زیبا بلخی
فرزانه در کودکی علاقهی خاصی به نوشتن و خواندن رشتهی ادبیات داشت. او میخواست رشتهی ادبیات را در دانشگاه بخواند؛ اما با ممانعت جدی از سوی خانواده، از جمله پدرش مواجه بود.
برای او گفته شد که اگر قرار است دانشگاه بخواند، باید رشتهی طب را بخواند، نه ادبیات را. فرزانه اما نتوانست به این آرمان کودکیاش برسد؛ اما از تصمیماش نگذشت و هدفش را دنبال کرد.
او به خواست پدرش تن داد و تحصیل خود را در رشتهی طب، در یکی از دانشگاههای خصوصی کابل آغاز کرد.
فرزانه در کنار درسهایش در رشتهی طب، به گونهی پنهانی به نوشتن و خواندن کتابهای رمان در بخش ادبیات فارسی نیز ادامه داد.
فرزانه فحص ۲۰ ساله، دختری از ولایت فاریاب که از کودکی به داستانسرایی و داستانخوانی علاقهی فراوانی داشت، سرانجام دهها داستان طولانی و کوتاه را نوشت و اکنون کتاب رمانی را زیر عنوان«انقلاب آفتاب» نوشته و آمادهی چاپ است؛ اما تمام این فعالیتهای ادبی و فرهنگی او به گونهی پنهانی و دور از چشم خانواده و اطرافیانش جریان دارد.
فرزانه میگوید: «کسانیکه بخواهند رشتهی ادبیات را بخوانند، مردم فکر میکنند که اینها کسانی هستند که درس نخوانده و بیاستعداد هستند. چون رشتهی ادبیات در کانکور نمره خیلی بالا نیاز ندارد، به همین خاطر پدرم میخواست که من ادبیات نخوانم.»
به گفتهی فرزانه، او در سن ۱۶سالهگی به گونهی خودآموز نویسندگی را یاد گرفت و در راستای ادبیات فارسی و نوشتن داستانهای واقعی تحقیق کرد. او کتابهای ادبیات را پیدا کرده و میخواند تا روش نوشتن داستان و رمان را بهتر بیاموزد. او اکنون چندین داستان کوتاه، طولانی و یک کتاب رمان در حدود ۴۰۰ صفحه، با محوریت خشونت علیه زنان در جامعهی سنتی افغانستان نوشته است.
او میگوید: «فامیل من هم از جمله فامیلهایی است که دوست ندارد دختری در میان شان نویسنده باشد. فامیلم از جمله پدرم، هیچ وقت من را تشویق نکرد. همیشه برایم میگویند این کارها به درد نمیخورد و نوشتن این داستانها جز اینکه خودت را روانی بسازد، دیگر هیچ فایده برایت نمیرساند و دوست نداشتند که من نویسنده شوم.»
دو سال قبل هنگامیکه یکی از بستگان او خانمش را طلاق داد، فرزانه متوجه نگاههای تحقیرآمیز مردم و اطرافیانش به آن زن شد. به باور او، در جامعهی مردسالار افغانستان نگاهها به یک زن مطلقه همیشه توهینآمیز است و به آن زن به چشم یک«مجرم» دیده میشود.
فرزانه که خودش نیز طعم تلخ تبعیض دختر بودن را در درون خانواده چشیده، تصمیم میگیرد تا دردهای زنان مطلقه و تبعیض علیه دختران را در میان اعضای خانوادهها، روایت کند. او دست به قلم میشود و سرانجام کتابی را با روایتهای واقعی در قالب رمان مینویسد. این کتابش اکنون آمادهی چاپ و نشر است؛ اما فرزانه نمیتواند بدون حمایت خانوادهاش کتابش را به چاپ برساند: «چون فامیلم علاقه نداشتند که من نویسنده شوم، من هم تصمیم گرفتم در این مورد هیچ چیزی برای آنها نگویم. تا هنوز اعضای خانواده خبر ندارند که من کار میکنم و مینویسم. چندین کتاب نوشتم که مادر و پدرم از آنها خبر ندارند و آمادهی چاپ هم است؛ اما چون از طرف فاملیم حمایت نمیشوم، ممکن است آنان موافقت نکنند، به همین دلیل چاپناشده باقی مانده است.»
فرزانه از زمانیکه نوشتن را آغاز کرده، تا حال شش داستان طولانی و ۱۰۰ داستان کوتاه و یک کتاب رمان ۴۰۰ صفحهای، در مورد وضعیت زندگی زنان در افغانستان نوشته است.
«داستان روسپی» از جمله داستانهای طولانی است که فرزانه نوشته است. این داستان، روایت زندگی دختری است که خانوادهاش او را مجبور میکنند تا از طریق تنفروشی برای آنان پول پیدا کند.
فرزانه اما داستان دیگری زیر عنوان «قفس ۲۲» دارد که رفتارهای تبعیضآمیز خانوادهها را با دختران آنان توضیح داده است.
او میگوید: «در قفس ۲۲ من داستانی را آوردم که نشان میدهد یک فامیل با دختران شان چگونه رفتار میکنند و دلیل نوشتن این کتاب، خانوادهی خودم و اقارب ما هستند که اکثراً اجازه نمیدادند دختران درس بخوانند. آنها دختران را مجبور میکردند که در سن کم و بدون خواست خودشان، عروسی کنند. در اکثر خانوادههای ما علایق و خواستهای دختران نادیده گرفته میشود. وقتی اینهمه تفاوت میان پسر و دختر را در میان فامیل و اقارب دیدم، خواستم تا این کتاب را بنویسم.»
پس از حاکمیت دوبارهی طالبان، فرزانه مثل میلیونها دختر دیگر خانهنشین شد؛ اما دست از تلاش برنداشت.
او از طریق راهاندازی صنف آنلاین نویسندگی، علاقمندیاش را در مورد ادبیات و نویسندگی با دختران دیگر تقسیم کرده است.
پنج ماه پس از روی کارآمدن طالبان، اولین صنف آنلاین ششماههی نویسندگی را برای دخترانی که به نوشتن علاقه دارند، راهاندازی کرد.
او در این مورد میگوید: «زمانیکه طالبان آمدند، من سمستر چهارم دانشگاه بودم. پس از آن، همه چیز تقریبا به روی دختران بسته شد. حتا نفس کشیدن سخت شده بود. از همین فرصت استفاده کردم و برای دخترانی که نوشتن را دوست دارند، کورس آنلاین را راهاندازی کردم.»
فرزانه با استفاده از صفحهی اجتماعی فیسبوک، اولین برنامهی نویسندگی را برای دختران اعلان کرد و در دور اول این کورس، حدود ۶۳ دختر از ولایتهای بلخ، سمنگان، سرپل، بدخشان و پروان به صنف آنلاین او پیوستند. دو ماه است که فرزانه دور دوم صنف آنلاین آموزش ادبیات را آغاز کرده است و در این دور نیز بیش از ۶۰ دانشآموز دارد.
اما راهاندازی این صنف آنلاین برای فرزانه کار سادهای نیست. او شبانه در اتاق خوابش و دور از دید اعضای خانواده، صنف خود را برگزار میکند: «با ۶۳ نفر شاگرد کورس را شروع کردم. تعدادی از دختران که سنهای شان بالاتر از من بود، صنفها را ترک کردند. آنان فکر میکردند که من توانایی تدریس را ندارم.»
فرزانه برای گسترش این کورس آنلاین، برای دانشآموزانش یک گروپ تلگرام ساخته و از آن طریق کتابهای رمان و داستان را با دختران شریک میسازد.
فرزانه در حال حاضر با یکی از انجمنهای فرهنگی در شهر مزار شریف، در قسمت نوشتن داستانهای کودکانه همکاری دارد و امیدوار است که بتواند قناعت خانوادهاش را بهدست آورده و اثرهای ادبی خود را چاپ و نشر کند.
از نظر دخترانی که در این کورس آنلاین نویسندگی شرکت کردهاند، کار فرزانه به نحوی مبارزه علیه تاریکی و محدودیت طالبان نیز به حساب میرود.
مریم ۲۳ ساله، فارغالتحصیل دانشکدهی ژورنالیزم دانشگاه جوزجان، یکی از اشتراک کنندگان این صنف آنلاین است.
مریم وقتی اطلاعیهی این کورس آنلاین را در صفحهی فیسبوک خواند، تصمیم گرفت که در این صنف شرکت کند. او دو ماه میشود که در صنف آنلاین فرزانه مصروف فراگیری حرفهی نویسندگی است.
او میگوید: «من از وقتیکه به این صنف پیوستم، بسیار خوش هستم. چون با وجودی که از دانشگاه فارغ شدم؛ اما در بخش نویسندگی چیزی را نمیفهمیدم. رشتهی خبرنگاری و ادبیات بسیار بههم نزدیک است و اگر یک نویسندهی خوب نباشیم، سخت است که یک خبرنگار خوب باشیم. پیش از این در مورد درستنویسی هیچی نمیدانستم، ولی حالا میتوانم یک متن را از لحاظ املا، انشا و علامهگذاری خیلی خوب بنویسم. همین قسم در قسمت نوشتن داستانهای کوتاه هم حالی بلدیت پیدا کردم.»
غزل ۱۹ ساله، یکی دیگر از دخترانی است که در دور اول این کورس آموزشی آنلاین شرکت کرده بود. او میگوید که این کورس برای او بسیار مفید بوده است: «به نویسندگی بسیار علاقه دارم. من قبلا هم نویسندگی میکردم؛ اما در مورد روش و شیوهاش نمیفهمیدم. در مورد آیین نگارش اصلا معلومات نداشتم. حالا که نوشتههای سابق خود را میخوانم، روش نوشتنم بسیار تغییر کرده.»
پیش از این نیز، در گزارشها آمده بود که در چند شهر دیگر افغانستان، دختران جوان برای مبارزه با تاریکی حاکم و ممنوعیتهای طالبان، در اقدامهایی مشابه، صنوف آنلاین آموزشی و گردهماییهای کتابخوانی راهاندازی کرده بودند.