نویسنده: تمنا بهار
طالبان پس از بیست سال نبرد مسلحانه با داعیه جهادگرایانه در برابر حکومت افغانستان، موفق شدند تا به صورت برقآسا در مدت کوتاهی بدون مقاومت نیروهای نظامی، دولت مورد حمایت غرب و جامعه جهانی را در پانزده اگست سال گذشته میلادی سقوط دهند و نظام امارتی خویش را دوباره برقرار سازند.
این تحولات تأثیر ناگواری بر تمامی دستآوردهای دو دهه تجربه دموکراسی در افغانستان داشت و آیندۀ مبهمی را در برابر شهروندان کشور ترسیم کرد. اکنون که ۹ماه از حکمروایی گروه طالبان بدون هیج رقیب سیاسی-نظامی نیرومندی در کشور میگذرد، افغانستان در شرایط بسیار بد و ناگوارِ اقتصادی سیاسی و اجتماعی به سر میبرد که آسیبپذیری زنان چشمگیرتر از تمام طبقات اجتماعی دیگر میباشد.
با وصف آنکه نُه ماه از قدرت یافتن گروه طالبان در کشور میگذرد، تاکنون هیچ کشوری، امارت طالبان را به رسمیت نشناخته است حتا دولتهاییکه در طول نبرد آنها، علیه دولت قانونی افغانستان در پیروزیشان نقش اساسی داشتند، در به رسمیت شناختن آنها تا اکنون اقدام عملی نکردهاند، هرچند که برای حفظ منافعشان با این گروه وارد تعامل شدند و نمایندهگیهای سیاسی برخی از کشورها، هم اکنون در پایتخت افغانستان باز است و عملاً فعالیت دارند.
مساله حقوق زنان و حضورِ فزیکی آنها در ادارات حکومتی و غیر حکومتی و فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یکی از پیش شرطهای به رسمیت شناخته شدن این گروه از سوی مجامع بینالمللی سازمان ملل و کشورهای قدرتمند و تاثیرگذار در رخدادهای افغانستان است و گروه طالبان تا اکنون پاسخ مثبتی به نگرانیها پیرامون حقوق زنان ندادهاند و در عمل هم هیچگونه اقدامی برای بهبود وضعیت زنان انجام نداده اند.
زنان افغانستان که در طول بیستسال پسین در تمام عرصههای اجتماعی برابر با مردان حضور داشتند، برعکس با وضع محدودیتهای فراوان همانند؛ بُرقع اجباری، تاق و جفت ساختن دانشگاهها، بستن درهای مکاتب بر روی دختران و اجازه ندادن خانمها به اجرای وظیفه در محیط بیرونی فضای زندهگی را برای خانمها تنگتر ساخته است.
با توجه به اینکه شمار زیادی این زنان سرپرست خانواده خود بوده و تأمینکننده نیازمندیهای آنان میباشند، عدم اشتغال این زنان آسیب جدی را برای اعضای خانواد و افراد تحت سرپرستی شان وارد کرده است.
هر چند که گروه طالبان بارها اذعان داشتند که با کار و تحصیل زنان در چوکات شریعت اسلامی مخالفتی ندارند؛ اما در عمل مانع حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی شدهاند، طوریکه در کابینه موقتشان هیچ زنی حضور ندارد و مکاتب دخترانه هم که در بعضی ولایات باز شده بودند پس از مدت کوتاهی دوباره مسدود شدند.
همچنان وزارت امور زنان که در حکومت پیشین به مسایل امور زنان میپرداخت و از جمله وزارتهای پالیسیساز و کلیدی به حساب میآمد، لوحه آن را پایین کشیدند و این نهاد اکنون وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان است.
با وجود آنکه وزیر امر به معروف طالبان در تازهگیترین موضعگیری خویش در قبال حقوق زنان گفته است که: زنان میتوانند تا درجه دکتورا به تحصیل ادامه دهند؛ اما تا اکنون دختران متعلم دوره متوسطه و بالاتر، از ادامه آموزش محروم و دانشگاههای دولتی نیز بازگشایی نشدهاند.
با توجه به پیشینه رفتار طالبان در دوره حاکمیتشان در دهه نود میلادی و برخورد آنان با مساله حقوق زنان در این مدت از زمامداریشان، آینده زنان زیر حاکمیت دولت آینده این گروه، مبهم و نگران کننده به نظر میرسد.
از قرایین و شواهد چنین بر میآید که گروه طالبان تا اکنون، از هیچ یک از خواستهها و مواضعشان عقبنشینی نکردهاند و بر خلاف گفتههای محدودی از حامیانشان که طالبان بیست و پنج سال پیش نیستند و تغییر کردهاند، در رفتاراین گروه تغیبر نیامده است.
نمادها، شعار، بیرق و اهداف آنها مانند همیشه است و بعید به نظر میرسد تا به این زودیها، تحت فشار جامعه جهانی و کشورهای قدرتمند انعطاف نشان دهند، هر چند گروه طالبان با وجود آنکه برای جلب توجه جهانیان در جهت به رسمیت شناحته شدن، تأکید بر رعایت حقوق زنان دارند؛ اما در عمل هیچگونه اقدامی در زمینه نکردهاند و بعضی از کارکردهایشان هم موقتی بوده و همان رفتار گذشته را تکرار کردهاند.
زیرا گروه طالبان نیک میدانند که کوچکترین تغییر در آرمانها، اهداف و عقایدشان منجر به از دست دادن شبه نظامیان جهادی آنها در ساختار و بافتار فعلیشان میشود، که مساله زنان از عمدهترین و حساس برانگیز ترین مساله در میان پیروان عقیدتی طالبانی میباشد، چون آنها با شعار بی حجابی زنان و تطبیق شریعت، پیروان خود را دعوت به جهاد و جنگ در برابر حکومت قانونی افغانستان کردهاند و اکنون که نظام امارتی در مسند قدرت قرار دارد آنها منتظر تطبیق قوانین شرعی در ساحات تحت قیادت امارت اسلامی هستند.
گروه طالبان در برابر خواستههای حامیانشان نیز که قطر و پاکستان و برخی از کشورهای دیگر میباشد پیرامون احقاق حقوق زنان اعتنایی ندارند و تأکید بر برداشت ایدولوژیک خود از اسلام و حقوق زنان، که بیشتر به فرهنگ قبایلی آنها مربوط میشود دارند، در کنار موارد دیگر یکی از دلایل اینکه این گروه از سایر کشورها میخواهند تا در امور داخلی افغانستان مداخله نکنند و الگوی خودشان را به افغانها تحمیل نکنند، بیشتر موضوع زنان میباشد تا سایر موارد؛ زیرا شبیه ساختار سیاسی طالبان در کشورهای مختلفی وجود دارد و طالبان از این بابت نگران نیستند.
در تازه ترین مواردی که مقامات اندونیزیا از طالبان خواستند تا با مشاهده اندونیزیا و سایر کشورهای اسلامی و چگونگی وضعیت زنان در این کشورها به حقوق زنان احترام بگذارند، چندان توجه و رغبتی نشان ندادند که این بیتوجهی و نادیدهانگاری نشان از پافشاری طالبان بر دیدگاه خودشان از حقوق زنان است و الگوی دیگری را نمیپذیرند و آن را ناقص و یا اشتباه میدانند.
آنچه که مسلم است و بیشتر زنان افغانستان را نگران ساخته است، چگونگی برخورد گروه طالبان پس از به رسمیت شناخته شدنشان از سوی کشورهای همسایه و جامعه جهانی است؛ که معلوم نیست زنان چگونه وضعیتی را در آینده خواهند داشت. چون این گروه همیشه در برابر خواستههای برحق مردم به ویژه، زنان ایستاده است و تجمعات حقخواهی و عدالتخواهی آنها را در بسا موارد سرکوب کرده است.
در یک جمعبندی کلی، میتوانیم این نُه ماه پسین را «نُه ماه سیاهی» برای تمام شهروندان کشور به صورت اخص، زنان افغانستان بنامیم که پس از تصرف این گروه از ادامهی تعلیم، تحصیل، کار، اشتغال و آزادیهای فردی بازماندهاند و آینده ناروشنی را نیز در برابر خود میبینند.
اگر وضعیت بدین منوال ادامه پیدا کند، بیهیچ تردیدی سطح رضایتمندی مردم در قبال کارکردهای امارت اسلامی طالبان به پایینترین سطح ممکن خواهد رسید و میزان بیکاری و فقرِ موجود بیشتر از هر زمان دیگر افزایش خواهد یافت. چون نادیده انگاری و نادیده انگاشتن زنان به مفهوم انکار از حضورِ اکثریت جامعه است. بر اساس آمارهای ارایه شده، زنان افغانستان بخش اعظمی از جامعه انسانی را تشکیل میدهند و عدمِ حضور و مشارکت آنها در ساختار و بافتار جامعه باعث ضعفِ نظامِ موجود خواهد شد. در چنین موقع حساسِ تاریخی نیاز احساس میشود تا گروه طالبان در برابر خواستهای برحق افراد جامعه به خصوص زنان تمکین نموده و با گزینش راه تساهل و مدارا به پیش برود. چون روابط کشورهای حامی افغانستان نیز بستگی به همین پیششرطها دارد و گروه طالبان با استفاده از فرصت پیشآمده میتوانند هم زمامِ امور را بهدست گیرند و هم رضایت شهروندان و جامعه جهانی را در مدتزمانِ محدود بهدست بیاورند. با این وصف، گروه طالبان بیشتر از دو انتخاب ندارند، یا به خواست مسلم شهروندان و جامعه جهانی تن دهند و یا عقبگرد تاریخی را به تماشا نشسته و از حافظه تاریخ، اوایل دهه هشتاد خورشیدی یکبار دیگر به یاد بیاورند و تجربه کنند.