زیبا بلخی
«جنسیت ما به دست خود ما نیست. چرا که ما همین قسم به دنیا آمدیم. اینکه من مرد به دنیا آمدم و حس و عادتهای زنانهگی در وجودم است و دوست دارم یک زن باشم، دست خودم نبوده و نیست. اگر جنسیت ما به دست خودما میبود، هرگز دوست نداشتیم کاری بکنیم که مورد تحقیر و توهین اجتماع و حتا رفتار زشت و بد خانوادهی خود قرار بگیریم.»
این گزارش پرده از زندگی دشوار صدف در افغانستان و پاکستان بر میدارد. تراجنسی که به تازهگی به فرانسه پناهنده شده است. او میگوید، در افغانستان و پاکستان به عنوان یک تراجنس مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.
مجبور شده مکتب را به خاطر جنسیتاش ترک کند و حتا از سوی خانوادهاش در خانه زندانی و تهدید به سپردن به دست طالبان شده است.
صدف در ۱۶ سالگی به حقیقت جنسیت خود پیبرد. او میگوید، با جنسیت مرد متولد شده؛ اما از نظر خودش در واقع او زنی است که در جسم یک مرد به دنیا آمده است: «مردم فکر میکنند که ما کافر هستیم».
او نمیخواهد نام پسرانهاش در این گزارش ذکر شود و دوست دارد با نامی که خودش انتخاب کرده «صدف» از او یاد شود.
تراجنس به افرادی گفته میشود که هویت جنسیتی آنها با جنسیت انتسابی هنگام تولد شان ناسازگار است و آنها میل به انجام تغییرات دایمی در بدن، برای رسیدن به صفات جنسی مورد انتظار خود را دارند.
بحث تراجنسی در افغانستان همواره به عنوان یک تابو مطرح بوده است. این گروه اقلیت اجتماعی با مشکلات زیادی چون رفتار تحقیرآمیز خانواده و اجتماع، سوءاستفادههای جنسی، شکنجه و لتوکوب از سوی مردم و مقامات حکومتی در افغانستان روبهرو بودهاند؛ چالشهایی که باعث میشود بسیاری از ترنسها به زندگیای که آرزوی آن را دارند، نرسند.
صدف توانست تا صنف ۱۱ مکتب را در یکی از مکاتب پسرانه در ولایت قندوز ادامه دهد و اما به دلیل هویت جنسیتیاش و تحقیر و تمسخر از سوی همصنفیها و آموزگارانش در مکتب، نتوانست بیشتر از این به تحصیلاتاش ادامه دهد.
او میگوید: «مکتب خود را بهخاطر همین مردم و استادهایم ترک کردم. استادهای مکتب ما حتا من را میگفتند که تو عادتها و طرز گپ زدنت را درست کن.»
براساس تجربهی صدف، تبعیض علیه تراجنسها در افغانستان اولتر از همه از خانه و خانوادهی این افراد شروع میشود. صدف میگوید، او هرگز نه تنها مورد حمایت خانوادهاش قرار نگرفته، بلکه برعکس همواره او را مایهی ننگ و شرم خود میدانستند و حتا گاهی او را در خانه زندانی میکردند: «اعضای فامیلم من را میگفتند که درست شو. این کارها و رفتارها را انجام نده، عادتها و رفتارت را درست کن. ما را پیش مردم تو بیخی شرماندی. تو یک لکهی ننگ هستی برای ما. بارها حتا من را به خاطر همین موضوع لتوکوب کردند.»
به گفتهی صدف، پس از سقوط ولایت قندز به دست طالبان، او ناگزیر شد که به کابل فرار کند، زیرا خانوادهاش او را تهدید کرده بودند که او را به دست طالبان خواهند سپرد.
صدف گفته: «ولایت قندز یکی از ولایتهای ناامن افغانستان بود که پس از چندین بار سقوط و جنگهای پی در پی، زندگی در آنجا دشوارتر شد. وقتی که در قندز بودم، همه میدانستند که یک ترنس هستم. من میترسیدم که کسی من را به دست طالبان ندهد. چندین بار فامیلم اخطار دادند که ما تو را به دست طالبان تسلیم میکنیم، اگر عادتهایت درست نشد.»
او میگوید، پس از رفتن به کابل با چندین تراجنس دیگر در منطقهی«کوته سنگی» کابل زندگی میکرد. به دلیل اینکه هیچکس حاضر نبود تا برای تراجنسها کار بدهد، او و دوستان همجنساش ناگذیر بودند تا برای پیشبرد هزینههای زندگی، به محافل بروند و برقصند.
صدف میافزاید، حتا بسیاری از تراجنسها برای این که در افغانستان عایدی برای پیشبرد زندگی شان داشته باشند، تنفروشی میکردند: «چند مدتی که در کابل زندگی میکردم، به محافل عروسی یا خانهها میرفتم و میرقصیدم و از این طریق خرج و عواید زندگی خود را پیدا میکردم. بسیاری از ترنسها از روی ناچاری تنفروشی میکردند، چون جای دیگر کسی برای شان کار نمیداد. کسی نه همراه ما صحبت میکرد و نه همکاری، جز خود ما ترنسها که از همدیگر حمایت میکردیم.»
در حالی که قانون اساسی گذشتهی افغانستان آزادی و کرامت انسان را از تعرض مصوون دانسته بود و دولت را بر احترام و حمایت از آزادی و کرامت انسان مکلف نموده بود؛ اما صدف میگوید که حتا در نظام پیشین نیز حکومت برای حمایت از حقوق تراجنسها هیچ اقدامی نکرده بود.
صدف مدعی است که بارها از سوی پولیس در حکومت پیشین دستگیر و لتوکوب شده است: «وقتی ما در محافل میرفتیم و میآمدیم، پولیسهای دوران جمهوریت ما را اذیت و آزار میکردند. ما را نمیماندند که برویم، اگر ما را گیر میکردند، یا ما را بندی میکردند یا پول ما را میگرفتند و یا لتوکوب میکردند و یا هم تجاوز جنسی میکردند. تمام حرفهایی را که میزنم، سرگذشت خودم و دوستانم است… ما نمیتوانستیم برویم و به جایی شکایت کنیم، چون ما را اصلا عضو جامعه حساب نمیکردند.»
او در مورد تجربهاش از تجاوزی که در دوران جمهوریت از سوی پولیسهای آن زمان با آن روبهرو شده بود، چنین میگوید: «ما در یک محفل رقص رفته بودیم طرف سیلو. برنامه تمام شد، دوباره میخواستیم برویم به محلی که اتاق داشتیم، ما را پولیسهای حوزهی سوم دیدند. ما چون آرایش داشتیم، از ما پرسیدند که کجا میروید؟ در همونجه یک قسم غرفهگک داشتند که پیرهی خود را در آنجا میگذراندند. در آنجا من و یک دوستم را داخل کردند و بالای ما تجاوز جنسی کردند و پولی که از محفل گرفته بودیم، همان را هم گرفتند. موارد تجاوز زیاد بوده دیگر، اولتر کدامش را بگویم.»
تجاوز جنسی در پاکستان
یک هفته پس از سقوط افغانستان در ۱۵ آگست سال ۲۰۲۱ به دست طالبان، صدف از ترس اینکه مبادا از سوی طالبان دستگیر، شکنجه، زندانی و سنگسار شود، به گونهی غیرقانونی به پاکستان فرار کرد.
او برای اینکه بتواند در پاکستان به زندگیاش ادامه دهد، بازهم ناگزیر شد در محافل برود و برقصد تا از این طریق عایدی برای پشبرد زندگیاش به دست آورد.
صدف گفته: «تقریبا یک هفته را زیر سایهی طالبان در افغانستان سپری کردم. بسیار وحشتناک بود. طالبان به خانههای مردم میرفتند و تلاشی میکردند و نمیگفتند که خانهی کیست. ما ترنسها ماندیم در افغانستان. کسانی که همیشه زندگی ما با مشکلات گره خورده بود. وضعیت زیاد خراب شده بود و ما هم مجبور شدیم از طریق قاچاق و غیرقانونی طرف پاکستان برویم. ترس داشتم که بندی نشوم یا شلاق نخورم یا سنگسار نشوم. من هم فرار کردم.»
اما به گفتهی صدف، زندگی در پاکستان برایش ساده نبود. در کنار مشکلات دیگر، غمانگیزتر از همه این بود که او در این کشور نیز مورد تجاوز جنسی قرار گرفت: «در پاکستان هم ترنسها هیچ ارزشی نداشتند و مردم آنجا هم به آزار و اذیتام پرداختند. در اوایل ۲۰۲۲چند نفر افراد ناشناس من را اختطاف کردند. ویدیوی برهنه از من گرفتند و تجاوز جنسی کردند. بسیار یک حالت سختی سرم تیر شد. بسیار وضعیت بد بود و یک خاطرهی بد در پاکستان برایم بود.»
او حتا نتوانست کسانیکه در پاکستان بر او تجاوز کرده بودند را به پای میز محاکمه بکشاند، زیرا هیچ سند قانونی اقامتی نداشت. به گفتهی صدف، پولیس پاکستان در خواست شکایت مهاجران غیرقانونی افغانستان را ثبت نمیکرد: «مجبور شدم بروم و کسانی که مرا اذیت میکردند را به پنجهی قانون بسپارم. برای این کار باید خودم را میگفتم که از وزیرستان پاکستان هستم. وقتی این قسم گفتم، عریضهی من را گرفتند. تست مدیکل از من گرفتند و گفته شد بالای این تجاوز جنسی شده؛ اما افرادی که بالایم تجاوز کرده بودند، به حکومت پاکستان رشوت دادند و خود را نجات دادند.»
پس از این حادثهی غمانگیز، صدف و چند تراجنس دیگر افغانستانی که در پاکستان زندگی میکردند، برای رهایی از این وضعیت و دفاع از حقوق تراجنسها در پاکستان، دست به اعتراض زدند.
صدف میگوید، خوشاقبال بود که فرانسه درخواست پناهندگی او را پذیرفت. این روزها صدف به دنبال تغییر هویت خود به جنیست دلخواهش است.
صدف دوست دارد هممانند زنها موهای بلند داشته باشد، آرایش کند، ازدواج کند و فرزند داشته باشد. او میخواهد به آرزوهایی که در افغانستان به آن نرسید، در فرانسه جامهی عمل بپوشاند.
صدف نگران تراجنسهای دیگری است که در افغانستان گیر ماندهاند. او آرزو دارد که وضعیت برای افرادی با این گرایش جنسیتی، بهبود پیدا کند. آرزویی که دستکم در سایهی طالبان عملی به نظر نمیرسد: «مردم افغانستان فکر میکنند که ترنسها مردم گناهکار هستند. فکر میکنند ترنسها کافر هستند. آرزویم این است که مردم بفهمند ترنس هم یک انسان است. ترنس هم میتواند زندگی کند. ترنس هم میتواند تشکیل خانواده بدهد. بهخاطر اینکه اینها هم انسان هستند، ما را هم خدای پاک پیدا کرده. ما هم بندهی خدا و پیرو دین اسلام هستیم.»