هانیه فروتن
تقریبا تمام جنبشهای اعتراضی که در سالهای پس از بازگشت طالبان شکل گرفته توسط زنان سازماندهی و به کمال رسیده است. تلاشهایی که بخشی از روند رساندن پروندهی آپارتاید جنسیتی طالبان تا دفتر دادستان ارشد دیوان کیفری بینالمللی به حساب میآید.
از این جهت، زنان به عاملیت بیسابقهای دست یافتهاند و در تازهترین مورد، کارزاری علیه کتابسوزان از سوی زنان در افغانستان راهاندازی شده و اقشار مختلف جامعه را با خود همراه کرده است. در این گزارش، به شکلگیری این جنبش، ظرفیتها و لزوم گسترش آن پرداخته شده است.
جرقه
حمیرا قادری، نویسندهای که در اواخر ماه نوامبر سال روان میلادی بخش کوچکی از کتاب «سرگذشت ندیمه» را با صدای بلند خواند و ویدیوی آن را با هشتگ «علیه کتابسوزان» در شبکههای اجتماعی منتشر کرد. قطعهای که برای خواندن از این کتاب انتخاب کرده بود، جنبهی استعاری-اعتراضی داشت: «نگرانیشان از بابت فرارمان نیست، نمیتوانیم زیاد دور شویم، نگران اوجگرفتن خیالمان هستند. نگران راههایی که در درون آدم باز میشود.»
این هشتگ به سرعت گسترش پیدا کرد و اقشار مختلف جامعه به ویژه جوانان، نویسندگان، شاعران و اهل ادب و فرهنگ به زودی با این کارزار اعتراضی همسو شدند. چهار روز از این کمپاین نگذشته بود که صدها ویدیو با هشتگ علیه کتابسوزان در شبکههای اجتماعی منتشر شد و همبستگی قابل توجهی در مقابله و مبارزه با ذهنیت متحجر طالبان پدید آمد.
حمیرا قادری که خودش خالق چند کتاب است میگوید، نسل جوانی که در دو دههی گذشته با رویای آزادی، استقلال فکری و مقابله با تحجرگرایی رشد کرده، سانسور و فضای ترس پر خفقان را تحمل نمیکند.
این کارزار اعتراضی، واکنشی بود به اقدام طالبان برای جمعآوری صدها عنوان کتاب تحت عنوان «کتابهای ممنوعه» هرچند طالبان روند جمعآوری کتابها را متوقف نکرد؛ اما این کارزار، بسیج مردمی را به همراه داشت و از این جهت، ظرفیت این را دارد که فرهنگ کتابخوانی را تقویت کند و در کنار آن میتواند در نهاد جمعی مردم، آزادی و اصل اعتراض را بهعنوان مولفههای جامعهی باز بشناساند. چون تمام جنبشهای اعتراضی-مدنی، اصل آگاهیبخشی را محور فعالیتهای خود قرار میدهد.
کسانی که این کارزار را در شبکههای اجتماعی دنبال کردهاند میگویند، به خواندن کتابهایی که متنی از آنها در جریان این کارزار خوانده میشد، علاقهمند شدهاند. آرش، یکی از کسانی است که میگوید با علاقه این کارزار را دنبال کرده و معتقد است که این کارزار به جهت این که تولید محتوا در آن آسان است، بسیار سریع به یکی از پرمحتواترین جنبشهای اعتراضی تبدیل شد. صدها متن به دقت گزینششده، خواندنی و ضمنا اعتراضی از کتابهای مختلف به سرعت در شبکههای اجتماعی راه پیدا میکرد.
به گفتهی او، این متنهای به دقت گزینششده، آدم را ترغیب میکند که آن کتاب را بخواند: «مثلا متنی که حمیرا قادری از کتاب سرگذشت ندیمه خواند خیلی عالی بود، یا متنهایی که از کتابهای جورج اورول خوانده میشدند.» او همچنین معتقد است که مواجههی این چنینی با کتاب، به تعدیل برداشت بعضیها از کتاب نیز کمک میکند: «چون به دلیل نوع خاصی دینزدگی و ضدیت نهادینه شده با آگاهی، برخیها از کتاب برداشت وهمآمیز دارند درحالی که این جنبش از همه میخواهد، بهصورت اعترضی، با کتاب درآمیزند.»
طالبان آگاهانه تعریف «وهمآمیز» از کتاب را ترویج میکنند. مثلا در توجیه خود از جمعآوری صدها عنوان کتاب، این کتابها را «خلاف منافع ملی، خلاف دین و تخریبکننده اذهان» خواندهاند.
رویکرد این چنینی در قبال کتاب، تاریخی طولانی دارد. نویسندهی کتاب «کتابفروش در کابل» در مقدمهی کتابش به نقل از یک کتابفروش مینویسد: «بار اول کمونیستها کتابهایم را سوزاندند، سپس مجاهدین آنها را چور و چپاول کردند و بار دیگر طالبان همهی آنها را آتش زدند.» اما در هیچ یک از این ادوار، کارزار اعترضی یا جنبش اعتراضی علیه کتابسوزی شکل نگرفت. از این جهت، میتوان گفت، کارزار علیه کتابسوزان برای نخستین بار در افغانستان پدید آمده است که مشعلدار آن زنان است.
خالد قادری، شاعر و از فعالان این کمپاین میگوید: «طالبان، دشمن آگاهی، دانش، خواندن و مبارزه است. طالبان در همان روزهای نخست حاکمیت خود با بستن دروازههای مکتب و دانشگاه نشان دادند که از جامعه آگاه میترسند. به بستن مراکز آموزشی اکتفا نکرده و حالا دست به سانسور کتاب و سوزاندن آن میزنند تا بتوانند ایدئولوژی خود را به خورد مردم بدهند، برای همین است که با کتاب درافتادند چون جامعهی کتابخوان، جامعهی آگاه است و چنین جامعهای محال است در برابر خواسته های طالبان سرخم کند.»
به گفتهی او: «دیکتاتورهای بزرگ همیشه بر خلاف کتاب، برخلاف آگاهی مردم و یا دوست داشتن، یک قسمتی از کتابها که طبق ایدئولوژیشان بودند را در دسترس عموم قرار بدهند، درست مثل طالبان که بدنبال تطبیق افکار خود در افغانستان هستند.»
دکتر حمیرا قادری که میشود او را آغازگر این کارزار اعتراضی خواند، به رسانهی رخشانه گفت، طالبان «دست آوردهای چندین سالهی فرهنگی و ادبی جامعه افغانستان» را هدف قرار داده است. به گفتهی او، طالبان در پوشش فضای بسته، وهم فراگیر و خفقان، جرأت، شهامت و حق مردم برای اعترض را سرکوب میکند و کارزارهایی از این جهت، نه تنها به بسیج نیروهای معترض میانجامد -که بسیار حیاتی است- بلکه روحیهی اعتراض و حفظ استقلال فکری را در میان مردم تقویت میکند و پیوند میان آنها را عمیقتر.
عاطفه فصیحی، فعال فرهنگی که با پیوستن به این کارزار با دختران محروم کشورش هم صدا شده، میگوید در قالب این کارزار، پیوند خودش با نیروهای جوان را در داخل کشور حفظ میکند و بههمصدا شدن و تقویت صدای دیگر در جریان کارهای اعتراضی اهمیت میدهد.
او گفته: «روزهای زیادی است که دختران افغانستان اجازه ندارند به مکتب بروند و روز به روز از جامعه طرد شده و حقوق فردیشان از آنها نیز گرفته میشود. به دلیل محروم ماندن از اجتماع و نداشتن حقوق اولیهشان ممکن نتوانند از افغانستان صدا بلند کنند. پس من به عنوان یک جوان مهاجر که لااقل از صفحه مجازیام میتوانم علیه این بیعدالتی دادخواهی کنم، تصمیم گرفتم به کارزار علیه کتاب سوزان اشتراک کنم.»
حمیرا قادری نیز با اشاره به ظرفیت نسل جوان معتقد است: «این نسل در بیست سال گذشته، از شرایط به مراتب بهتری برخوردار بودند. برای همین این حضور خفقان آور طالبان، این حضور فقهگرایانه طالبان برای نسلی که پرورش یافتهی دوره دموکراسی است، قابل تحمل نبود؛ به همین منظور هرکنشی که به این خفقان میافزاید، واکنش این نسل را نیز به همراه دارد. چون دیگر دوره، دوره حذف، دورهی سانسور نیست و این نسل در برابر تمام حرکتهای سرکوبگرانه گروه تک رو طالبان ایستاده است و مقاومت خواهد کرد.»
او در گفتوگویش با رسانهی رخشانه افزوده است: «کتاب علاوه بر اینکه علم، هنر و سرگرمی قلمداد میشد، اخیرا در افغانستان تبدیل شده بود به یک صنعت و طالب میخواهد این صنعت را از بین ببرد. در کنار اینها، حق آزادی بیان که ریشه در تمام این مسایل دارد در حاکمیت طالبان درحال خشکیده شدن است. قبل از سقوط افغانستان کتاب خوانی عادت گروه بزرگی از مردم ما بود[…] ولی طالبان کتاب را از بازار و کتابخانهها به بهانههای مختلف جمع میکنند. ما به این کار میگوییم کتاب سوزی و طالب باید بداند که این دوره دورهی کتاب سوزی نیست.»
امکان گسترش
حمیرا قادری در مورد شکلگیری، گسترش و امکانسنجیها برای توسعهی این کارزار توضیح میدهد که «کمپاین علیه کتاب سوزان بدور از سیاست و سلبریتی بازیها، یک حرکت کاملا مردمی است. درست است که جرقه اول را من و برادرم خالد قادری زدیم اما این دختران محروم ما از افغانستان زیر اداره طالبان بودند که به این حرکت معنی بخشیدند. این مردم ما بودند که وسعتاش دادند. این حرکت در همین جا ختم نخواهد شد، ما در مرحلهی بعدی تمام کتاب هایی که طالبان ممنوعه اعلان کردند را جمع آوری، با نویسنده های شان صحبت و به شکل پیدیاف در آورده در اختیار همه قرار خواهیم داد.»
خالد قادری، شاعر و فعال فرهنگی که به دلیل انتقاد از سیاستهای طالبان، یک سال و یک ماه در بند این گروه بود، میگوید که طالبان از کتاب، از نسل کتابخوان و از جامعهی آگاه هراس دارند. به همین دلیل دست به چنین عملهای وقیحانه میزنند.
آقای قادری ضمن تاکید بر گسترش این کارزار هشدار میدهد که طالبان تغییرپذیر نیستند و اگر زمینهی دوام حاکمیت این گروه فراهم شود، افغانستان به یک کشور تروریستی تبدیل خواهد شد: «هرچقدر که جامعه از دانش دور باشد به همان پیمانه طالبان به تطبیق افکار افراطی خود نزدیکتر میشود. جامعه به تاریکی سوق داده شده، زمینه را برای پیاده کردن افکار طالبانی مهیا میسازد و این امر به شدت آسیب زننده خواهد بود. تاریخ نشان داده که طالبان افراطی بودند، هستند و خواهند ماند. اگر جلوی این گروه گرفته نشود، ما در آینده شاهد یک کشور تروریستی خواهیم بود.»
نسیم جعفری، آگاه امور اجتماعی نیز بر جنبهی آگاهیبخشی مطالعه و گسترش فرهنگ کتابخوانی نهتنها بهعنوان واکنشی در قبال طالبان بلکه پیریزی جامعهای مبتنی بر درک متقابل تاکید میکند: «طالبان با آگاهی مخالف هستند، چون پایههای قدرتشان بر جهل مردم استوار است. وقتی مردم آگاه شوند، دیگر کورکورانه از طالبان اطاعت نخواهند کرد؛ لذا طالبان با کتاب، درس، رسانهها و شبکههای اجتماعی که آگاهی مردم را بالا میبرند، مخالف هستند.»
زنان مشعلدار کارزار علیه کتاب سوزان
تقریبا تمام جنبشهای موفق اعتراضی در سالهای پس از بازگشت طالبان توسط زنان شکل گرفتهاند. فعالان حقوق زن و اعضای جنبشهای اعتراضی میگویند که زنان برای حفظ و گرامیداشت از مولفههای جامعهی باز مثل برابری، حق اعتراض، آزادی و دموکراسی بهای سختی پرداخت کردهاند.
هدا خموش، شاعر و فعال حقوق زنان با استقبال از کمپاین علیه کتاب سوزان، میگوید دختران شجاع افغانستان با این حرکتشان بار دیگر ثابت ساختند که زن امروز، زن بیست و چند سال پیش نیست. زن امروز علیه تمام اعمالی که بر نابودی دست آوردهای نسل جوان افغانستان بیانجامد مبارزه و مقابله میکند.
به باور خانم خموش طالبان در این سه سال و پیش از حاکمیتشان، نه تنها که با دموکراسی، برابری و ارزشهای انسانی حقوق بشری کنار نیامدهاند، بلکه بدنبال حذف فرهنگ، زبان، ادبیات و عنعنات مردم افغانستان است: «زنان مانع به رسمیت شناختن طالبان شدند. زنان بودند که در برابر سرکوب مردم از سوی طالبان، زندانی ساختن خبرنگاران، شلاق زدنهایی که به یک امر عادی مبدل شده و کتاب سوزیهای این گروه واکنش نشان دادند و با بلند کردن صدایشان، چهره واقعی طالبان را آشکار ساختند.»
آنجایی که دختری با صدای بلند پارهای از کتاب بادبادک باز، نوشته خالد حسینی را میخواند: «طالبان خانه را اشغال کردند، بهانهیشان هم این بود که متجاوزان ملک و غصب کنندهی ملک را اخراج کردند. قتل فرزانه و حسن را به عنوان دفاع از خود اعلان کردند و هیچ کس حرفی نزد چون همه مردم به شدت از طالبان میترسیدند.»
یا دختری که با خواندن قسمتی از کتاب «زن سیساله»، اثر انوره دو بالزاک، دانههای امید را در دل دختران افعانستان در تاریکی طالبان میکارد: «من از نوری میگویم که پس از ناامیدیها میآید. چه شبهای که دیوانه وار به تمام اجزای این زندگی لعنت فرستادم و صبحها باز زیبایی را حس کردم.»