تمنا تابان
تصور کنید همهی رودخانه را یخ بسته است، برای اینکه آب بردارید، یخهای رودخانه را با سنگ شکسته و سپس در آن، ساعتها لباس و ظرف بشویید یا هم آب بردارید. دستها از فرط سرما کرخت و بیجان شود و سوزش آن تا مغز استخوانها برسد. اما این تنها یک تصور نیست، این زندگی واقعی زنان و دختران در روستاهای ولایت بامیان و عمدتا مناطق روستایی هزارهجات در زمستانها است.
زنان و دختران در آنجا سالها است که زمستانها در رودخانههای یخ بسته، لباس میشویند. به قول یکی از زنان که در این گزارش با آنها صحبت شده، کاری که فقط از توان زنان دهنشین بر میآید.
این وضعیت پرده از این حقیقت تلخ بر میدارد که مردم در روستاهای مناطق هزارهجات، از ابتداییترین امکانات رفاهی زندگی بهرهای ندارند، اما حقیقت تلختر هم این است که بار اصلی این سختی در قدم اول به دوش زنان است.
در یک روز سرد و آفتابی، سلطانه و همسایههایش برای شستن لباس به رودخانهی کوچکی در نزدیکیهای قریهیشان رفتهاند. روزی که دمای هوا در منطقهی محل سکونت سلطانه که یکی از قریههای دور دست بامیان است، منفی ۲۲ درجه است.
طبق معمول آب رودخانه یخ بسته است. سلطانه ۴۰ ساله امروز دستکم دو ساعت را در آب یخزده لباسشویی کرده است. سرما دستهایشان را کرخت کرده، اما چارهای جز ادامه دادن ندارند.
سلطانه میگوید، از سالها به این سو در فصل سرد و زمهریر زمستان، در روزهای طوفانی و بارندگی برای شستن لباس به رودخانه رفته است.
سلطانه که ساکن یکی از روستاهای دور دست بامیان است، ترجیح میدهد نامی از محل زندگیاش در این گزارش نیاید. هم به دلیل نگرانیهای امنیتی و هم ملاحظات اجتماعی که حاکم است، نامها در این گزارش مستعار آمده و از نام بردن محل دقیق زندگی این زنان خودداری شده است. در این گزارش عمدتا با زنانی صحبت شده که ساکن روستاهای بامیان هستند.
سلطانه به رسانهی رخشانه گفته است: «در اوج یخیها در حالیکه دریا (رودخانه) را کاملا یخ پوشانده است، ما حدود ۳۰ دقیقه راه را طی میکنیم و به دریا میرویم، در حالیکه تشت پر از لباسهای تر به سر ما است، راه پربرف و ناهموار دریا خیلی جاها پایین شدن ما ره سخت میکنه، ولی ما چاره نداریم، باید برای آبکش کردن لباسها و شستن ظرفها با آب دریا هر طور شوه خوده به دریا برسانیم.»
مناطق مرکزی افغانستان به دلیل وضعیت طبیعی جغرافیاییاش مشهور به «زندان جغرافیایی» است. زمستانی به شدت سرد و برفگیر دارد که بامیان در افغانستان به داشتن زمستان سرد و طولانی مشهور است.
در فرهنگ اجتماعی مردم مناطق مرکزی افغانستان مشهور است به کسی که دستها و پاهایش در سرما خیلی سرد شود میگویند، «دستهایت مثل سنگ دریا یخ است.» شاید این توصیف به این دلیل کاربرد پیدا کرده است که وقتی در اوج سرمای زمستان کسی از میان آب دریا سنگی بر میدارد، حس سردی آن بینهایت است.
اما زمستانها همین رودخانههای یخ بسته میزبان زنان و دخترانی است که با دستهای برهنه و بدون هیچ امکاناتی ساعتها لباسشویی میکنند، ظرف میشویند و آب مصرفی خانواده را تامین میکنند.
سیمای ۲۴ ساله یکی دیگر از زنان روستانشین است که سالها برای شستن ظرف و لباس سختیهای فصل سرما را تحمل کرده است، سرمایی که به قول سیما فقط کسانیکه آن را با دستان خود لمس کرده باشند میتوانند درک نمایند.
سیما میگوید: «حالا کمی شرایط بهتر شده و برف کمتر میبارد؛ اما همین دو سال پیش یادم میایه روزهایی بود که ما باید بسیار لباسهای دبل (چند لایه) میپوشیدیم و خود را برای رفتن به دریا آماده میکردیم. از لباس شستن و ظرف شستن تیر بودیم، فقط آوردن آب برای ما قیامت بود؛ راه دریای ما چون قرخ (ناهموار) است در زمستان نه الاغ رفته میتواند و نه کراچی برده میشود. ما بشکههای خالی روغن ره میبریم و از او طرف به پشت خود آب میآوریم، وقتایی میشه که چَپقُو (طوفان) شروع میشه و ما نیم ساعت راه ره به یک ساعت آمده نمیتوانیم.»
به گفتهی سیما گاهی آنان وقتی به خانه میرسند از بس صورتشان با برف پوشانده شده، شناخته نمیشوند: «باور کنید بعضی زمانها وقتی خانه میایم ده آسانی کسی ما را نمیشناسد، ما آبِ خوردن خوده چندین سال میشود با همین سختی میآوریم.»
عکس: ارسالی به رسانهی رخشانه
عمدتا در مناطق روستایی تامین آب مصرفی خانواده به دوش زنان یا کودکان خانواده است.
سیما روزهایی را به یاد میآورد که زنان به صورت گروهی برای شستن لباس و ظرف به رودخانه رفتهاند: «خیلی از وقتا ما نمیتانیم تنهایی به دریا برویم، چون هم وحشتناک است و هم میترسیم چپقو گیر کنه و راه گم شویم، از همو خاطر سه یا چهار نفر یکجایی به دریا میریم.»
خانوادهی سیما و همسایههایش هنوز نتوانستهاند راه آسانتری برای تأمین آب آشامیدنی و شستشو پیدا کنند: «همقریهگیهای ما زیاد تلاش کردند تا به قریهی ما نل آب بکشند، به موسسات زیاد پیشنهاد کردند، همو رقم به دولت قبلی و فعلی، تا یک شبکه آبرسانی در قریه ما فعال شوه، ولی حرف غریب کی شنیده میشه.»
از سوی دیگر سیما میگوید که در این کار دشوار و توان فرسا هیچ گاهی مردان با آنان همکاری نمیکنند و اگر کسی از مردان با خانم خود در این گونه کارها همکاری نماید از سوی دیگر مردان مورد طعنه و کنایه قرار می گیرد و او را به قول خودشان زن زور (زن ذلیل) میدانند.
سیما همچنین گفته است که این عدم همکاری مردان به خصوص در زمانهایی که آنان به شدت به همکاری مردان نیاز دارند، برایشان نوعی حس حقارت و ناامیدی را به بار میآورد: «در بعضی از وقتها که ما به تنهایی نمیتوانیم تشت سنگین کالا را به دریا ببریم، اگر از مردان خانواده کمک بخواهیم آنان میگویند اگر این کار را بکنند دیگران به آنان میخندند و مورد تمسخر قرار میگیرند، وقتی که ما از مردا کمک میخواهیم و اونا ایرقم جواب می دهند واقعا ناامید میشویم و خود را کم و حقیر حس مینماییم.»
مناطق دشوارگذر و نهایت سردسیر هزارهجات که هر ساله حدود ۷ ماه سرما و یخبندان دارد، همواره از توجه دولت مرکزی به دور ماندهاند، اکثر اینمناطق هنوز هم که هنوز است به آب آشامیدنی صحی و سرک که از نیازهای اولیه مردم است، دسترسی ندارند.
نبیلای ۳۰ ساله که ساکن یکی از قریههای دوردست ولسوالی پنجاب است و تمام زندگیاش را در همینجا سپری کرده، مشکلات زنان روستاییاش را در زمستان چنین توصیف میکند: «کارهای ما زنان در زمستان بسیار سختتر از دیگر وقتای سال است، در زمستان در حالیکه یخ سنگ را میترقاند (میشکند) ما مجبوریم، در آب دریا لباس و ظرف بشوییم، سردی که واقعاً تحملش سخت است، روزهایی شده که مه خودم وقتی از دریا تشت کالا به سر به خانه برگشتهام، دستهایم ده لب تشت یخ زده و چسپیده است، حال خودتان فکر کنید که چقدر سخت است.»
حرفهای نبیلا پرده از یک موضوع دیگری هم بر میبردارد. او گفته است، مردان چنین روزهای پرمشقت زنان را هرگز نمیبینند. او منظورش این است که این فرهنگ مردسالار همیشه زنان را نادیده میگیرد: «درد و سوزش یخی همو چند دقیقه یا نیم ساعت است، از آن پس خوب میشه، ولی چیزی که خودم را بسیار آزار میته نادیده گرفتن این سختی از سوی مردان خانواده است، بارها وقتی گپ از کار و زحمت میشه مردا برای ما میگه که شما خانما به جز خوردن و خوابیدن دیگه چه کار دارید؟»
نبیلا میگوید در بهار سال هم وقتی زنی پس از انجام کارهای مختلف خانه برای کمک به شوهرش به مزرعه میرود، با کنایههای طعنهآمیز روبرو میشود: «فکر کن زنها صبح زود بیدار میشوند و تا وقتی که کارهای خانه تمام نشده، یکسره کار میکنند و وقتی کارشان تمام شد سر زمینها پهلوی مردا میروند، بیشتر اوقات شوهرش برایش به طعنه میگوید که آفرین خوابت پوره شده که حالی آمدی.»
نبیلا صحبتهای خود را با گفتن این کلمات به پایان میبرد: «از همه چیز کده این موضوع آدم ره رنج میدهد که به اندازه یک مرد بلکه بیشتر ازو کار میکنی، سختی میکشی، رنج میکشی ولی به جای خوبی طعنه و کنایه، دو و دشنام نصیبت میشه.»
اما این ماجرا پهلوهای دیگری هم دارد. قرار گرفتن در معرض سرمای شدید و کار مداوم در آب سرد، میتواند التهاب و درد مفاصل را برای زنان به وجود آورد. مشکلی که در درازمدت باعث ایجاد یا بدتر شدن آرتروز میشود.
درد استخوان یکی از شایعترین دردها در میان زنان در مناطق روستایی است که ممکن است یکی از ریشههای اصلی آن به چنین مشکلاتی برگردد.