این نامه توسط یک دختر خانم نوجوان به اسم فخریه برای شمسیه علیزاده(اول نمره کانکور ۱۳۹۹) نوشته شده است. در این نامه فخریه از شباهتها و شرایط اجتماعیاش با شمسیه نوشته کرده است. فخریه که متقاضی کانکور ۱۴۰۰است از آرزوها و دلهرههای مشترک هر دختر افغانستانی در این نامه گفته است.
شمسیه عزیز، امیدوارم حالت خوب باشد. من امشب از درسهای آمادگی کانکور خودم را فارغ کردم و تصمیم گرفتم نامهیی برایت بنویسم. شاید این نامه پر باشد از درد؛ ولی وقتی به تو و به موفقیتهایت فکر میکنم، خیلی خوشحالم.
در میان هزارها دختر جوان و نوجوان افغانستان که روزانه به صورت دوامدار و بیوقفه قربانی خشونتهای خانوادگی، ازدواج اجباری، تجاوزهای جنسی و حملات انتحاری و انفجاری گروههای تروریستی و افراطگرایی میشوند، تو یکی از دختران خوش شانس این سرزمین دردمند هستی. هرچند میدانم سختیهای زیادی را متحمل شدی. نمیدانم وقتی آمادگی کانکور میخواندی با چه دلهره و امیدی به صنف میرفتی؟ چقدر از توطئهها و شایعاتی که مرکزهای آموزشی در معرض خطر است، هراس داشتی. نمیدانم؛ اما حس میکنم چیزهای مشترکی در ذهن ما میگذرد. مثل این که هر دو دختر کارگران هستیم. شمسیه! وقتی دستان پر آبله پدرت را که سالها در معدن ذغال سنگ، برای روزی حلال زحمت میکشید، میدیدی چه نیرویی به تو میداد تا سختتر درس بخوانی. همه دیدیم که تو شجاعت به خرج دادی و تمام این زحمتهای پدرت را جبران کردی. نمیدانم وقتی پدرت برای اولین بار پس از موفقیت تو در امتحان کانکور، مورد تقدیر بسیاریها قرار گرفت، چقدر از ته دل به تو افتخار کرد. چقدر لحظاتی شاد را به تجربه نشست.
تو در شرایط حساسی موفق شدی که دست آورد مهمی را بدست بیاوری. در شرایطی که گمانهزنی از برگشت دوباره گروه افراطی طالبان در افغانستان وجود دارد. گروهی که در زمان رژیم سیاهش، خواهران و مادران من و تو در چهاردیواری خانه زندانی بودند. گروهی که زنان و دختران را به پوشیدن چادری مجبور میکرد و به بهانههای مختلف اگر زنی را در شهر میدیدند به شلاق میبستند. خوشبختانه من در زمان رژیم طالبان هنوز متولد نشده بودم و خودم شاهد آن تراژدیهای که آن گروه در سراسر افغانستان خلق کردند، نبودم.
اما جنگ بیست سال اخیر این گروه در زیر سایه دهها کشور و جامعه جهانی که حامی افغانستان هستند، همه چیز را برایم روشن کرده است. با آن که گروه طالبان حاکمیت نداشتند؛ اما در ولایتهای مختلف زنان زیادی را به رگبار بستند. دختران زیادی را از رفتن به مکتبها منع کردند. مادران زیادی را داغدار کردند و فرزندانشان را از آنها برای همیشه گرفتند.
میدانی شمسیه، تو خیلی خوشبختی چون از زیر حمله مرگبار داعش بر مرکز آموزشی موعود زنده بیرون شدی. تو خیلی خوشبختی در شرایطی که ناامیدی در کشور ما موج میزند برای ادامه تحصیل راهی یک کشور امن شدی. حق داشتی که حکومت افغانستان در یکی از کشورهای اروپایی برایت زمینه تحصیل را فراهم میکرد. اما میدانی که من و تو شهروند درجه سوم این کشور هستیم. شاید مقامات فکر کردند ما بیشتر از این لیاقت نداریم. ولی خیر باشد همین که توانستی از یک مرحله بسیار سخت زندگی عبور کنی، تو دختر شایسته و با لیاقتی هستی. عزیزم در ترکیه بیشتر از افغانستان درس بخوان چون آنجا ذهنت دیگر درگیر هر لحظه انفجار و انتحار نیست. در آنجا در اوقات فراغتت در جادههای امن آن کشور قدم بزن و برای آیندهی دختران افغانستان فکرهای خوب خوب بکن. بلند بخند کسی مزاحمت نمیشود که دختر هستی و بلند خندیدنت جرم است. اگر طبعیت آن کشور کمی شبیه کشور ما است به تپهها، کوهها و دشتهایش برو و بخند، خوش باش و زندگی کن! بامهر_ فخریه