هانیه فروتن
در بلندای بودا به تماشای غروب آفتاب و عابران در حال رفت و آمد، نشسته است. نسیمهای بهاری موهای سفیدش را که از زیر چادر بیرون زده، این طرف و آنطرف میبرد. او به یاد روزهای آزاد گذشته که در بامیان دمبوره مینواخت و بیتهای عاشقانه میخواند، میگوید: «دمبوره تنها دلخوشی من در این زندگی مشقت بارم بود که با آمدن طالبان همان یک امید را هم از دست دادم.»
زیبای(مستعار) ۵۴ ساله تا پیش از حاکمیت طالبان، یک زن محلیخوان مشهور بود. گردشگران زیادی در بامیان پای صدای گرم زیبا مینشستند. زیبا غزلهای محلی را با ساز دمبوره مینواخت. او شاید یگانه زن دمبوره نواز در بامیان نباشد، اما یکی از زنان پیشکسوت این هنر در این ولایت است.
بامیان یکی از معدود ولایتهایی بود که دختران هنرجوی زیادی تا پیش از طالبان، نفس تازهای به هنر موسیقی محلی بخشیده بودند.
زیبا در واقع چندین دهه است که با ساز دمبوره دمخور است؛ به قول خودش، از ۱۳ سالگی که در نتیجه یک ازدواج اجباری به خانهی شوهرش رفت.
او مدتی است که مجبور شده با این هنر خداحافظی کند. وقتی دلیل این جدایی را میپرسم حاضر نیست مستقیم بگوید که به خاطر محدودیت طالبان دیگر دمبوره نوازی نمیکند: «حالا پیر شدم دیگه نمیتانم بیت بخوانم وگرنه در قصه طالبش هم نمیشدم.»
طالبان دشمنی سرسختی با هنر موسیقی دارند، بویژه هنر موسیقی زنان. این گروه صدای موسیقی را از فضای عمومی خاموش کرده است. جای آن را ترانههای بیسازی گرفته است که برای مردم افغانستان یادآور ترس از رفتار طالبان است.
وزارت امر به معروف طالبان خیلی زود در سال ۲۰۲۱ پخش موسیقی را در تمام مراسم شادی مردم ممنوع کرد. شکستن آلات موسیقی با تبر، بدرفتاری با هنرمندان و نوازندگان از زمان برگشت دوبارهی طالبان به قدرت بارها از سوی رسانهها بازتاب یافته است.
خانم زیبا هنرموسیقی را بهصورت خودآموز یاد گرفته و دمبوره ساز مورد علاقهاش است. ترانههایی را که با آن میخواند به گوش مردم محل آشناست و محتوای بخش عمدهی ترانههایش را آرزوهای محال و دلتنگی، سفر و شوق وصال یار تشکیل میدهد.
از صحبتهای بعدی زیبا پیداست که او به خاطر ترس از طالبان همآغوشی با این هنر را که روح زندگیاش بوده، کنار گذاشته است؛ این را دوستاناش نیز تایید کرده که زیبا از ترس طالبان دمبوره خود را شکسته است.
رو آوردن زیبا به هنر موسیقی محلی و دمبوره نوازی حکایت خود را دارد. به قول خودش، موسیقی یگانه پناهگاه امنی بوده که سختیهای زندگی را برای او قابل تحملتر کرده است.
زندگی شخصی زیبا پر فراز و نشیب گذشته است. زیبا میگوید، شوهر اولش را سال ۱۳۷۰ در نتیجهی جنگهای داخلی از دست داده و بعد به عقد برادر کوچکتر شوهرش در آمده است.
او می گوید در ۱۳ سالگی مجبور به ازدواج شده است. در خانه شوهر نیز خشونتهای زیادی را تحمل کرده است. به گفتهی خودش، مادر شوهرش با بهانه جویی او را لت و کوب میکرد، اجازه نمیداد که زیبا با دوستان هم سن و سال خودش به کارهایی که دوست داشت بپردازد. همینها باعث شد تا زیبا در وقتهایی که خانه را بدون مادر شوهر میدید، سراغ دمبوره پدرشوهرش برود: «خسرم دمبوره داشت و پت{پنهان} از خسرمادرم دمبوره میزدم.»
زیبا میگوید وقتی از سوی مادر شوهرش اذیت میشد با سایر دختران روستا به کوهپایههای دورتر از خانه میرفتند و با بیتخوانی و دمبوره نوازی حتی برای لحظهای کوتاه، تمام این سختی ها را فراموش میکرد.
اما زیبا بخاطر علاقهاش به دمبوره و آوازخوانی بهای گزافی پرداخته و بهتنهایی سه دختر و یگانه پسرش را بزرگ کرده است.
شوهر دوم زیبا فقط چهار سال با او زندگی کرد، بعد یک روز بدون اینکه به او حتی چیزی بگوید تنهایش گذاشته است و تا امروز از وی خبری نیست.
در روزگاری که زیبا دمبوره مینواخت چنین کاری برای مردان یک تابو و گناه بزرگ بود چه برسد به این که یک زن چنین کاری کند.
زیبا مجبور شد به عنوان یک زن سرپرست خانواده در جامعهی مرد سالار، دو فرزند از شوهر اول و دو دختر دیگر از شوهر دوم خود را به تنهایی بزرگ کند. چنین کاری برای یک زن در بحبوحهی جنگهای داخلی و پس از آن حاکمیت اول طالبان و در طول همهی این سالها در فقر استخوانسوز حاکم در بامیان، کار آسانی نبوده است.
پسر و دختر بزرگ زیبا در ولایتهای کابل و هرات زندگی خودشان را دارند و هشت سال است که زیبا با دو دختر ۱۹ و ۲۱ سالهاش در مرکز شهر بامیان زندگی میکند. این آوازخوان محلی حتی قبل از طالبان نیز مجبور بود با بسیاری ازناهنجاریهای دستوپاگیر جامعه بجنگد، اما به گفتهی او دستکم وضعیت امروز را نداشت: «قبل از آمدن طالبان هم آواز خواندن برای من که یک زن بودم آسان نبود، همسایهها به چشم یک زن بیوهی بدکاره طرفم میدیدند و به دختران و زنان خود میگفتند از نشست و برخواست با من و دخترانم دوری کنند، اما خوب بود حداقل دولت مانع کارم نمیشد.»
تا پیش از طالبان، در کنار پرداختن به هنر، نانپزی میکرد. دختراناش هم در کنار درسهایشان گلدوزی میکردند و از این طریق مصارف زندگیشان را تامین میکردند.
زیبا خودش را یک آوازخوان محلی معرفی میکند که برای دل خود مینوازد و میخواند، اما کسانی که قبل از طالبان زیبا را دیدهاند معتقدند که زیبا برنامههای زیادی برای آیندهی هنری خود داشت.
زیبا قبل از آمدن طالبان، شهرتی برای خود دستوپا کرده بود. از فرهاد دریا، هنرمند شناخته شدهی افغانستان یاد میکند که به پاس تحسین هنرش در نوازندگی برایش یک دمبوره تحفه داده بود. به قول خودش، تاریخ دقیق دریافت این هدیهی ارزشمند را به خاطر ندارد. اما میگوید در دورهی دوم حکومت حامد کرزی بوده است.
زیبا از گردشگرانی یاد میکند که از طریق رسانههای جمعی با هنرش آشنا بودند و در بامیان سراغش را میگرفتند.
از آخرین باری که زیبا دمبوره خودش را در دست گرفته و ترانه خوانده، نزدیک به سه سال گذشته است. افسردگی جدایی از موسیقی او را ضعیفتر از گذشته ساخته است. با آن هم هرازگاهی که دلش هوای ساز و آواز میکند، سراغ دمبورهی پسر همسایهاش میرود: «خانه همسایه میرم، در و پنجره را محکم میکنیم. بیت میخوانیم و دمبوره میزنیم.»
علی ۲۴ ساله که در همسایگی زیبا زندگی میکند، میگوید: «بعداز آمدن طالبان و شروع شدن تلاشیهای خانه به خانه از سوی این گروه، خانم زیبا دمبوره خود را شکستاند، اما من دمبوره ی خود را که در چاه (پنهان) کرده بودم بعد از ختم پروسه تلاشیها کشیدم. زیبا در ماه یک بار خانه ما میآمد، بیت میخواند و دمبوره میزد، اما از شروع سال ۱۴۰۳ تاحال دیگر سراغ دمبوره نیامده است.»
عصمتالله علیزاده آهنگساز و فعال هنر موسیقی که نزدیک به ۱۳ سال به عنوان خواننده و آهنگ ساز، فعالیتهای هنری دارد میگوید سرکوب زنان آوازخوان و علاقهمند به هنر موسیقی، باعث از دست دادن استعدادها، کاهشتنوع هنری، ترویج نابرابری جنسیتی، رساندن آسیبهای روانی و اجتماعی بر زنان میشود.
آقای علیزاده که کمپوزهای زیادی را برای دختران و زنان جوان آوازخوان ساخته، معتقد است که حمایت از حقوق زنان در عرصهی موسیقی و دیگر حوزههای هنری و اجتماعی بسیار ضروری است. او از محلی خوانان جا افتادهی ولایت بامیان است و در حال حاضر در فرانسه زندگی میکند.
این آوازخوان جوان میگوید: «سرکوب زنان خواننده پیامدهای گستردهتری برای جامعه دارد؛ از جمله ترویج و تقویت نابرابری جنسیتی. این عمل به جوانان و نسلهای آینده پیام میدهد که زنان از حقوق و فرصتهای برابر برخوردار نیستند.»