پس از آن که طالبان دروازهی دانشگاهها را بهروی زنان بستند و دانشکده ژورنالیزم را برای زنان حذف کردند، ما در رسانهی رخشانه، پیامهای زیادی از دختران و زنان دریافت میکنیم که علاقهدارند خبرنگار باشند.
اگرچه پس از ۱۵ آگست ۲۰۲۱، اطلاعرسانی در مورد موضوعاتی که از دید گروه طالبان مطلوب نیست به کار پرخطری در افغانستان تبدیل شده است، دامنه این موضوعات بسیار گسترده است؛ از مسایل سیاسی گرفته تا تروریسم، فساد افراد طالبان و موضوعات نقض حقوقبشر. اطلاعرسانی در مورد مسایل زنان به صورت مطلق ممنوع است و با خطرات زیادی همراه است. لتو کوب، بازداشت و مسدود کردن اکثر رسانههای آزاد و مستقل، اقداماتی است که طالبان برای سرکوب اطلاعرسانی تاحال انجام دادهاند.
صرفنظر از این که چقدر فضای کار برای زنان در رسانهها وجود دارد، نفس بیرونشدن زنان از خانه به منزله پاگذاشتن در قلمرو ممنوعه است. خبرنگار زن، هر روز برای رسیدن به کار باید از پاسگاههای طالبان در سطح شهر عبور کنند.
جنگجویان طالبان عبور و مرور زنان بدون نامحرم را به شدت زیر نظر دارند و در موارد زیادی حتی رانندهها را به خاطر سوارکردن یک زن بدون محرم لتو کوب کردهاند. هر رانندهای حاضر نیست زن بدون همراه مرد را سوار کند. زنان خبرنگار نمیتوانند همه جا محرم با خود ببرند. در واقع، محدودیتهایی که طالبان برای زنان وضع کردهاند، در عمل کار خبرنگاری را برای زنان تقریبا ناممکن کرده است. اما براساس تجربهی سه سال کار ما در رسانهی رخشانه، ما نیاز داریم که خبرنگاران زن را در افغانستان حفظ کنیم. در شرایطی که خطر کمبود اطلاعات و اطلاعات نادرست در شبکههای اجتماعی زندگی مردم را مورد هدف قرار میدهد، فعالیت خبرنگاران زن از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
افغانستان حدود ۴۰ میلیون جمعیت دارد. طبیعی است نصف این جمعیت یعنی ۲۰ میلیون تن را زنان تشکیل میدهند.
از دید گروه طالبان این ۲۰ میلیون نفر حق محدودی برای زندگی دارند. به نظر آنها نقش اولیه زنان ارایه خدمات جنسی برای مردان است (بردگی جنسی). نقش دوم خانهداری و فرزندآوری است.
حق آموزش، حق کار، حق مشارکت سیاسی، حق انتخاب پوشش یا حتی حق انتخاب شریک زندگی برای زنان بیمعناست. کار ما در رسانهی رخشانه سروکار داشتن و روایت کردن چنین وضعیتی است.
سعی ما در رسانهی رخشانه، بهعنوان یک رسانه متمرکز بر موضوعات زنان افغانستان، این است که داستانهای زنان را نشر و روایت آنها را بازگو کنیم.
میدانیم که طالبان در دور اول حاکمیت خود وضعیتی مثل امروز یا به مراتب بدتر از آن را بر سر زنان افغانستان آورده بود. اما امروز از آن حجم بزرگ خشونت ساختاری که طالبان علیه زنان در دههی ۹۰ میلادی کردند، روایتها و مستندهای بسیار نادری برجای مانده است. آن هم به لطف چند رسانهی خارجی که دسترسی محدودی به افغانستان داشتند.
با درک همین مساله، گروه طالبان در دوره دوم نیز از شروع روی کار آمدن به سراغ محدود کردن رسانهها رفتند. برعکس دوره اول، طالبان به طور گسترده از رسانههای جمعی برای خلق روایت خودشان استفاده میکنند. دشمنی طالبان با رسانههای آزاد و منتقدانشان بسیار آشکار است.
از طرف دیگر، استفاده سیاسی طالبان از حقوق زنان، پاشنه آشیل این گروه است که منجر به روسیاهی و دردسر بزرگ برای طالبان شده است. تاجایی که اکنون به کمک اطلاعرسانی رسانهها روشن شده است که طالبان در افغانستان آپارتاید جنسیتی را به بار آوردهاند.
هنوز طالبان در تلاش است که با استعانت از سانسور و خفقان بر سر جنایتهای خود در افغانستان، بویژه در مسالهی زنان سرپوش بگذارند. خبر خشونت طالبان با زنان در بازداشتگاهها و حتی دستدرازی، تعرض و شکنجه جنسی به صورت گسترده در میان مردم شایع است. اما بخش بسیار کوچکی از این روایتها مستند میشود، زیرا طالبان در عمل خفقان زیادی را ایجاد کرده است.
باور ما این است که زنان خبرنگار میتوانند به حجم وسیع از مستندها و روایتهای ظلم ساختاری طالبان علیه زنان و پیامدهای آن دسترسی بیشتر و همذاتپنداری داشته باشند. این مساله کمک میکند که مستندات بیشتری جمعآوری و به اطلاع افکاری عمومی رسانده شود.
طالبان نیز تمام توان خود را به کار بسته تا دسترسی زنان را از رسانهها که میتواند صدای آنها را منعکس کند محدود کنند. مثلا به تازگی این گروه در ولایت خوست رسانهها را از صحبت با زنان منع کردهاند. مضاف بر این که طالبان تاکنون محدودیتهای زیادی بر زنان خبرنگار وضع کردهاند. این نشان میدهد که طالبان به طور سیستماتیک حضور زنان در رسانهها را هدف قرار داده است. چون از پیامد این مساله به خوبی آگاه است.
بنا براین، از دید یک خبرنگار زن، وضعیت موجود در افغانستان با وضعیت هیچ کشور و جامعه دیگری شباهت ندارد. چشمانداز خبرنگار زن در داخل افغانستان به شدت ناامید کننده و تاریک است.
پس از تسلط طالبان بر افغانستان، شمار زیادی از زنان خبرنگار وظایف شان را از دست دادند و شمار اندکی هم که تا اکنون در رسانهها باقی ماندهاند، در شرایط سختگیرانهای با حجاب اجباری و پوشیدن ماسک فعالیت میکنند. دیگر رسانهی مستقل در افغانستان وجود ندارد.
با توجه به این که زنان حق تحصیل ندارند، در آینده نه چندان دور، خبرنگاری زنان ممکن است در افغانستان به صورت کامل از بین برود. گفتن این حرف آسان، اما تصورش به غایت آزاردهنده است. اگر خبرنگاران نتوانند مسایل زنان و موضوعات حقوق بشری را گزارش کنند، جهان چگونه میتواند از مسایل زنان باخبر شود. از بینرفتن خبرنگاری زنان فاجعهای است که عمق آن فقط برای زنانی که در ظلمت حکومت طالبان بسر میبرند قابل درک است.
ما به عنوان یک گروهی اغلب از خبرنگاران زن تا جایی که توان داریم، تلاش میکنیم روایتها و داستانهای ناگفته زنان را بازگو و نشر کنیم. نمیدانیم وضعیت کی و چه زمانی تغییر میکند. اما میدانیم که اگر مبارزه و مقاومت نشود آنچه طالبان در حق زنان انجام میدهند محصور و محدود به افغانستان نمیماند.
ما به عنوان گروهی از خبرنگاران زن با پنهان کردن هویت مان برای ادامهی حضور در قلمرو مطبوعات افغانستان، تلاش داریم و به مبارزهی خود ادامه میدهیم. در حال حاضر تنها راه ممکن همین است، اما هرگز کافی نیست. همانگونه که طالبان با دستورات ایدئولوژیک، حضور زنان در رسانهها را هدف قرار داده است، حفظ حضور موثر خبرنگاران زن در صحنهی افغانستان یک ضرورت راهبردی است.