آرزو رحیمی
اشاره: با سقوط دولت افغانستان بهدست طالبان، سیلی از مهاجرتها و فرار از کشور شکل گرفت. گروههای ورزشی بهخصوص دختران، بیشتر خودشان را در معرض خطر دیدهاند. خبرنگاران رسانهی رخشانه در این شرایط دشوار با اکثریت زنان آسیبپذیر به ویژه دختران ورزشکار در بخشهای مختلف، صحبت کرده و داستان فرار آنان را به صورت انفرادی یا گروهی، منتشر کرده/ میکند.
معصومه امیری ۲۴ساله، ورزشکار فول رزم به تاریخ ۳۰ اسد با گروه فول رزم کابل راهی پاکستان میشوند. اما با هزار ترس و امید که هنوز پس از ماهها با او و گروهشان است.
در حوالی ساعتهای چهار صبح معصومه و دو خواهر کوچکش هر لحظه به صحفهی موبایل میبیند تا پیام از سوی مربیشان دریافت کند. بالاخره پیام میرسد:«زود به جایی که تعیین کرده بودیم، برسانید». او با ترس و دلهره زیاد با دو خواهر کوچکتر پریسا و کلثوم و با برقعی که بهسر کرده، خودشان را به جای مشخص میرسانند.
آنها به گروه میپیوندند و همه در یک موتر نوع ۳۰۳(بسهای مسافربری)بالا میشوند. راننده اعلان میکند که سر و روی تان را بپوشاند تا حجاب مراعات شود و طالبان موتر را متوقف نکند.
معصومه از ترس ایستهای بازرسی طالبان عکسها، ویدیوها و اسناد خود را که سالها برای بهدست آوردنشان زحمت کشیده بود، را حذف میکند.
اعضای این گروه نیز در راه تلفنهای خود را پنهان میکنند. ترس، نگرانی، عصبانیت و دلواپسی برای خانواده او را بیتاب کرده است.
در راه قندهار تعداد طالبان به موتر آنها بالا میشوند. طالبان میگویند که در کشور امنیت میآورند، معصومه به صلح فکر میکند، زنده ماندن در مقابل آزادی. آنها از جان و حفظ امنیت، تا مجبور نشوند حرف نمیزنند. بعد از سپری کردن کوهها و دشتها، در طول راه فرصت غذا خوردن پیدا نمیکنند.
آنها به قندهار میرسند. با هر بار رسیدن در ایستبازرسی نگرانی و ترس زیادتر و زیادتر میشود. در راه جنگجویان طالبان چندین بار با حرفها و اسلحههای شان لرزه در قلب مسافران میاندازند.
روز نهم سقوط کابل است، معصومه و دیگر اعضای تیم در سر مرز پاکستان منتظر باز شدن راه عبور هستند. اما طالبان اجازه ورود به کشور پاکستان را نمیدهند. طالبان با خشونت و لتوکوب مردم را روانه کابل میکنند.
کمی دور تر از مرز صدها نفر که توسط طالبان به سوی کابل فرستاده شده، دنبال راهی دیگر برای گذشتن از مرز اند.
با روشنی شفق آنها راه قاقچاق را با خطرات و دشواریهای فراوان قبول میکنند. ساعت هفت صبح است، آنها در حال گذشتن از ایستهای بازرسی کشور پاکستان هستند. در طول راه چهره خود را پوشانده و تلاش میکنند با افراد ناشناس همکلام نشوند.
تیم دوم فول رزم، همچنان خود را به سر مرز پاکستان میرسانند. آنها از ترس این که طالبان شک نکنند، به گروههای کوچکتر تقسیم شده و در موترهای جداگانه آمدهاند؛ اما راهی نیست. ساعتها میگذرد و انتظاری دیگر آنها را بیتاب کرده است. ترس و دلهره در بین همه شان بیشتر رنگ گرفته، و بعد از گذشتن ساعتها سختی، آنها موفق نمیشوند تا از مرز بگذرند.
تیم دوم فول رزم پس دوباره روانه کابل میشود. اما معصومه و دیگر اعضای گروه موفق شدهاند تا از مرز بگذرند. عقربهی ساعت چهار بعد از ظهر را نشان میدهد، آنها از ایستهای بازرسی با دادن رشوه به پولیس در پاکستان_اسلام آباد میرسند.
آنها اکنون در جای امن قرار دارند؛ اما هر لحظه ممکن است پولیس پاکستان بخاطر نداشتن اسناد آنها را به افغانستان بفرستند.
معصومه امیری
معصومه امیری ۲۴ساله عضو تیم ملی فول رزم افغانستان است. او با گذراندن مسابقات داخلی کابل توانست عضویت تیم ملی را به دست بیاورد. قبل از شروع حکومت طالبان او در کنار ورزش دانشجوی سال چهارم رشته انجنیری مخابرات در دانشگاه کابل بود.
معصومه سه ماه دوره کارآموزی را در شرکت اتصالات تمام نموده و مصروف همکاری با موسسهی( SVPO) بود.
این موسسه در راستای حمایت از افراد آسیبپذیر کرد میکرد. معصومه هنوز به آینده خود امیدوار است. و دنبال راه برای ادامه دادن این ورزش است. او میگوید:«من از رفتن دوباره به افغانستان نگرانم. گاهی که بیرون میروم با خود چادری میبرم تا اگر پولیس ما را شناسایی کند و دوباره به کابل بفرستند بتوانم خود را بپوشانم تا اندکی در امان باشم.»
او از زمانی که در مورد آقای جعفر حیدری آگاه شده است بیشتر میترسد. جعفر حیدری ورزشکار فول رزم بود که چندی قبل در کابل ترور و به قتل رسید.
معصومه نگران همتیمی هایش است که نتوانستند از مرز بگذرند.« نگران اعضای تیم فول رزم هستم. آنها در تهدید امنیتی قرار دارند. از ترس جان به راحتی گشت و گزار نمیتوانند. آنها در گوشههای افغانستان پنهان شدهاند».
چه سرگذشت غمانگیزی. تشکر بانو رحیمی که قصههای آوارگی زنان ورزشکار را مینویسید.