مبارزه در برابر آپارتاید جنسیتی امری سادهای نیست. به میزانی که نظام تبعیض سیستماتیک پیچیده و چندلایه است و از قواعد و ابزارهای مختلف برای اعمال آپارتاید استفاده میکند مبارزه در برابر آن نیز باید پیچیده، هوشمند و البته همراه با پایداری و بردباری باشد.
از یکسال گذشته بدینسو از اقدام متحدانه زنان افغانستان و ایران علیه آپارتاید جنسیتی زیاد یاد میشود. به ظاهر امر، این اتفاق برای متحدسازی مبارزان زن در دو سوی مرز علیه استبداد مذهبی بسیار خوشایند و نیکو است. اما این مبارزه مشترک پیچیدگی و ظرافتهای دیگری هم دارد که توجه به آن برای پیکار در برابر آپارتاید جنسیتی بسیار با اهمیت است.
تفاوت وضعیت زنان در افغانستان و ایران
با آن که زنان در هر دو جامعه افغانستان و ایران در معرض سرکوب استبداد مذهبی قرار دارند، اما به دلایل زیاد، از وضعیت یکسان و مشابه برخوردار نیستند. با آن که زنان در ایران مورد تبعیض قرار میگیرند اما، تجربه آنها از تبعیض در همه ابعاد بسیار متفاوت از آنچه هست که زنان در افغانستان تجربه میکنند.
به لحاظ سیاسی، در ایران زنان از حق مشارکت سیاسی برخوردار اند. این حق مشارکت هرچند در همه ابعاد با مردان برابر نیست، از جمله این که زنان نمیتوانند رهبر یا رییس جمهور شوند، اما در سطوح مختلف میتوانند فعالیت سیاسی آزاد داشته باشند؛ میتوانند انتخاب کنند یا انتخاب شوند.
زنان در ساختارهای کلان از جمله دستگاه اجرایی و پارلمان حضوری پر رنگ دارند. یکی از معاونان رییس جمهور همواره زن است، زنان در کابینه عضویت دارند و در پارلمان نیز حضور دارند. مشارکت زنان در احزاب، انجمنها و نهادهای جامعه مدنی ممنوع نیست.
به لحاظ آموزش، ایران یکی از بالاترین نرخ زنان باسواد در سطح منطقه را دارد. به طور نمونه، امسال شمار زنانی که در کانکور سراسری ثبتنام کرده اند ۲۶ درصد بالاتر از مردان است؛ یعنی ۶۳ درصد کل متقاضیان کانکور را زنان تشکیل میدهند. زنان در همه سطوح آموزشی، از مکاتب اولیه گرفته تا بالاترین سطح دانشگاه تدریس میکنند.
به طور نمونه در سطح منطقه، در سال ۲۰۲۲، در صد زنانی که از مکتب متوسطه به بالاتر درس خواندهاند در ایران به ۷۳.۱ درصد میرسد که این رقم در میان مردان ۷۷.۳ درصد است. اختلاف جنسیتی دسترسی به آموزش در ایران تنها ۴.۳ درصد است. این در حالی است که در پاکستان ۱۸.۳ درصد زنان بیشتر از متوسطه درس خواندهاند. در افغانستان این رقم ۲.۹ درصد بوده است. در عراق ۲۵.۳ درصد زنان سوادی بالاتر از مکتب متوسطه داشتهاند. در عربستان سعودی ۷۱.۳ درصد و در ترکیه ۵۹.۱ درصد زنان بالاتر از متوسطه تحصیل کردهاند.
به لحاظ اقتصادی نیز محدودیتی در برابر فعالیت زنان وجود ندارد و زنان جدا از کار در ادارات، دانشگاهها، موسسات و بیمارستانها دارای بنگاهها و شرکتهای اقتصادی اند و آزادانه کاسبی و تجارت میکنند.
زنان در رسانهها نیز حضور پررنگ دارند. از رسانههای دولتی گرفته تا رسانههای خصوصی، در همه جا زنان حضور دارند. زنان در سینما، تئاتر و سریالها تقریبا در همه سطوح حضوری برابر با مردان دارند. زنان هم تهیهکننده خبر اند، هم مجری؛ هم کارگرداناند، هم فیلمنامه نویس و هم بازیگر.
در حوزههای اجتماعی- فرهنگی، زنان میتوانند آزادانه سفر کنند، تفریح بروند و حتی جدا از مادر و پدر به تنهایی زندگی کنند. زنان میتوانند در محافل موسیقی شرکت کنند، دو چرخه سواری کنند، رانندگی کنند و آزادانه در خیابانها و پارکها قدم بزنند.
در ورزش، زنان در بسیاری از رشتهها حضوری پر رنگ دارند. باشگاه ویژه زنان وجوددارد و دختران و زنان در مسابقات بینالمللی حضور مییابند و در مواردی دستاوردهای چشمگیر و جهانی داشته اند.
در زمینه سلامت و بهداشت مشارکت زنان بسیار چشمگیر است. در بسیاری از رشتههای پزشکی شمار پزشکان زن بیشتر از پزشکان مرد است و شاخص دسترسی زنان به خدمات بهداشتی و سلامتی نیز تقریبا برابر با مردان است.
این شاخصها هرچند وضعیت کلی و تفاوت آن با وضعیت در افغانستان را ترسیم میکند، اما بازهم تصویری کامل از واقعیت وضعیت زنان ارائه نمیکند. در ایران هرچند استبداد مذهبی حاکم به برابری کامل زن و مرد توجه نمیکند اما، در بدنه جامعه و در سطح ساختارهای اجتماعی، زنان از حمایت گسترده اجتماعی و فرهنگی برخوردار اند.
فشاری که هم اکنون از سوی نهادهای اجتماعی و مدنی به شیوهها و اشکال مختلف برای محو تبعیض سیسمتاتیک علیه زنان در داخل ایران وجود دارد در هیچ یکی از کشورهای منطقه دیده نمیشود. جنبش زنان در ایران قویتر از بسیاری از جنبشهای زنان در منطقه و بلکه در سطح جهان است. حمایتی که مردان در ایران از جنبش زنان و مطالبات آنان میکنند در سطح کشورهای آسیایی بینظیر است.
آنچه در ایران تجربه میشود کما بیش از جنس تبعیضی است که در بسیاری از کشورهای جهان علیه زنان وجود دارد. از این لحاظ، بسیاری از کشورهای منطقه از جمله کشورهای شبه قاره هند و کشورهای عربی وضعیتی بدتر از ایران دارند.
این وضعیت از هیچ لحاظی با وضعیت زنان در افغانستان قابل مقایسه نیست. در افغانستان، طالبان زنان را به طور کامل از حوزه عمومی جامعه حذف کردهاند. در حکومت طالبان پاکسازی کامل زنان از عرصه عمومی در حال عملی شدن است. زنان، حتی در حوزه خصوصی خود نیز از آزادی عمل برخوردار نیستند.
فراتر از آن، در افغانستان یکی از موانع اصلی ساختارهای اجتماعی-فرهنگی است. جامعه به صورت عام از حضور زنان در عرصه عمومی حمایت نمیکند. به همان میزانی که نظام استبداد طالبانی زنان را در سطح جامعه سرکوب میکند در سطح فرهنگی و اجتماعی نیز خانوادهها و دیگر نهادها و ساختارهای پدرسالار زنان را سرکوب میکنند و در برابر آنها تبعیض اعمال میکنند.
خشونت علیه زنان در سطح خرد، یعنی در تعاملات روزمره، داخل خانوادهها و زندگی خصوصی بسیار شدیدتر از آنچیزی است که در سطح عمومی و کلان دیده میشود. زنان از هیچ حق اولیه انسانی خود برخوردار نیستند. چه در سطح کلان و چه در سطح خرد به زنان به عنوان موجودات فروتر، مایملک مردان و بردگان جنسی نگاه میشوند که نقش شان در جامعه ارایه خدمات جنسی، فرزندآوری و کار در خانه است.
درک این تفاوت وضعیت در ایران و افغانستان برای اتحاد زنان افغانستان با زنان ایران علیه آپارتاید جنسیتی و مبارزه مشترک برای شناسایی آپارتاید جنسیتی به عنوان جنایت علیه بشریت بسیار حیاتی است. زنان در افغانستان از هر حیث و براساس هر شاخص برابری انسانی در معرض آپارتاید قرار دارند و از هر نوع حق انسانی خود محروماند.
در ایران وضعیت لزوما این گونه نیست. زنان در ایران در برابر تبعیض قرار دارند، اما بسیار دشوار است که تبعیض علیه زنان در ایران را مصداق بارز آپارتاید جنیستی خواند. تبعیض در ایران ناشی از استبداد مذهبی- پدرسالاری است که علیه مردان و زنان کمابیش به صورت یکسان اعمال میشود. به همان اندازه که آزادیهای فرهنگی و اجتماعی زنان محدود است، مردان نیز از همه آزادیهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی برخوردار نیستند.
از این رو، مشارکت زنان ایران در مبارزه علیه آپارتاید جنسیتی مهم است، اما این مبارزه نباید به گونهای باشد که سرنوشت زنان در افغانستان را به سرنوشت زنان در ایران گره بزند. یکسانانگاری وضعیت زنان در افغانستان و ایران و صورتبندی آن ذیل مفهوم آپارتاید جنسیتی به مبارزات زنان افغانستان نه تنها کمک نمیکند بلکه آن را از رسیدن به اهدافش دور میکند.
وضعیت زنان در افغانستان تفاوت ماهوی با وضعیت زنان در ایران دارد. زنان افغانستان میتواند از تجربه، انرژی و آگاهی زنان ایران علیه تبعیض بهرهمند شود، اما نباید سرنوشت زنان افغان را به سرنوشت زنان ایران گره بزند. شاخصهای مشهود توسعه انسانی زنان در ایران باعث میشود که وضعیت زنان در افغانستان و تفاوت آن با وضعیت زنان در ایران به خوبی درک نشود.
اتحاد زنان ایران با زنان افغانستان باید در راستای جرمانگاری «آپارتاید جنسیتی» در افغانستان باشد. تثبیت آپارتاید جنسیتی در افغانستان برای مبارزات زنان در همه نقاط جهان حیاتی است و به مبارزات زنان ایران نیز کمک میکند. بدون درک این ظرافت و گرهزدن سرنوشت زنان در افغانستان به وضعیت زنان در ایران میتواند راه برسمیتشناسی «آپارتاید جنسیتی» به مثابه «جنایت علیه بشریت» را درازتر و پیچیدهتر کند و در واقع به مبارزات زنان افغانستان آسیب وارد کند.
منبع:
https://hdr.undp.org/data-center/thematic-composite-indices/gender-inequality-index#/indicies/GII