مرسل علی
در پاییز سال ۲۰۱۸، برادرم به سوئیس آمده بود و با هم به همراه خانواده بیرون رفتیم. در طول راه، برادرم عکسی از دخترم و پسرم گرفت. عکس فضای زیبایی داشت؛ هر دوی آنها با کنجکاوی در حال دیدن تصویری در دوربین برادرم بودند. روز بعد، آن عکس را در فیسبوک با این توضیح کوتاه نوشتم: «این دو نه بخشی از زندگی، بلکه خود زندگی من هستند. آنقدر مرا به خود مشغول و سرگرم کردهاند که نفهمیدم چگونه دخترم هفت ساله شد و پسرم چهار و نیم ساله.»
زیر آن عکس، فردی به نام «فردین مجیدی» که حدود پنج سال دوست مجازیام بود، نظری گذاشت. او، برادرش و همسرش تقریبا زیر تمام پستهایم نظر میگذاشتند. این بار نوشته بود: «چرا عکس شوهرت را منتشر نمیکنی؟»
من هم پاسخ دادم که شوهرم فیسبوک دارد و عکسهایش هر از گاهی آنجا بهروز میشوند، ولی چرا خودش عکس همسرش را منتشر نمیکند؟ فکر کردم بحث تمام شده، اما روز بعد متوجه شدم که او با عکس پروفایلم چندین حساب جعلی با نام «مرسل فاحشه» و چندین نام زننده دیگر ساخته بود.
او شروع به ارسال پیام به تمام دوستان فعال فیسبوکیام کرد و افسانههایی ساخت که گویا من در حالی که متاهلم، چندین دوست پسر دارم. این پیامها به برادرانم، خواهرانم، دوستان مجازیام و حتی زنان و مردان ناشناس رسید. امیدوار بودم خسته شود، اما دست بردار نبود. نهایتا با سفارت آمریکا در سوئیس تماس گرفتم و از طریق آنها با پولیس محل زندگی و کارش ارتباط برقرار کردم. از ترس از دست دادن درخواست مهاجرت و کارش، دست از سرم برداشت.
در طول این جریان، تقریبا تمام جزئیات را در فیسبوک منتشر کردم، اما مردان زیادی که اهل قلم و کاری بودند، طرف او را گرفتند. بسیاری از این مردان به من پیام دادند و گفتند تقصیر من است، چون بیپروا مینویسم و عکسهایی با لباسهای باز و بدون حجاب منتشر میکنم که مردان را تحریک میکند.
این را مینویسم تا بگویم که چنین رفتارهایی، نمونهای از رفتارهای خصمانه، تهدیدآمیز و حملات شخصی است که زنان بهویژه در فضای مجازی تجربه میکنند. هرچند به چشم نمیآید، اما گسترده و خشونت تمام عیار است.
یادداشت: این روایت بازتاب تجربهی شخصی نویسنده است. رسانهی رخشانه در مورد دیدگاهها و ادعاهای مطرحشده در متن مسوولیتی ندارد.