اعمال میکنند، زیاد است و گاهی یک اقدام ساده میتواند بنیادهای کاخ ستم را به لرزه درآورد.
برای مبارزه به اسلحه نیاز نیست. نظامهای مستبد و بیدادگر، بهخصوص نظامهایی که به تبعیض، نابرابری و ستم وجهه قانونی و مذهبی میبخشند، در برابر مبارزات مسالمتآمیز و مدنی بیش از مبارزات مسلحانه آسیبپذیر اند. در مبارزات مسلحانه اغلب توازن قوا به نفع نیروهای سرکوب است؛ اما در میدان مبارزات مدنی ابزارهای نظام سرکوب تا حد زیادی از کار میافتد.
حکومت در مونتگومری هیچ ابزاری برای وادارکردن سیاهان برای استفاده از بسهای شهری نداشت؛ اما تحریم بسها از سوی سیاهپوستان ترانسپورت شهری را تقریبا فلج کرد و فشار بیسابقهای بر حکومت وارد کرد. این الگو در هرجایی که نظام سرکوب خشن و بیرحمانه عمل میکند، میتواند اتفاق بیافتد. مهم این است که اراده برای مبارزه و پیکار با ستم و تبعیض وجود داشته باشد.
برای مطالعهی بیشتر:
Parks, Rosa; James Haskins (1992), Rosa Parks: My Story. Dial Books
https://www.thehenryford.org/explore/stories-of-innovation/what-if/rosa-parks/