مژگان محمدی
«من ناخواسته بدنام را به او میدهم.» حرف نازنین (نام مستعار) ۲۴ سالهای که حاضر شده با شریک کردن تجربهی خود از خشونتی که پشت دروازههای بسته مخفی میماند حرف بزند.
ممکن است آگاهی اجتماعی در افغانستان در مورد انواع دیگر خشونت علیه زنان بیشتر شده باشد. اما از مقوله «تجاوز در چهارچوب ازدواج» کمتر حرف زده شده است. زیرا در افغانستان، به دلیل ساختارهای فرهنگی و اجتماعی، موضوع زناشویی کمتر مورد بحث قرار میگیرد و بسیاری از زنان ممکن است این نوع خشونت را به عنوان یک مسئله جدی تشخیص ندهند یا حتا مردان فکر کنند که چنین کاری ممکن است خشونت به حساب نیاید، در حالی که بدترین نوع خشونت، یعنی تجاوز است.
نازنین تحت فشار خانواده با فرزند یکی از بستگان نزدیکاش ازدواج کرد. ازدواجی که بیشتر نتیجهی انتظارات خانوادگی بود تا انتخاب خودش. حسی را که نازنین به شوهرش دارد، روشن و کوتاه میگوید: «ما در یک خانه بزرگ شدیم و برای من، همیشه او بیشتر شبیه برادر بود تا شوهر.»
بیش از هفده ماه از ازدواج نازنین میگذرد. او که در اوایل ازدواج امیدوار بود که در گذر زمان رابطهاش با شوهرش بهبود یابد، حالا میگوید، پس از بارها مجبور شدن به مقاربت جنسی از سوی شوهرش فقط بدناش را به او میسپارد: «حالا هم که چوپ (خاموش) هستم و چیزی نمیگویم به این معنا نیست که نافهم هستم. من از خیلی چیزها راضی نیستم.»
تجاوز جنسی به معنای هرگونه رابطه جنسی بدون رضایت طرف مقابل است، حتی اگر این رابطه بین زن و شوهر باشد. طبق این تعریف، دستکم از نظر روانشناسی به صورت قطع، رابطه جنسی یک مرد با همسرش بدون رضایت زن میتواند تجاوز محسوب شود.
در بسیاری از کشورها، قوانین به صراحت چنین کاری را جرمانگاری کرده است. زیرا ازدواج به معنای حق دائمی و بدون قید و شرط برای رابطه جنسی نیست. اما در برخی از کشورها چنین کاری جرمانگاری نشده و کاری که به « تجاوز زناشویی» یا تجاوز در چارچوب ازدواج معروف است، قوانین در مورد آن سکوت کرده است.
وضعیت در افغانستان از این نظر شاید بدتر از هرجای دیگری باشد. از یک طرف، عرف اجتماعی حاکم در افغانستان ازدواج را به معنای حق دائمی و بدون قید و شرط مرد برای رابطه جنسی میداند و از سوی دیگر، در شریعت اسلامی نیز، همخوابگی با شوهر یکی از وظایف زن به حساب میآید و زن نمیتواند به دلخواه خود از آن سر باز زند. به عبارت دیگر، تمکین زن در مقابل شوهر واجب است و عدم تمکین بدون عذر شرعی هم گناه پنداشته شده است.
حتا در قانون جزای حکومت پیشین، تجاوز به همسر تعریف نشده بود؛ چرا که در قوانین، تجاوز تنها زمانی رخ میدهد که زن و مرد به عقد هم در نیامده باشند.
با حاکمیت طالبان که تقریبا تکلیف روشن است، چنین پدیدهی را ممکن است هرگز کسی به چشم یک مشکل نبیند که در نتیجه به فراگیر شدن آن منجر شود. زیرا سیاستها و قوانین این گروه حقوق زنان را به شدت محدود کرده و فضای اجتماع را برای زنان قربانی هر نوع خشونت ناامنتر ساخته است. فروپاشیدن سیستم دسترسی زنان به عدالت، تفسیرهای سختگیرانه طالبان از شریعت و نگرشهای سنتی این گروه، عملاً زنان را در برابر خشونتهای خانگی و زناشویی بیدفاعتر کرده است. در نتیجه ممکن است نهادهای دادرسی طالبان تجاوز زناشویی را نادیده گرفته یا حتی توجیه کنند.
پرستو شیرزاد، داکتر نسائی و ولادی معتقد است که تجاوز جنسی زناشویی آثار ویرانگری بر جسم و روان زن برجای میگذارد. او توضیح میدهد: «تاثیرات روانی عمیقی به همراه دارد که آسیبهای روحی شدیدی چون لطمه به احساسات، احساس بیارزشی، بیاعتمادی نسبت به همسر و افسردگی شدید را در پی دارد. در برخی از موارد، این فشارهای روانی میتواند به بحرانهای جدیتری مانند خودکشی منجر شود.»
نازنین، فارغالتحصیل صنف ۱۲ از یک مکتب خصوصی در هرات است. او همیشه آرزو داشت که روزی داکتر شود. اما زندگی او در مسیر دیگری رقم خورد. چهار و نیم سال پیش، در اواخر دوران جمهوریت و در بحبوبه تهدیدات امنیتی، خانوادهاش مجبور به ترک کشور و مهاجرت به ایران شدند.
این زن جوان که روزی در آرزوی نشستن بر روی چوکی دانشجویی بود، در سرطان سال گذشته و با اصرار پدرش، به عقد پسر کاکایش درآمد. اما این تغییر در زندگیاش تنها به ازدواج اجباری ختم نشد، بلکه شوهرش اجازه ادامه تحصیل را برایش نمیدهد.
با این که او در ایران این امکان را دارد که درس بخواند، اما شوهر در این مورد وظایف طالبان را به خوبی انجام میدهد. او به طور قطع نازنین را از هرگونه درس خواندن محروم کرده و زندگیاش را محدود به چهار دیواری خانه کرده است: «من نه میتوانم به خانه کاکاهای خود بروم نه به کورس. فقط در اینجا آمدم که مثل زندانها در اتاق خودم بندی باشم.»
نازنین قضاوتاش را خیلی روشن و صریح میگوید. او معتقد است که شوهر در تلاش برای سلطهجویی بر او است و انتظار شوهرش از او اطاعت بیچون و چرا است. او قسمتی از پیامهای شوهرش را که در واتساپ به او فرستاده نشان میدهد: «من شوهر تو هستم و حق و حقوقی بالای تو دارم. من و تو ازدواج کردیم که تو جواب من را ندهی{؟} تو مجبوری که هر چیز را که من میگویم انجام بدی.»
نازنین میگوید، شوهرش حتا در مورد نوع پوشش او تصمیم میگیرد: «پیراهنی به رنگ سیاه و سفید برای خودم آماده کرده بودم و وقتی از او نظر خواستم، به من گفت، به پدرت لعنت، اجازه نداری این لباس را بپوشی.»
مردسالاری در خانواده شوهر نازنین حرف اول و آخر را میزند. مشکلی که در بسیاری از خانوادهها در افغانستان برجسته است.
روزی که در پی یک مشاجره لفظی برای رفتن به بیرون، شوهرش به نازنین این حرفها را گفت، هنوز در گوشش طنین انداز است: «اگر پدر نخواهد از خانه بیرون شوی، من قلم پای تو را میشکنم که حتی پای خود را از خانه بیرون نگذاری.»
مادر شوهر نازنین نیز تجربه مشابهی را از سر گذرانده است. دستکم از این نظر که شوهرش همیشه برای او تصمیم گرفته است. او از روزهایی میگوید که در بارداری دومش، به دلیل عدم اجازه شوهرش برای مراجعه به پزشک، فرزندش را در بطناش سقط کرده است: «۲۵ سال پیش در بارداری دومم زردی داشتم و دخترم سقط شد؛ ولی شوهرم میگفت که اگر داکتر مرد، زنام را معاینه کند، اعصاب من خراب میشود، دل من میخواهد که خود را به خون بندازم و بیخ گلوی داکتر را گرفته و خفه کنم.»
او ادامه میدهد که رفتارهای پسرش همچون بازتابی از اعمال شوهر است که اکنون حق تحصیل و حتی خارجشدن از منزل را از زناش سلب کرده است.