رقیه یکتا
روز نهم حوت در افغانستان روز ملی سرباز است. تجلیل و گرامیداشت از جانفشانیهای سربازان کشور که در میدانهای نبرد، مظلومانه و با کمترین امکانات در برابر دشمنان قسم خورده این آب و خاک میجنگند و جانهای شیرین شان را از دست میدهند، در نفس خودش اقدام نیکوست؛ اما تقدیر و گرامیداشت بدون هیچ تدبیر و توجهی به حقوق سربازان دفاعی این کشور، تنفر برانگیز است.
مطمئن هستم که یک بخش زیادی از مقامهای که در صف نخست تجلیل از روز سرباز، حضور دارند هیچ کدام از سرباز گرسنه و تشنه و بدون مهمات درون سنگر خبر ندارند. مشخص نیست در همین هفتهی تقدیر از نیروهای امنیتی چند نفر از آنها شهید میشوند؟. هیچ کس از پدر و مادر پیری که بر سر جنازه پسرشان ضجه میزنند خبر ندارد، کسی از یتیمی که دیگر دست محبت پدر را بر سرش نخواهد دید و درد نبودن پدرش هر لحظه مغز او را مثل موریانه میخورد، خبر ندارد. نمیدانم ذهنم قد نمیدهد در مورد کدام یک از بیوه زنانی بگویم که همسران شان را در سنگرهای جنگ از دست دادند.
از بیوه زن جوان سربازی که دیگر غم سرنوشت و آینده کودکانش او را پیر کرده و او از درون فروریخته و ما غرق هستیم در فراموشی خانوادهای که نانآور خود را برای حراست و امنیت ما از دست داده است.
از زنی که او حالا دیگر یک زن جوان نیست بل گوسفندی است که گرگهای زیادی منتظر فرصتی برای دریدنش هستند تا تکههای گوشت تنش را به دندان هوس بکشند. از زنی که او بعد از همسرش دیگر قربانی است، طعمه است، ارثیهای است که از همسرش باقی مانده برای مردان فامیل و اقواماش .
زنی که حالا مجبور است برای نگه داشتن فرزندان کوچکش که یادگار همسر شهیدش هستند، تن به ازدواج با برادر همسرش بدهد و با او همبستر شود تا مهر بیوهگی بر پیشانی نداشته باشد و سرپناهی برای بودن در کنار فرزندانش داشته باشد و نقش نوکری را در خانه همسر جدید بازی کند.
زنی که بعد از شهادت همسرش، نگاه مرد صاحبخانه به او تغییر کرده و پر از هوس شده است و اوست که شبها با ترس سر بر بالش میگذارد و تا صبح خواب به چشمش نمیآید؛ چون مرد صاحبخانه به او گفته که در بدل همخوابگی با او دیگر کرایه خانه نمیخواهد. زنی که روزها برای داشتن سرپناه دنبال خانه کرایی تمام شهر را میگردد؛ اما هیچکس به او خانه نمیدهد چون مردی ندارد و معامله با زن به غیرت مرد افغان بر میخورد.
حالا زن جوان سربازی که جانش را در میدان جنگ از دست داده، زنی است که اگر به مقامات بالا برای گرفتن حق طفل یتیمش مراجعه میکند باید با آنها هم برای «شبی همبستر» شود و قربانی شهوت روسای بی کفایتی شود که به خاطر سو مدیریت آنها همسرش را از دست داده است.
چند روز پیش پای دردهای دل زن یک سرباز شهید نشستم و آن روز فهمیدم که از این تجلیلها فایدهای به سرباز نرسیده و نمیرسد. درد اینجاست که همه ما در برنامههای نمایشی هیچگاهی به دردهای خانواده باقی مانده از سرباز شهید نپرداختهایم. اکثریت این خانوادهها عزیزان شان را در میدانهای جنگ از دست دادند، قربانی بی کفایتی مقامهای بلندپایه امنیتی شدهاند. پیشنهاد میکنم به مقامهای مسئول که بجای تجلیلهای نمایشی، از خانوادههای سربازان شهید دلجویی کرده وهمکاری نمایند.