زیبا بلخی
در حاشیه مرکز شهر مزارشریف در یکی از جادههای «کارته عدالت» میان انبوه فروشندگان مرد، دختر دکانداری در حال صحبت با یک مشتری است. درنگاه اول به نظر میرسد یک کودک دکانداری میکند، اما او بهشته است؛ دختری جوانی که دارای اختلال کوتاهی قد است.
بهشته اما همت بلندی دارد. او به تنهایی با فقر، رنج معلولیت و نگاه بیماری اجتماعی مبارزه میکند: «بیشتر اوقات هنگام راه رفتن مردم سرم ریشخند میزنند و قدو صدایم میکنند.»
کوتاهی قد نوع اختلال رشد است، اما در نگاه بسیاری از مردم در افغانستان چنین کسانی در ردیف افراد دارای معلولیت جسمی قرار میگیرند و با نوع تحقیر اجتماعی مواجه هستند.
بهشته ۱۸ ساله مدت شش ماه است که به کار دکانداری رویآورده است. او نانآور اصلی یک خانواده شش نفری به شمار میرود. پدر بهشته از یک طرف بدناش فلج شده است، برادر دونیم سالهاش سوراخ قلب دارد و تنها مادرش گاهی در خانههای مردم صفا کاری میکند.
بهشته دکان مواد خوراکه فروشی را با سرمایه ۴۰ هزار افغانی راه اندازی کرده و میگوید، روزانه ۱۵۰ تا ۲۰۰ افغانی در آمد دارد و از این کار خوشحال است.
بهشته گفته است: «پیشم بخاطر خرید میآیند. ریشخندی میکنند سرم. میگویند، تو قدو هستی. یگان تا میگویند، دختر هستی تو را چی به دکان داری. باز میگویم، پدرم مریض است مجبور هستم کار کردن عیب خو نیست.»
به طور عموم جنگهای چند دههی اخیر، حوادث طبیعی، ازدواجهای خانوادگی، حوادث ترافیکی، بیماری فلج اطفال از عوامل عمدهی معلولیت در افغانستان میباشد.
بهشته میگوید، اختلال رشد او مادر زادی است. پدر و مادر بهشته دختر کاکا و پسر کاکا هستند. به همین خاطر، فرزندان هردو با نوع اختلال جسمی به دنیا آمدهاند.
بهشته با یکی از خواهرانش دوگانهگی است. بهشته اختلال رشد دارد و خواهر دوگانهگی وی فلج است. خواهر کوچکتر از بهشته نیز نابینا است و تنها برادرش به بیماری سوراخ قلب مواجه هست.
حتا تا پیش از طالبان، افراد دارای معلولیت جسمی در افغانستان با تبعیض و مشکلات زیادی مواجه بودند. اما با برگشت طالبان این وضعیت بدتر هم شده است.
نزدیک به یک ماه پیش، شماری از فعالان حقوقبشر در نامهای به دبیر کل سازمان ملل گفته بودند که در افغانستان سطح تبعیض و نقض حقوق شهروندان دارای معلولیت، بهویژه زنان و دختران افزایش یافته است.
بهشته صنف چهارم مکتب است. او از ساعت ۸ صبح تا ۱۰ شب کار میکند. بعضی روزها به دلیل رفتن به مکتب چند ساعتی از طرف قبل از ظهر دکانش را میبندد و گاهی مسوولیت دکان را تا برگشتن از مکتب به خواهر کوچکترش میسپارد. چیزی که او بیشتر با آن مواجه است، نگاه تحقیر آمیز اجتماعی از مکتب گرفته تا جامعه است.
با گلوی بغض گرفته و درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده، میگوید: «به مکتب که میروم دخترها سرم رشخندی میکنند. میروم بازهم میگویم خیر است سواد داشته باشم… د راه مکتب رفتن سرم مردم خنده میکند. خیلی سخت است برایم.»
پدر بهشته روزمزدکار بود. بهشته گفته است، پدرش از چندین سال به این سو با فشار بلندخون دست و پنجه نرم میکرد، اما در دوسال اخیر و با تغییر نظام نگرانیهای زیادی که از ناحیه بیکاری بر او وارد شد، در یک حمله عصبی نیمه راست بدناش فلج شد.
اما بهشته میگوید، با کار کردن در دکان نمیتواند همه هزینهی زندگی خانوادهاش را تامین کند. مادرش که ۴۱ساله است نیز با بهشته همراه است: «مادرم خانه مردم صفاکاری میکند. اما هر روز برش کار پیدا نمیشود. با ۱۰۰ یا ۲۰۰افغانی که من از دکان پیدا میکنم، برآورده کردن کرایه دکان، بل برق، دواهای پدرم، دواهای برادرم که سوراخ قلب دارد و پرداخت قرضی که بخاطر علمیات برادرم گرفتم ناممکن است.»
شاید از نظر دیگران، بهشته ناتوان به نظر برسد، اما او دختری است که معلولیت جسمی را محدودیت نمیداند و همزمان با سه رنج؛ فقر، معلولیت و تبعیض مبارزه میکند.
او میگوید: «زنان معلول هیچ وقتی ناتوان نیستند. در صورتیکه فرصت کاری برای آنان مساعد شود میتوانند از انجام هرنوع کاری برآیند. مردم هم باید حمایت شان بکنند. هرگز نگویند معلولان ناتوان هستند ما دخترانی زیادی را داریم که معلول هستند و اما پیشرفتهای زیادی در عرصههای مختلف کردند.»