زیبا بلخی
کبودی و زخمهای بسیاری هنوز در بدنش نمایان است. نشان آخرین خشونتهای دو فرزندش است که عضو نیروهای طالبان هستند. کبودی رانهایش نیز نشان میدهد که بیرحمانه لتوکوب شده است.
میخواهد از او در این گزارش با نام مستعار «ناهیده» یاد شود. زنی ۴۷ ساله که ساکن ولایت تخار در شمال افغانستان است.
او با فرستادن عکسهایی از بدن خودش و یکی از دخترانش به رسانهی رخشانه که جای زخم و کبودی در آنها دیده میشود، مدعی است که بارها توسط دو فرزندش که پس از برگشت طالبان به قدرت، به عضویت این گروه در آمدهاند، مورد لتوکوب قرار گرفته است.
رسانهی رخشانه به خاطر مصوونیت ناهیده، از نشر این تصاویر خود داری میکند. همچنان در این گزارش به خاطر ترس از شناسایی مصاحبهشونده، از ارایهی بخش زیادی از جزئیات خودداری شده است.
ناهیده گفته است، دقیق یک سال قبل دو فرزند ۲۲ و ۲۴ سالهاش به صف نیروهای طالبان پیوستند.
او گفته است، هردو پسرش به خاطر فقر و بیکاری به گروه طالبان پیوستهاند: «از روزی که در همین ارگان طالبا رفتند، زیاد خوی و خصلت طالبا را گرفتند. قیدگیر شدند و بهخاطر دختر بودن و زن بودن حتا من و خواهرهای شان را زجر میدهند و لتوکوب میکنند.»
براساس تازهترین گزارش سازمان ملل متحد، با حاکمیت طالبان بر افغانستان شمار شهروندان که زیر خط فقر زندگی میکنند، دو برابر شده و به ۳۴ میلیون نفر رسیده است.
ناهیده وقتی روایت سیاه زندگی تاریکاش را بیان میکند، اشک میریزد.
۱۲ سال است که ناهیده به تنهایی سرپرستی ۱۱ فرزندش را به عهده دارد. زنیکه میگوید، پس از مرگ شوهرش برای فرزندانش هم مادر و هم پدر بوده است. او مدعی است که شوهرش در ارتش ملی در ولایت تخار کار میکرد؛ اما حدود ۱۲ سال قبل به دست طالبان کشته شد.
ناهیده هنوز روزی که شوهرش توسط طالبان کشته شد را با جزئیات به خاطر دارد.
او گفته است: «روز شهادتش تازه چای صبح را دم کرده بودم و سر سفرهی صبحانه بودیم که از طرف دفتر برای شان زنگ آمد که در یکی از مساجد تخار قرار است انتحاری شود، بروید و انتحاری را دستگیر کنید. شوهرم صبح چای خود را نخورده رفت طرف مسجد و همانجا بود که از سوی یکی از اعضای گروه طالبان در قسمت شقیقه سرش مرمی خورد و به شهادت رسید. با شوهرم دو همکارش هم شهید شدند.»
ناهیده گفته که پس از مرگ همسرش، روزگار سیاه او هم شروع شده و به سختی توانسته از پس مسوولیت سرپرستی کودکانش برآید.
ناهیده تا چند ماه قبل، در یکی از مکتبهای تخار آموزگار بود و اکنون شلغش را از دست داده است. او میگوید: «قبلا معلم بودم و ماهوار ۷هزار افغانی معاش داشتم. همین هم برای زندگی ۱۱ فرزندم کفاف نمیکرد؛ اما شش ماه پیش من را اضافه بست کشیدند و از معلمی برطرفم کردند.»
ناهیده پس از برکناری از آموزگاری، در یک کارگاه خیاطی در تخار کار میکند؛ اما دیری است که به گفتهی او، دردش دیگر تنها گرسنگی نیست.
«فکر طالبانی» در چهار دیواری خانهاش، زندگی ناهیده و سه دخترش را تلخ کرده است. او میگوید، دو فرزندش که عضو طالبان هستند، به بهانههای مختلف او و دخترانش را لتوکوب میکنند.
ناهیده گفته است، جز خودش هیچکدام از دخترانش، نه حق بیرون رفتن از خانه را دارند و نه حتا حق استفاده از تلفن را: «پیش از حکومت طالبا دختر کلانم خیاطی میآمد. دخترم را از خیاطی کشیدند. گفتند، دیگر حق نداری بیرون بروی…هر روز بهانه میگیرند و ما را لت میکنند.»
طالبان از زمان برگشت به قدرت محدودیتهای بیشماری علیه زنان وضع کردهاند. حق کار، آموزش، سفر، پوشش و انتخاب از زنان سلب شده و جایش را به تبعیض جنسیتی، تقویت باورهای مرد سالارانه و ترس و انزوا داده است.
ناهیده گفت: «همیشه میگویند، لباسهای دراز بپوشید. شب و روز در خانه چپن بپوشید. از حویلی بیرون نبرآیید. اینمی قسم تغییر کردند. زجر و شکنجهی گرسنهگی و تشنهگی روزگار خو بود؛ اما حالی شکنجه این دو دانه بچه هم اضافه شده. خودم را حتا لت کردند همرای قمچین زدند تا که جان داشتند.»
ناهیده میگوید، دختر بزرگاش فارغ صنف ۱۲ مکتب است. پسرانش هفتهی قبل هنگامی که او میخواست دخترش را در رشته قابلهگی در یکی از دانشگاههای خصوصی ثبت نام کند، او را لتوکوب کردند: «دست و پای دخترم را بسته کردند و با قمچین بسیار لتوکوبش کردند، تا جاییکه دست دخترکم شکسته.»
مسالهی ثبت نام دخترش برای قابلگی، با تهدید به مرگ دخترش منتفی شد: «دخترکم مریض است هر روز گریه میکند که دستم درد میکند؛ اما اجازه نمیدهند که تا شفاخانه حداقل ببرمش.»
ناهیده وقتی این حرفها را از پشت تلفن می گوید، صدای گریهاش هم شنیده میشود. او گفته، هر باری که به پشتیبانی از دخترانش بر خواسته، خودش هم لتوکوب شده است: «همین ۱۵روز پیش با قمچین مرا لت کردند که آثار زخم و شکنجه در قسمت دست و پاهایم هنوز هم باقی مانده.»
دختر ۱۲ سالهاش دو روز قبل به خاطر استفاده از تلفن، با سیم چارجر تلفن توسط یکی از پسران ناهیده به شدت لتوکوب شده: «دخترک خوردم را با لین چارجر تلفن زده. با همو ساکت کلانش در قسمت سرش زده، سرش خون شده. بیرحمانه زده، تکه تکه کرده و میگوید دختر نباید تلفن را در دستش بگیرد چون بداخلاق میشود.»
درحالی که ناهیده دوست دارد فرزندانش تحصیل کنند و از دانشگاه فارغ شوند؛ اما به گفتهی او، پسرانش حالا به کوچکترین دخترش که صنف شش مکتب است نیز به مشکل اجازهی رفتن به مکتب را میدهند.
طالبان متهم هستند که نوجوانان و جوانان را شستشوی مغزی میدهند، از جمله برای حملات انتحاری. این گروه با برگشت دوباره به قدرت در افغانستان، دهها مدرسهی دینی ساختهاند. آموزش جوانان و نوجوان در این مدارس دینی افزایش بیپیشنهای یافته است. نگرانی از این موضوع وجود دارد که طالبان در این مراکز، کودکان و نوجوانان را شستشوی مغزی میدهند.
ناهیده نیز باور دارد که هر دو فرزندش توسط طالبان شستشوی مغزی شدهاند، زیرا آنها تا قبل از طالبان هرگز چنین رفتاری نداشتند.
گفتن این روایت برای ناهیده تصمیم آسانی نبود. ترس از شناسایی از یک طرف و یادآوری از ۱۲ سال دشواری که یکتنه برای بزرگ کردن فرزندانش زحمت کشیده، قلباش را به درد میآورد. او این وضعیت را در صحبتهایش«مرگ تدریجی» توصیف کرده است: «یک مادر که ۱۲سال هم پدر شود و هم مادر شود و برای اولاد خود نان بدهد، زحمت بکشد، درد بکشد، نان و خوراک بیاورد، شب بیخوابی بکشد تا اولادها بزرگ شوند و خوار و زار نشوند، آن اولاد هم وقتی که بزرگ شد، تا جان دارد مادر خود را لتوکوب کند، این در کدام کتاب و قانون است. آیا همین اسلامی است که طالبها از آن صحبت میکنند؟»