رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج

برای هما نه خانه جای امنی بود و نه خیابان

6 قوس 1400
برای هما نه خانه جای امنی بود و نه خیابان

عکاس: م. مرسل

م. مرسل

اسمش هما است و ۱۲ سال سن دارد. پنج ماهی می‌شود که زیر پوشش نهاد خیریه‌ی «رها» در هرات قرار گرفته است. این نهاد به‌صورت اختصاصی روی آموزش، درمان و تغییر زندگی دختران کودک خیابانی، فعالیت می‌کند. با این‌که بسیاری از نهادهای مشابه مانند دفتر ساحوی حقوق بشر و خانه‌های امن برای زنان و دختران آسیب‌پذیر، پس از روی کار آمدن طالبان دیگر فعالیت ندارند اما طالبان تا به حال به این نهاد خیریه مشکلی ایجاد نکرده است.

هما یکی از همان دختران است که دو سال قبل کارش را به عنوان کودک کار در خیابان‌های هرات آغاز کرد، او کفش‌های مردم را رنگ می‌زد. این وضعیت را فقر بی‌رحم و جبر زمان بر سرش آورده بود.

آغاز کار هما درست زمانی که پدرش یک سرباز پولیس بود و به‌خاطر بیماری دیابت، مجبور به خانه‌نشینی شده بود. پدر هما پنج سال سرباز پولیس بود و زندگی را با معاش ماهانه حدود ۱۳ هزار افغانی سپری می‌کرد.  

وقتی پدر هما خانه‌نشین شد، او پدرش را دوست داشت و نمی‌توانست این وضعیت را تحمل کند. هما به رسانه‌ی رخشانه می‌گوید که دو خواهر و یک برادر دارد. خودش فرزند دوم خانواده است. علی‌رغم مخالفت پدرش، رنگ‌مالی کفش را در منطقه «گرده پارک» شهر هرات شروع کرد؛ شروعی که با آغاز سخت‌ترین روزهای زندگی‌اش برابر بود. از بی‌حرمتی‌های بعضی از مردم تا پیشنهادات جنسی، چیزهایی بود که هر روز به یک تروما برای این کودک تبدیل شده بود.

علاوه بر او، سهراب، برادر ۱۰ ساله‌اش هم همین کار را می‌کند. هما می‌گوید که روزانه از ۵۰ تا ۲۰۰ افغانی کار می‌کرد. روزهای جمعه که مردم بیشتر به تفریح و گشت زدن در شهر می‌پرداختند، درآمدش بالاتر بود. او تمام این پول را به پدرش می‌داد.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

جسد یک دختر جوان در ولایت هرات پیدا شد

سرنوشت‌های مه آلود؛ آوارگی ده‌ها کودک یتیم پرورشگاه‌های در سه ولایت

زندگی وقتی برای این کودک ۱۲ ساله سخت‌تر شد که دو ماه قبل پدرش را از دست داد؛ پدری که مخالف ازدواج هما در سن پایین بود. حالا که عبدالرزاق پدر هما، به‌خاطر بیماری دیابتش از دنیا رفته، کاکایش می‌خواهد به اجبار، او را به عقد پسر ۲۴ ساله‌ی خود درآورد. همه، حتا مادر هما موافق است تا او ازدواج کند. همین تنهایی هما، گزینه‌های زیادی از جمله فرار از خانه را در سرش انداخته است. او می‌گوید که تحت هیچ شرایطی با موسی (پسر کاکایش) ازدواج نمی‌کند و اگر وادار به این کار شود، فرار می‌کند، اگر پیدایش کنند، خودش را آتش می‌زند. او این شیوه مقابله با چالش‌های را از محیط خود، به‌خصوص مادر، خواهر و دختران همسایه آموخته بود.

هما از پنج ماه قبل عضویت نهاد خیریه‌ی رها را دارد و از ساعت هشت صبح تا چهار بعد از ظهر به این مرکز می‌آید؛ دیگر اثری از درآمد روزانه‌ی گذشته نیست؛ اما در عوض، خیلی چیزها را می‌آموزد که ابتدایی‌ترینش خواندن و نوشتن است. نهاد خیریه رها تنها هزینه‌ روزانه ۲۰ افغانی برای رفت و آمد او را تامین می‌کند. هما به خاطر آینده‌اش به همین هم قانع است.

هما در حال نوشتن. عکاس:‌ م. مرسل.

این قسمتی از روایت زندگی یکی از صدها دختر کار خیابانی در هرات است.

خودسانسوری

خیلی چیزها باعث می‌شود که این کودکان دختر بسیاری حرف‌ها را با خبرنگاران و یا حتا نزدیک‌ترین افراد خود به زبان نیاورند؛ مسایلی مثل پیشنهادات جنسی یا حتا فروش مواد مخدر در خیابان.

سَبنا عبیدی، یکی از آموزگاران در نهاد خیریه‌ی رها می‌گوید که به دلیل« شرم» دخترانه‌ای که این کودکان دارند، بیشتر مواقع واقعیت‌های روزمره‌ی خود را به نام یکی از دوستان و یا دختران هم‌سن‌و‌سال خود تعریف می‌کنند.

کودکان در موسسه خیریه رها. عکاس: م. مرسل

به گفته او، هما بارها حکایت کرده که دختر همسایه‌ی‌شان به خاطر لت‌وکوب اعضای خانواده‌اش مجبور شده از خانه فرار کند و شب‌ها را زیر صندلی‌های پارک‌ها بخوابد. به بیان وی، پس از تحقیقات، مشخص شده که این اتفاقی بوده که برای خودش رخ داده است. با این همه، قرار گرفتن زیر پوشش نهاد خیریه‌ای، مهم‌ترین رویدادی بود که می‌توانست هما را از خیابان‌های هرات نجات دهد.

حسن حسیب، مدیر موسسه خیریه‌ی رها می‌گوید که در این نهاد ۷۰ دختر کار را زیر پوشش آموزشی، درمانی و مشاوره‌ای خود قرار داده‌اند. او به این باور است که به این نوع کودکان از جانب نهادهای دیگر کم‌تر توجه شده و به همین خاطر، موسسه خیریه رها، به‌صورت اختصاصی کار در این بخش را شروع کرده است.

آقای حسیب، قصه هما را نسبتا در تمامی این هفتاد کودک مشابه می‌داند و می‌گوید نهادش تلاش دارد تا تغییر بزرگی در زندگی آن‌ها به‌وجود آورد.

او مهم‌ترین تغییر را کسب دانش می‌داند و تصمیم دارد آن‌ها را تا مرحله دانشگاه، همراهی کند. چیزی که این کودکان تا آخر پایش ایستاده‌اند.

برچسب ها: اقتصادخانوادهکودکان کارولایت هرات
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

زخم اعتیاد و داغ فقر بر تن زندگی « ریتا»

4 سرطان 1401
زخم اعتیاد و داغ فقر بر تن زندگی « ریتا»

«ریتا» اسم مستعار زنی است که اعتیاد و فقر بر تن زندگی‌اش زخم عمیق انداخته است. او در مزار شریف...

بیشتر بخوانید

گفت‌وگو با لاله عثمانی: حس من مثل آن کسی که خرمن‌اش سوخته

3 سرطان 1401
گفت‌وگو با لاله عثمانی: حس من مثل آن کسی که خرمن‌اش سوخته

ج: تا مدت‌ها برای من شبیه کابوسی بود‌ که هر چه تلاش می‌کردم نمی‌توانستم بیدار شوم. برای هیچ کس قابل...

بیشتر بخوانید

زلزله‌ا‌ی که خواب هزار نفر را درشرق افغانستان ابدی کرد؛ نیمی از قربانیان زنان و کودکان اند

1 سرطان 1401
زلزله‌ا‌ی که خواب هزار نفر را درشرق افغانستان ابدی کرد؛ نیمی از قربانیان زنان و کودکان اند

الیاس احمدی بیشترخانه‌ها در چهار ولسوالی ولایت پکتیکا به خاک یک‌سان شده است. مرکز اصلی زلزله‌ی شب گذشته، در ولایت...

بیشتر بخوانید

قالین بافی؛ روزنه امید زنان بامیان برای نجات از فقر و گرسنگی

1 سرطان 1401
قالین بافی؛ روزنه امید زنان بامیان برای نجات از فقر و گرسنگی

سمیه ماندگار یک شرکت تولیدی قالین دستی در ولایت بامیان با همکاری موسسه امدادرسان اسیبا (ACEBA) که در بخش کارآموزی...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.