هانیه فروتن
به تازگی ۱۹ دختر از افغانستان موفق شدهاند در یکی ازدانشگاههای اسکاتلند پذیرش تحصیلی دریافت کنند. آنها به کمک بنیاد خیریه لیندا نورگرو در تاریخ ۳۱ اسد سال جاری به این کشور منتقل شدند. دخترانی که رویای پزشک شدن را در زادگاهشان از دست دادند، اما تسلیم محدودیتهای طالبان نشدند.
این گزارش روایت قصههای الهامبخش سه نفر از این دختران است. دخترانی که هرچند با بازگشت طالبان به قدرت، امید خود را برای ادامهی تحصیل از دست دادند، اما در ناامیدی دایمی غرق نشدند. آنها کتاب خواندند، پنهانی به مرکز آموزش زبان رفتند و بورسیه گرفتند.
زهرا؛ انفجار نتوانست متوقفم کند، طالب که هرگز
خبر ممنوعیت تحصیل دختران که در دسامبر سال ۲۰۲۲ پخش شد، امید را در دل زهرای ۲۰ ساله خاموش کرد. به گفتهی خودش، از انفجارها و انتحاریها عبور کرده بود، تازه به رویایی که از کودکی در سر داشت میرسید؛ اما طالبان مثل یک دیوار تاریک در مقابل تمام آیندهاش ظاهر شده بود.
این خبر زهرا را تا چند روز در شوک فرو برد. به گفتهی خودش، «مثل طوفانی تمام روزنههای امید» را در دلش بست. او که سخت تلاش کرده بود تا آیندهای به دلخواه خودش ترسیم کند، ناگهان در موقعیتی قرار گرفت که فاقد هرگونه چشمانداز و «واقعا دیوانهکننده» بود.
زهرا میگوید: «وقتی خبر تعطیلی دانشگاهها آنهم فقط برای دختران را شنیدم، برای چند لحظه خاطرات تلخی که در ۱۲ سال مکتب تجربه کرده بودم را از جلوی چشمانم گذراندم. با خودم میگفتم من برای هیچ و بخاطر هیچ اینقدر زحمت کشیدم و این واقعا دیوانه کننده و غیر قابل باور بود؛ اما این حقیقت جامعهای بود که من در آن زندگی میکردم.»
زهرا در حال آمادگی برای امتحانات ختم سمستر دوم در دانشکده طب معالجوی دانشگاه کاتب بود که از ادامهی تحصیل باز ماند. او وقتی به ۱۲ سال مکتب اشاره میکند، منظورش زندگی در غرب کابل است، جایی که مکاتب و آموزشگاهها هدف حملات تروریستی قرار میگیرند. او وقتی به ۱۲ سال مکتب اشاره میکند، منظورش همصنفانش است که در حملات انتحاری کشته یا زخمی شدهاند. او وقتی به ۱۲ سال مکتب اشاره میکند، منظورش انواع مشکلات اقتصادی است و جامعهای که با انواع تبعیض، زهرا را بهعنوان یک دختر محکوم میکرد.
به گفتهی خودش، از انفجارها و انتحاریها عبور کرده بود، تازه به رویایی که از کودکی در سر داشت میرسید. اما با آمدن طالبان تمام آنها ضرب صفر شد: «منطقهای که خانوادهی من زندگی میکرد، ناامنترین نقطه کابل بود. کورسهای ما، مکتبها و مسجدهای ما هدف حملات انتحاری و انفجار قرار میگرفتند. اتفاقا خانهی ما در نزدیکی مکتب سیدالشهدا بود و هنوز روزی که دختران دانش آموز را به جرم فراگیری علم به خاک و خون کشاندند، مثل یک کابوس از جلوی چشمانم میگذرد.»
مکتب دخترانه سیدالشهدا در دامنهی کوه چهل دختران در غرب کابل واقع شده، جایی که ساکنان آن طی سهدههی گذشته بارها هدف حملات سیستماتیک و مرگبار قرار گرفتهاند. دانشآموزان این مکتب روز شنبه، ۱۸ ثور ۱۴۰۰خورشیدی، هنگامی از مکتب رخصت شده بودند، در مقابل دروازهی مکتب با انفجار یک موتر بمبگذاری شده مواجه شدند.
در این حادثهی مرگبار دستکم ۹۰ دانشآموز دختر کشته و افزون بر ۲۴۰ دانشآموز دیگر زخمی شدند. رویدادی که جهان را تکان داد؛ اما در منطقهای که زهرا زندگی میکرد، این فقط یکی از حملات مرگبار بود. او وقتی به ۱۲ سال مکتب اشاره میکند، منظورش خون و خشونتی است که زهرا توانست ققنوسوار از میان آن بگذرد.
او یکی از ۱۹ دختری است که به کمک بنیاد لیندا برای ادامه تحصیل و پزشک شدن به اسکاتلند منتقل شدند. بنیاد لیندا نورگرو در ۲۱اگست ۲۰۲۴، ۱۹ دانشجوی دختر که با آمدن طالبان از آموزش محروم شده بودند را برای ادامه تحصیل به اسکاتلند منتقل کرد. حتا روزی که زهرا از خانهاش در غرب کابل به نقطهی دیگری از کابل برای مصاحبه بورسیهاش رفته بود در بازگشت شاهد انفجار بود: «روزی که بنیاد لیندا من را برای انترویو خواسته بود، در مسیر بازگشتم به خانه در مکتب عبدالرحیم شهید انفجار شده بود. با چشمان خودم بدنهای سوخته دانشآموزان را دیدم که از مکتب به بیرون منتقل میکردند.»
مکتب عبدالرحیم شهید واقع در غرب کابل روز سهشنبه، ۳۰ حمل ۱۴۰۱ خورشیدی هدف حملهی تروریستی قرار گرفت. انفجار زمانی رخ داد که دانشآموزان در حال ترک مکتب بودند. در این حملهی مرگبار نیز بیش از ۵۰ دانشآموز کشته و زخمی شدند.
به گفتهی زهرا، این حوادث تنها رویدادهای مرگباری نیستند که او از نزدیک شاهدش بوده: «یک بار دیگر هم وقتی سمستر اول دانشگاه بودم در منطقه پلسوخته کابل، موتر مسافربری را هدف قرار دادند و از این انفجار فقط چند ثانیه فاصله داشتم.»
زهرا در سال نخست حاکمیت طالبان مکتب را تمام کرد و در همان مقطع زمانی، موفق به کسب بورسیه بنیاد لیندا نورگرو شد. او از میان ۵۰۰ اشتراک کننده در فهرست ۱۰ دختری قرار گرفت که بنیاد لیندا آنها را برای ادامهی تحصیل به دانشگاه کاتب معرفی کرده بود.
او در حال آماده شدن برای امتحان پایانی سمستر دوم بود که خبر هولناک «ممنوعیت تحصیل دختران» پخش شد. زهرا بعد از روزها ناامیدی، دوباره ققنوسوار برخاست تا یکی از این دو راه را انتخاب کند: وقتش را با غصه خوردن به بطالت بگذراند یا از اندکترین امکانات برای مطالعه و تقویت مهارتهایش استفاده کند.
او دومی را انتخاب کرد: «به خودم تلقین میکردم که حتما اوضاع خوب میشه، باید روی مهارتهای خود کار کنم. زبان انگلیسی خود را تقویت کردم و کتاب خواندم. میگفتم حداقل بعد از بهتر شدن شرایط، افسوس اینکه وقتم هدر رفته را نمیخورم و تا توان داشتم تلاش کردم.»
زهرا فقط به اینها اکتفا نکرد و به چندین دانشگاه اروپایی، امریکایی و آسیایی درخواست داد. از دانشگاه پزشکی تهران بورسیهای با پنجاه درصد تخفیف دریافت کرد اما بخاطر اقتصاد ضعیف خانواده، نتوانست این بورسیه را قبول کند و با این وجود هم ناامید نشد.
به گفتهی خودش، «انتحاری و انفجار نتوانست متوقفم کند، اجازه نمیدهم طالبان مانعی بین من و اهدافم باشد.»
معصومه؛ تسلیمناپذیر
معصومه یکی دیگر از این ۱۹ دختر الهام بخش است. معصومه ۲۴ سال دارد و یک سال بعد از بازگشت خانوادهاش یعنی در سال ۲۰۲۰، توانست بورسیه بنیاد لیندا را دریافت کند و در دانشگاه خاتمالنبیین در رشته طب معالجوی مشغول تحصیل شد.
معصومه مکتبش را در ایران تمام کرد و پس از دو بار آزمون کانکور، توانست در رشته پزشکی یکی از دانشگاههای تهران قبول شود، اما بخاطر هزینهی سنگین تحصیل که مهاجران افغانستانی در ایران متحمل میشوند، او نتوانست آنجا به درسش ادامه دهد. سرانجام خانوادهاش در سال ۲۰۱۹ به کابل بازگشتند.
او و خانوادهاش به امید اینکه معصومه به آرزوی دیرینهاش یعنی پزشک شدن برسد و خواهران و برادرانش نیز به تحصیلاتشان ادامه دهند به کابل آمدند.
معصومه تازه طعم شیرین زندگی در زادگاه مادریاش را تجربه میکرد. تازه راه رسیدن به مقصدش را پیدا کرده بود و به قول خودش، تازه فهمیده بود زندگی در خاکی که به آن تعلق داری چقدر لذت بخش است. اما طالبان تمام اینها را بار دیگر به کامش تلخ کرد و فرمان دادند که دیگر هیچ دختری حق رفتن به دانشگاه را ندارد: «پنج سال زندگی در افغانستان، بیشتر از ۱۹ سال بودنم در ایران برایم ارزشمند و لذت بخش بود. با آنکه هراز گاهی انفجار، انتحار و اخیرا هم طالبان بود.»
او به رسانهی رخشانه گفت: «حاضر بودم برقع بر سرم کنم اما طالبان اجازه بدهند به کلاسم بروم. پزشکی خواندن و پزشک شدن آرزو که نه، بلکه یگانه خواستهام از زندگی در تمام این مدت بود.»
معصومه نیز با تجربهای مشابه زهرا، بعد از ماهها خانهنشینی و خودخوری کردنها، تصمیم گرفت خودش را جمع و جور کند. در کنار اینکه زبان انگلیسی میخواند، در یکی از انستیتوتهای صحی رشته قابلگی را شروع کرد: «میخواستم در محیط آموزش بمانم. سرسختانه تلاش کردم و سعی میکردم نامید نشوم. اما بازهم شبها سرم را که روی بالشت میگذاشتم، فکر اینکه شاید دیگر هیچ گاهی از بنبستی بنام طالب عبور نتوانم، خواب را از من میگرفت.»
در کنار این دو، فریبای ۲۵ ساله نیز حکایت خودش را دارد. او نیز از جمع دخترانی بود که در سال ۲۰۱۷ قادر به دریافت بورسیه تحصیلی بنیاد لیندا نورگرام در داخل افغانستان شد و رشتهی طب معالجوی را در یکی از دانشگاههای خصوصی کابل شروع کرد.
وقتی طالبان مانع حضور دختران در دانشگاهها شد، فریبا دورهی تئوری را به پایان رسانده، در یکی از شفاخانههای پایتخت دورهی کارهای عملیاش را به پیش میبرد. طالبان در این زمینه مانع او و هم کلاسیهای دختر او نشدند اما اجازه ندادند آنها برای فراگیری دوره تخصص و گرفتن دیپلوم در آزمون اگزیتاگزم (امتحان شورای طبی) شرکت کنند.
آنچه خشم فریبا را برانگیخته، تبعیض آشکار جنسیتی است که در افغانستان تحت تسلط طالبان بیداد میکند. فریبا با باری که سنگینیاش را حتی میشد در تن صدایش از پشت خط تلفن حس کرد، گفت: «یک قدم تا رسیدن به مقصدم مانده بود. میخواستم تخصص خود را در کابل بگیرم اما طالبان تنها به دلیل اینکه یک دختر هستم، اجازه ندادند از همین یک گام و مرحله عبور کنم.»
فریبا میگوید بدترین نوع شکنجه را زمانی تجربه کرد که میدید هم کلاسیهای پسر او بدون هیچ مانعی، امتحان اگزیت را سپری و برای گرفتن تخصصشان وارد کار شدند. با آنکه شرایط سختتری نسبت به یک هم کلاسی پسر را پشت سر گذاشته بود.
به قول خودش: «مه بیشتر از یک پسر زحمت کشیده بودم، تلاش کرده بودم، با مشکلات گوناگون مبارزه کردم و خودم نظر به تواناییهایم هیچ کمبودی از هم صنفیهای مان که پسر بودند نداشتم، اما وقتی اجازه نیافتم امتحان شورای طبی را پاس کنم، خیلی برایم سنگین تمام شد و اصلا کلمهای پیدا نمیشه که حس آن زمان را به واسطه آن بیان کنم.»
این سه دختر، نمونهای از صدها دختری است که تسلیم شدن در برابر محدودیتهای نفسگیر طالبان را نپذیرفتند و به دختران الهام بخش برای دختران دیگری که از اساسی ترین حقوق انسانی شان محروم و در تاریکی حکومت طالبان زندگی میکنند، تبدیل شدهاند.