غبارجنگ و اندوه بیخانمانی در سیمای شان موج میزند. ۱۱ روز قبل، در یک شب سیاه که آتش گلولههای طالبان به هرسو در سیاهی شب خط میکشیده، از ولسوالی بلخاب ولایت سرپل برای نجات از مرگ راه کوه و بیابان را در پیش گرفته اند.
از میان سیل آوارگان، ۱۵ خانواده خود را در منطقهی « زرد تاله» بامیان رساندهاند. منطقهی درمیان درهها و خالی از سکنه. در جمع تیم از خبرنگاران و امداد رسانها پس از چهار ساعت سفر با موتر و شش ساعت پیادهروی، از مرکز بامیان به زردتاله میرسیم. ۱۰ روز است که حدود ۱۵ خانواده آواره بلخابی در کنارههای سنگ زندگی میکنند. حتا فرشی برای نشستن ندارند، سقف روی سر شان هم آسمان.
در میان این آوارهگان که کمتر مرد و بیشتر زن و کودک به چشم میخورد، میگویند؛ فقط توانستهاند جانهای شان را از معرکه جنگ بیرون بکشند. آنها بدون کمترین امکانات، روزها را در آفتاب سوزان و شبها را در سردی شدید کوههای بامیان سپری میکنند. به محض رسیدن ما یکی از زنان آواره گفت: «آواره و دربدر هستیم، همیتو ماندیم که چه وقت تلف شویم.»
اولین چیز که زنان و کودکان آواره در خواست میکنند، نان و دارو است.
بمانه ۲۷ ساله اولین زنی است که برای گفتن دردهایش پیش قدم میشود. روایت غم انگیزی دارد. او خود و دوکودکش را از کوره راهها از مهلکه بیرون کشیده است؛ اما از شوهر و یک پسر ۴ سالهاش خبری ندارد: «نمیدانم زنده هستند یا مرده. مه که با همی قافله چندین روز است در سفرم.»
بمانه با دو کودکاش در منطقه ایلاقی زرد تاله بامیان زیر سنگی بزرگی پناه گرفته است. با صدای حزن انگیزی میگوید: «نیم نان بود، امروز خوردیم، دیگه چیزی نیست.»
آمار دقیقی از آوارهگان جنگ طالبان با یک فرمانده ناراضی این گروه در بلخاب وجود ندارد. اما بیشتر مردم بلخاب از ترس طالبان آواره شدهاند. هنوز هیچ کمکی به این آوارگان نشده است. گزارشهای تراژدیک از وضعیت رقتبار آنها وجود دارد.
گلبیبی با کودکان قدونیم قدش در سایه سنگی پناه گرفتهاست، وقت نزدیکش میشوم، قبل از آنکه حرف بزند، میزند زیر گریه. ۲۹ ساله است؛ اما چنان شکسته به نظر میرسد که باورش سخت است که او زنی در سومین دههی زندگیاش باشد. وقتی میتواند حرف بزند، میگوید: «دردها و مشکلاتی را که تا هنوز تحمل کردهایم قابل بیان کردن نیست.»
گل بی بی میگوید، طالبان زندگیاش را به باد فنا دادهاند. پس از سالها تلاش و تحمل رنج بیشمار، آنها صاحب خانهی گلی در روستای گلورز ولسوالی بخاب شده بود. از قول بی بیگل، این خانه اکنون پایگاه نظامی طالبان شده است: «شوهر مه تازه امسال درخود یک خانه انداخته بود، حالی طالبا اونجه جای گرفته.»
گلبیبی و دیگر زنان آواره بلخابی در منطقه زردتاله بیشتر از آنکه حرف بزنند، گریه میکنند. شاید اندوه و سختی که آنها در نزدیک به دو هفته آوارهگی کشیده بیشتر با زبان گریه بیان شدنیتر است: «چون خانهی ما نزدیک سرک بود طالبان زودتر رسید و ما هیچ چیزی با خود آورده نتوانستیم، حتی فرصت نکردم لباسی اضافی برای کودکانم بگیرم، حالا نه نانی برای خوردن داریم و نه چیزی برای پوشیدن، فقط یک فرشک کوچک از کسیکه اینجا همسایهام هست گرفتهام و شبانه اطفالم را همراه با اطفال همسایهام که یک زیرزمینیگگ کنده است یکجا مینماییم تا از سرما نمیرند.»
نورجان زن ۳۰ در حالی که اشک میریزد، میگوید: «مادر پیرم کتی یک نواسه خورد خود رفته بود خانه که کدام چیز بردارند، اما طالبا به اونا اجاز گرفتن یک چایجوش را هم ندادند.»
او که با کودکانش در سایه سنگی پناه گرفته میگوید، با پنچ فرزندش پای پیاده از گلورز ولسوالی بلخاب تا منطقه زردتاله بامیان منزل زده است: «بعضی جاها اطفالم دراز میماندند و دیگر توان رفتن نداشتند، ما الاغ نداشتیم و به همین خاطر سختیهای زیادی را تحمل کرده ایم.»
نورجان با اشاره به کنارش میگوید، از دار و ندار زندگی فقط یک کمپل و یک دیک بخار با خود آورده است. او میگوید، افراد طالبان قفل دروازه خانهاش را شکسته و داراییهایش را به تاراج برده است.
هنوز وضعیت در بلخاب نظامی است. طالبان اجازه گشت و گذار آزادانه را به کسی نمیدهند. به همین خاطر روایت دقیق از عمق فاجعه بلخاب هنوز روشن نیست. اما با این هم تا کنون روایتهای دردناکی به لطف دسترسی مردم به شبکههای مخابراتی از جنایت طالبان در بلخاب به بیرون درز کرده است.
قبلا نیز منابع محلی به رسانهی رخشانه گفته بودند که نیروهای طالبان حتا به کودک دو ساله و مرد ۷۰ ساله هم رحم نکرده و آنها تیر باران کردهاند.
بازمحمد( مستعار) ۵۶ سالهی ازآوارگان ولسوالی بلخاب با زردتاله بامیان به رسانهی رخشانه گفت: «طالبان از گلورز و مناطق اطرافش که یک ساحه کوچک است حدود ۱۵ تن را بعد از پیروزی در جنگ به قتل رسانده است که همه افراد ملکی بودند و در جنگ هیچ دخالتی نداشتند.» به گفتهی بازمحمد طالبان بر چوپان، گدا و دیوانه هم رحم نکرده و آنان را به قتل رساندهاند.
در همین حال یک منبع دیگر با حفظ هویتش میگوید که جنگجویان طالبان یک زن را که نتوانسته بود از ساحه فرار کند، کشته و جسدش را به دریا انداختهاند. همین منبع ادعا کرده است که طالبان یک زن دیگر در بلخاب در بیشتر بیماری کشته است.
اما برغم گزارشها و نگرانی نهادهای حقوقبشری از جنایت جنگی طالبان در بلخاب، طالبان هرگونه بد رفتاری با غیر نظامیان را نمیپذیرد.
بیجاشدگان در دره مزار و دره شاخدار
«خانمی در وضع حمل دچار مشکل شده بود، شوهرش هرچه دنبال داکتر، دارو و درمان گشت، کسی پیدا نتوانست. آخر همونجه گفت، دیگر کاری از دستم ساخته نیست؛ حتا اگر میمیری هم همینجه بمیر» چشم دید یکی از بیجاشدگان بلخاب بنام شفیع است که به رسانهی رخشانه روایت کرده است.
شفیع ( مستعار) باشندهی روستای «چایله» از مربوطات ساحهی «ترخاچ» است. این مرد ۲۶ ساله بعد ازظهر جمعه (۳ سرطان) که جنگ گروه طالبان با مولوی مهدی، بیشتر شدت گرفت، با خانوادهاش بطرف دره مزار فرار کرده است.
ترخاچ ساحه وسیعی در بلخاب است که شامل هشت روستا میشود. منابع محلی به رسانهی رخشانه گفتهاند که این منطقه از سکنه خالی شده بود که حدود دو تا دونیم هزار خانواده از این ساحه به دره مزار و دره شاخدار پناه برده بودند.
فرید( مستعار) از باشندگان بلخاب که به سختی حاضر میشود صحبت کند. او که در نظام قبلی در یکی از دفترهای ولسوالی بلخاب کار کارمند بوده، اطلاعات زیادی در مورد هویت خودش نمیدهد؛ اما میگوید، جمعیت ۱۳۰ هزار نفری ولسوالی بزرگ بلخاب در جنگهای اخیر تقریباً همه بیجا شده بودند.
تاراج خانهها و اموال مردم
مهران( مستعار) باشنده روستای«هوش» ولسوالی بلخاب میگوید که پس از مسلط شدن طالبان در بلخاب، آنها دست به تلاشی شماری از خانههای بیجاشدگان زده و هرچیزی را که خواستهاند، برای خود شان برداشتهاند: «ترموز، لباسهای نو وهر چیز که خوش شان آمده بود، برده بودند که باز دَ قمکوتل اوناره تلاشی کرده بودند و ازشان پس گرفته بودند. باز به مردم اعلام کرده بودند که بیایید و وسایل خوده بشناسید که کسی از ترس هیچ نزدیک نرفتند»
این جوان ۲۷ ساله همچنان گفت که افراد طالبان روز دو شنبه (۱۳ سرطان) موتورسیکل یکی از باشندگان ترخاچ را با زور تفنگ گرفته بودند که پس از رساندن شکایت به بزرگان طالبان، آنرا دوباره مسترد کردهاند: «ای که دیروز اتفاق افتاده بود، مواردی هم بصورت موثق شنیدهام که موتورسیکلهای مردم گم شده.»
به گفتهای مهران، افراد طالبان نه تنها به چور و چپاول خانههای مردم دست زدهاند، بلکه پس از جنگ هم دست به قتل افراد ملکی زده است. او به عنوان مثال از عیسی کربلایی باشنده روستای «قلعهگک» از مربوطات ساحه «ترخاچ» یاد میکند که در روزهای اخیر پس از آن به قتل میرسد که طالبان به آنها گفته بودند، دیگر هیچ مشکلی نیست و برگردند بهخانههای شان و به کشت و زراعت شان برسند: «عیسی کربلایی رفته بود که زمیناش را آبیاری کند، به طالبا هم گفته بود و از آنها اجازه هم گرفته بود. باز ده همو جریان آبیاری سرش فیر کرده بود. باز کلانای طالبان آمدند به پدر عیسی کربلایی ۶ صدو ۳۰ هزار افغانی دادند.»
به گفته مهران، عیسی کربلایی پس از پنج روز آوارهگی در دره مزار با خانوادهاش به قول واعتماد به بلخاب برگشته بود.
شفیع که با خانوادهاش روز یکشنبه (۱۲ سرطان) دوباره به خانهی شان در بلخاب برگشته، افزوده است که مکتبهای مرکز بلخاب در جنگهای اخیر شدیداً آسیب دیده و در مواردی، خانههای شخصی مردم هم تخریب شده است: «شیشه که در مکاتب نمانده، در همی قریه پایین به یک خانه مرمی خورد و سوخت.».
شمسالحق( مستعار) باشنده روستای «خوال سیاگک» ولسوالی بلخاب میگوید که طالبان در همان روزهای اول حدود ۲۰ خانه را پس شکستاندن قفلهای دروازههای شان، به محل نظامی تبدیل کرده و بدون هیچ اجازهای از امکانات خانههای شخصی مردم استفاده کردهاند.
شفیع نیز با تایید صحبتهای شمسالحق میگوید، اکنون عدهی زیادی از خانوادهها دوباره به خانههای شان برگشتهاند نیز حدود ۷ خانه در اختیار طالبان قرار دارند: «بخاطر حضور شان در ساحه، قفل همو خانههای که مجللتر بوده رَ شکستانده و بین شان زندگی میکنند. مردم که خانه نبودند، قریهها خالی شده بود.»
روایتهای فرار
منابع مردمی از ولسوالی بلخاب به رسانهی رخشانه گفتهاند که تقریباً تمام باشندههای این ولسوالی در جنگهای اخیر طالبان با مولوی مهدی از این ولسوالی بیجا شدهاند.
شفیع یکی از همین بیجاشدگان که اکنون دوباره به بلخاب برگشته، در یک مصاحبه تلفنی میگوید، روز سوم درگیری، یکشنبه (۵ سرطان) با خانوادهاش از ترخاچ بطرف دره مزار حرکت کرده و در مسیر راه زنان و کودکان زیادی را دیده که توان حرکت را نداشتند.
به گفتهای این منبع محلی، باشندگان بلخاب به جاهای مختلفی پراکنده شدهاند و شماری هنوز در کوهها زندگی میکنند.
فرید نیز از کسانی است که در جنگهای اخیر طالبان با مولوی مهدی، به دره مزار پناه برده است. او میگوید، شماری زیادی از مردم در آنجا هیچگونه امکانات زندگی ندارند: «میان دوآبیها، سر راهها، کنارههای سنگها پناه گرفته بودند و شب و روز شان را میگذراندند.»
به گفتهای فرید، به دلیل نبود امکانات صحی، کمبود غذا و سختی زندگی، شاهد مرگ یک تن در دره مزار بوده است: «ملاحسین حدودا ۶۵ ساله بود که از قریه قلعهگک فرار کرده و به دره مزار پناه برده قود. وضعیت خراب بود، ملاحسین در قریهای بنام سَقلر فوت شد و همونجه گور کردیم.»
شریف( مستعار) و خانوادهاش از بیجاشدگانی هستند که پس از چهارشبانه روز پیادهروی ، خود را به یکاولنگ بامیان رسانده است. آنها مجبور شدهاند، سه راس گاو و ۲۰ راس گوسفند شان را در کوهها رها و جان خود شان را نجات دهند. به گفتهای شریف، آنها اکنون در فضای باز و یا زیر خیمهها در کوهها زندگی میکنند و جایی مشخصی ندارند: «یک روز یک جای روز دیگه یکجای برای یافتن محل مناسب.»
بیجا شدهگان بلخاب، در ولایت بامیان در ساحاتی بنام «زرد تاله»، «سرآبقول» و «خاک مردک» حضور دارند.
سید احمد موسوی، خبرنگار تلویزیون تمدن درافغانستان که از شماری از محل زندگی آوارگان دیدن کرده به رسانهی رخشانه گفته است، هیچگونه کمکی از سوی سازمانهای جهانی و یا حکومت طالبان به این بیجاشدهها صورت نگرفته، و آنها در کنج و کمرهای صخرهها و سنگها پناه گرفتهاند.
آقای موسوی همچنان گفت که قبلا حدود ۲ هزار خانواده در کوههای نوارمرزی یکاولنگ با بلخاب و درهصوف پناه آورده بودند که اکنون به جاهای دیگر پراکنده شدهاند و تنها حدود ۱۰۰ خانواده در مناطق زرد تاله، سرآبقول و خاک مردک باقی ماندهاند.
روایت آقای موسوی از وضعیت این بیجا شدهها دردناک است: «دو زن وضع حمل داشت، یک کودک هم به مریضی مبتلا شده بود که در بامیان تشخیص نشد. او را به کمک بنیاد «امام سجاد» به شفاخانه میوند در کابل انتقال دادیم. یک پیرمرد هم به دلیل نبود دارو و درمان در همی روزهای اخیر فوت شد.»