زیبا بلخی
فضایش کوچک است؛ اما رویاهای بزرگی در آن نقش بسته. در و دیوارهایش با طرحهای شاد و کاغذهای که روی شان حروف الفبای فارسی و انگلیسی نوشته شده، تزئین شده است. صنف پر است از سر و صدای کودکانه. خبری از میز و چوکی نیست، کودکان با سر و وضعی غیررسمیتر از دانشآموزان مکتب در صنف حضور دارند.
چهار دختر به صورت رضاکارانه در ولسوالی دهدادی بلخ آموزشگاهی را برای کودکان و نوجوانان بازمانده از مکتب راه اندازی کردهاند. کودکان به اینجا میآیند تا در کنار سایر چالشها رنج بیسوادی به دردهای شان افزوده نشود.
زهرا صدیقی ۲۴ ساله همراه با سه دختر دیگر این مرکز آموزشی را در خانهاش راه اندازی کردهاست. هشت ماه از شروع کار آنها گذشته و دستکم ۱۲۰ کودک دختر و پسر در آن سرگرم یادگیری هستند.
زهرا به رسانهی رخشانه گفته است، او و سه نفر از دوستانش این مرکز را راه اندازی کرده تا کودکان، بهویژه دختران که به خاطر ممنوعیت طالبان از تحصیل باز میمانند، بیسواد نمانند.
زهرا خبرنگاری را در یکی از دانشگاههای خصوصی در شهر مزارشریف خوانده است. او میگوید تنها فرد تحصیل کرده در خانواده ۱۲ نفریاش است.
او گفته است: «دو خواهرم اصلن صنف اول مکتب را هم نخواندند. برادر کلانم همچنان بی سواد است دو برادر دیگرم هم وقتی حکومت سقوط کرد رفت ایران و دیگرش هم د نظام بود. به این خاطر من این انگیزه را گرفتم که حداقل از تحصیلام استفاده کنم. از روزی که حکومت سقوط کرده همهگی ناامید است. من تلاش میکنم برای شان یک امیدی باشم به این خاطر من این مرکز را ایجاد کردم.»
در دورانی که تعریف سواد فراتر از مهارت نوشتن و خواندن شده، کودکانی هم هستند که بدون پاگذاشتن به مکاتب قد میکشند؛ موردی که زهرا برای مبارزه با آن در منطقهاش آستین بالا زده.
زهرا میگوید: «خانوادههای هستند که مشکل دارند، مهاجر هستند. از دیگر ولایتها و دیگر ولسوالیها آمدهاند که اطفال شان اصلا سه پارچه ندارند یا اسناد مکتب را ندارند که بروند قانونی در مکتب دولتی درس خود را بخوانند. به این خاطر دخترهای جوان و بچههای جوان طفلهای خورد و کلان همینجا میآیند.»
زهرا میگوید، سقوط نظام باعث شد تا وضعیت اقتصادی اکثر مردم در ولسوالی دهدادی ولایت بلخ ضعیف شود، به این خاطر کودکان زیادی برای کمک به خانوادههای شان ناگزیر شدهاند مکتب را ترک و در مزارع به کار مصروف شوند.
در این مرکز آموزشی مضامین مانند دری، ریاضی، انگلیسی، تاریخ، قرآن وسایر مضامین مکتب تدریس میشود. زهرا میگوید علاقهی زیادی دارد تا این مرکز را در سایر مناطق ولسوالی دهدادی نیز گسترش دهد و برای اطفال دیگر نیز زمینهی دسترسی به آموزش را فراهم کند.
به گفتهی زهرا او در این مرکز برای اطفالی که هنوز شامل مکتب نشدهاند نیز آموزش میدهد: «برای طفلهای خورد که شما اینجا میبینید هم ما درس میدهیم برای اینها درس ما مثل کودکستان واری است.»
هرچند بیشتر دانشآموزان این مرکز کودکان دختر و پسر هستند؛ اما برای پذیرش محدودیت سنی وجود ندارد. به گفتهی زهرا: «حتا خانمهای که مشکل دارند دری یا ریاضی یا مثلا قرآنکریم، اگر علاقهمند باشند اینجا بیایند برای شان درس داده میشود.»
شروع این کار برای زهرا و دوستانش ساده نبوده است. او در آغاز با مخالفتهای جدی مواجه شده است. شماری از مردم از ترس طالبان نمیخواهد که این مرکز در دهدادی بلخ فعال باشد: «قریهدار و دیگر مردم زیاد موافق با من نیستند حتا مخالفت هم کردند.»
روشن نیست که با اقدامهای تازه طالبان که دستور بسته شدن تمامی نهادهای آموزشی را داده، بر سر این مرکز چه خواهد آمد. اما زهرا و دوستانش عهد بسته که به راحتی تسلیم موانع نشود. او میگوید، بیشتر دانشآموزانش را کودکان محروم از آموزش تشکیل میدهند.
زهرا گفته: «دخترها خیلی خوشحال هستند. تا حالی که اطفال را درس دادیم خیلی نتیجه مثبت گرفتیم. کسانی بودند که نام نوشتن خود شان را یاد نداشتند فعلن خطخوان شدند یا خیلی املا و انشای شان خوب شده، طفلها در کل رشد کردند.»
زهرا و دوستانش تلاش کرده که مرکز آموزشی را به عنوان یک نهاد رضاکار رسمی کند و برای آن مجوز هم بگیرند؛ اما هنوز موفق نشدهاند، زیرا صدور جواز از سوی نهادهای مسوول طالبان در بلخ متوقف است.
پس از سقوط دولت جمهوری افغانستان به دست طالبان، کودکان زیادی، بهویژه دختران از مکتب بازماندهاند. به همینخاطر، راه اندازی نهادهای آموزشی رضاکارانه و آموزشهای آنلاین افزایش چشمگیری یافته است.
عسل سلحشور ۲۴ ساله است. او از بخش انگلیسی دانشکده تعلیم و تربیه دانشگاه بلخ فارغ شده است. عسل در کنار زهرا در این مرکز مصروف آموزش کودکان است. او که به عنوان استاد در این مرکز فعالیت میکند، میگوید هدفاش از اینکار کمک به کودکان محروم از آموزش و تلاشی علیه بیسوادی است: «بعد از تحولات که در افغانستان آمد خیلی از مردم زندگی شان دگرگون شد، مخصوصا در ولسوالی دهدادی مردم ما مردم فقیر هستند و اطفال بخاطر پیشبرد زندگی شان مجبور شدند بروند در مزرعه با فامیل شان کار کنند.»
او میگوید، اگر حمایتی مردمی از این بیشتر شود، آنها قادر هستند که دامنه این کار رضاکارانه را بزرگتر کند.
رقیه اطهر یک دیگر از این چهار دختران جوان است که برای کمک به کودکان و بهویژه دختران به این مرکز برای تدریس آمده و هشت ماه میشود مصروف آموزش به صورت رضاکارانه است. او میگوید، گروه طالبان به بهانههای مختلف مانع تحصیل دختران میشوند؛ اما آنان برای کمک به دختران برای دستیافتن به آموزش تلاش خواهند کرد.
رقیه میگوید:«در این وقت مکتبهای زیادی بسته است دخترها زیاد هراس دارند و محدودیتها برای شان بسیار زیاد است… ما میخواهیم در عرصه تحصیل به دخترها کمک کنیم.»
طالبان در تازهترین اقدام، دروازه تمامی نهادهای آموزشی را بهروی دختران در افغانستان بسته و کار زنان را در نهادهای دولتی و خصوصی ممنوع کردهاند. در برابر اقدامهای طالبان در چند روز گذشته افغانستان صحنه اعتراضات گسترده زنان بوده که توسط طالبان سرکوب شده است.
عمار هفت ساله است. خوشحالی از آمدن به این مرکز آموزشی را در چهرهاش و طرز حرف زدنش به خوبی میشود حس کرد. او ازجمله کودکانی است که مدت هشت ماه میشود به این مرکز برای آموزش میآید. او در این مدت توانسته خواندن و نوشتن را بیاموزد: «من خوشحال هستم که این فرصت برابر شده که ما در اینجا آمدیم و درس میخوانیم. قرآنکریم، دری، ریاضی میخوانیم.»
فاطمه سر و وضع منظمتر دارد؛ روسری سرخ دور گردنش انداخته، ۹سال سن دارد. او از شروع تاسیس این مرکز سرگرم آموزش است: «دری، ریاضی، و مضامین مکتب که نمیتوانستیم یاد بگیریم در اینجا یاد میگیریم. حالی اینجا زمستان شده و اینجا سرد است میخواهیم صنف ما گرم شود.»