رها
قد بلند و لاغرش را در چادر بزرگی پیچانده است؛ اما بر آمدگی شکمش بزرگتر از چیزی است که پنهان شود. شکریه (مستعار) دختری ۱۶ سالهی که هفت ماهه باردار است، میگوید با سقوط کابل به دست طالبان با زور به ازدواج مردی در آمده است که بیشتر از دو برابر او سن دارد.
به پایهی تیری برق سرکوچهی خانهاش تکیه داد بود. شکریه در منطقهی « قلعهی نو» در غرب کابل زندگی میکند. روی پیشانی بلند و سفید و گونههای گلابی رنگاش لکههای قهویی رنگ به چشم میخورد؛ عوارضی ناشی از بارداری.
شکریه به رسانهی رخشانه میگوید، قبل ازبرگشت طالبان به قدرت، دانشآموز صنف نهم یک مکتب دولتی در کابل بود که از ماه اسد سال گذشته، زندگیاش به خاک سیاه نشسته است: «مقصر کیست؟ طالبان که با حاکم شدن شان؛ کار، نان و آرامش را از زندگی مردم گرفت و پدرم هم برای پر نمودن شکم خود و فرزندان دیگرش، آینده و آرزوهایم را نابود کرد.»
درکنار شکریه زنی ۴۵ ساله که خود را عمه او معرفی میکند، ایستاده است. با خواست خودش از او با نام مستعار فاطمه در این گزارش یاد میشود. فاطمه گفت که برادرزادهاش، شکریه را به خاطر فقر و بیکاری در بدل پنج لک افغانی به ازدواج مردی در آورده است که ۵۰ ساله است: «فقر و بیکاری برادرم را وادار ساخت تا در حق دخترش این ظلم بزرگ را مرتکب شود.»
شکریه هنوز با وجود عوارض و لکههای ناشی از بارداری بر صورتش، زیبا به نظر میرسد. میگوید، دوماه پس از تسلط طالبان مجبور به ازدواج با مردی شده که زن و ۶ دختر دارد. شکریه از شوهرش با نام مستعار کریم یاد میکند.
پدر شکریه کراچی دستی دارد که تا قبل از طالبان میتوانست با همین کار هزینهی زندگی خانواده هشت نفریاش را تامین کند.
مردی که اکنون شوهر شکریه است در پل خشک برچی در غرب کابل فروشگاه مواد غذایی دارد. جایی که پدر شکریه با کراچی دستیاش میایستاد و بارمشتریان فرشگاه کریم را انتقال میداد. کریم گاهی هم مواد غذایی به او کمک میکرد.
تنها دو ماه از آمدن طالبان گذشته بود که پسانداز پدر شکریه به آخر رسید. به قول او روزهای که مردم کابل هنوز در شوک آمدن طالبان به سر میبرند، تقلای پدرش برای کار و گرفتن کمک مالی از آشنایانش به جایی نرسید. او سر انجام راه فروشگاه کریم را در پیش گرفت: «او همان روز یک بوجی آرد، یک بوتل روغن و یک سیر برنج به پدرم کمک شد و اما شب به پدرم تماس گرفت که پیشنهادی برایش دارد.»
پیشنهاد وسوسه بر انگیز برای مردی که از بیکاری به ستوه آمده بود. اما اتفاقی در حال وقوع بود که زندگی شکریه را از مکتب به خانهی شوهر کج میکرد. از قول فاطمه، برادرش به او گفته بود: «من اگر از آیندهی شکریه نگذرم باید از زندگی کلما تیر شوم. خودت میبینی که کار نیست و پول ندارم و در ظرف یک هفته از گشنگی هلاک میشیم.»
رهبر گروه طالبان سال گذشته، با صدور فرمانی دستور داد که اعضای ارشد این گروه از انتخاب چند همسر خودداری کنند.
هرچند در این فرمان رهبر طالبان آمده است که ازدواج اجباری دختران ممنوع است؛ اما در عمل براساس گزارشها، ازدواج زودهنگام و اجباری دختران در افغانستان افزایش یافته است.
حدود یک هفته پیش سازمان عفو بینالملل، گزارش ویژهی از زندگی زنان در زیر حاکمیت طالبان منتشر کرد. از جمله در این گزارش اشاره شده است که ازدواج اجباری و زودهنگام نیز در دوران حکومت طالبان افزایش یافته است.
براساس گزارشها، بیشتر این ازدواجهای اجباری با اعضای گروه طالبان در بدل پولهای هنگفت صورت گرفته است.
چندی قبل رسانهی رخشانه نیز در یک گزارش تحقیقی افشا کرد که دستکم سه مقام بلند پایه طالبان در قندهار، هلمند و زابل با هزینهی میلیونی، با دختران نوجوان و جوان، ازدواجهای دوم و سوم خود را جشن گرفتند. به عنوان مثال حاجی یوسف وفا والی ۵۰ ساله طالبان در قندهار در بدل ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار کلدار پاکستانی یک دختر ۱۸ ساله را به ازدواج دوم خود در آورده است.
درهمین حال؛ اما یک مستندساز امریکایی به تازهگی مدعی شده است که اعضای طالبان دختران زیبا چهره را اختطاف و سپس با آنان ازدواج میکنند.
این مستندساز در گفتوگویی با یک رسانهی امریکایی روز پنجشنبه ( ۴ آگست) گفته است که اعضای طالبان اول زنان زیباروی افغان را میروبایند و بعدا با آنان ازدواج میکنند.
امیتا نوایی، فیلمساز و مستندساز، در مستند جدید خود به نام PBS Frontline گفته افراد طالبان از دو طریق مبادرت به این کار میکنند: اول، با خواستگاری دختر رفته و در صورت شنیدن جواب رد، اعضای خانواده دختر را لتوکوب و دختر را به زورنکاح میکنند. دوم، شمار زیادی از دختران و زنان را به اتهام نقض قوانین اخلاقی بازداشت و مجبور به ازدواج با یکی از اعضای خود میکنند.
این مستندساز که وضعیت زنان را در زیر قلمرو طالبان از سال ۲۰۲۰ به این سو به صورت مخفیانه مستند کرده، گفته است: «آنچه برای زنان در قلمروی که آنها تصرف میکردند، اتفاق میافتاد، ترسناک بود.»
رفتن تا پای مرگ
فاطمه میگوید، از وقتی که همه فهمیدند چه سرنوشتی در انتظار شکریه است تلاش کرد از این اتفاق جلوگیری کند؛ اما کاری که از نظر پدر او جواب رد نداشت: «بسیار تقلا کردم و پیش چندین نفر از فامیلها رفتم تا به پدر شکریه کمک کنند که زندگی دخترش را به خاطر پر نمودن شکم اولادهای دیگرش خراب نکند؛ اما هیچ کس کمک نکرد و دختری بیچاره بدبخت شد.»
شکریه میگوید که التماسهایش، قلب پدرش را نرم نکرده است. آخرین حرف پدرش را هنوز به خاطر دارد: «طالبان دیگر اجازه کار کردن و درس خواندن به دختران و زنان نمیده و تو یک روز باید ازدواج کنی و آن روز چرا امروز نباشد.»
شکریه میگوید، در روزهای اول که طالبان کابل را گرفتند، او با بزرگترین خواهرش که کارمند یک نهاد امنیتی در کابل بود، برای فرار از دست طالبان یک هفته در میدان هوایی کابل به سر برد. اما در نهایت خسته شد و به خانه برگشت. خواهرش از افغانستان خارج شد.
به قول خودش، بخت با او یار نبود: «در میدان هوایی زیاد اذیت شدیم و آخر مه به خواهرم گفتم دیگر نمیتوانم طاقت بیاورم و به اصرارهای نرگس توجه نکردم و برگشتم خانه.»
این دختر۱۶ ساله میگوید: «وقتی در آینه میبینم از خودم متنفرم، از این مرد سیاه چهره و با صورت گوشت آلود و شکم برآمده و تن سیگار بویش متنفرم. او{شوهرش} ۳۴ سال بزرگتر از من است.»
شکریه مدعی است که گاهی اگر تمکین نکند از طرف کریم لتوکوب میشود. یک بار به خاطر همین تا پای مرگ هم رفته است. او میگوید، هرچه قرص در خانه گیرش آمده یک جا بلعیده است؛ اما به کمک امباق و دختر بزرگ کریم به شفاخانه منتقل شده و با شستشوی معده اش از مرگ نجات یافته است.
دختری که میخواست از زندگی در سایهی طالبان فرار کند، اکنون در خانهی مردی همسر است که بیشتر دوستان و اکثر اوقات مهمانانش افراد طالبان است. او میگوید، ناگزیر است گاهی برای کسانی چای و غذا تهیه کند که عامل اصلی این «سیاه بختی» او است.
او گفت، گاهی که از پشت پرده سخنان تبعیضآمیز و تحقیر گونهی مهمانان شوهرش را در مورد زنان و هزارهها که میشنود، قلبش نزدیک از جا کنده شود: «یک روز اگر قدرت انتقام را داشته باشم، نخست از طالبان و بعدآ از کریم و حتی از پدرم بدترین انتقام را خواهم گرفت و گاهی آنقدر تنفر در سینهام شعلهور میشود که صدای قلبم را همانند صدای طبل میشنوم.»
یک فعال حقوق زن در کابل به شرط حفظ هویتاش به رسانهی رخشانه گفت که ازدواج اجباری دختران در حکومت طالبان نگران کننده است. به باور او، این کار بخشی از سیاست زنستیزانه طالبان است: «خشونتها علیه زنان و کودکان نادیده گرفته میشود و هیچ توجهی در این قسمت نشده و عاملان این خشونتها مجازات نمیشوند و ما شاهد پیامدهای ناگوار خواهیم بود.»
طالبان تا کنون محدودیتهای زیادی را بر علیه زنان وضع کردهاند. از وضع حجاب اجباری تا گرفتن حق کار و آموزش. هنوز میلیونها دختر اجازه رفتن به مکتب را ندارند.
طاهره ( مستعار) دوست و همصنفی شکریه میگوید، شکریه آرزو داشت سینماگری مشهور شود. او میخواست نقش و داستانهایش «مهربانی» باشد؛ اما چه میدانست که بازی زندگی چه نقشی تلخی برای او در نظر گرفته است: «او یک دختر بسیار لایق و درس خوان بود و گاهی که در مورد آینده خود صحبت میکردیم و همیشه شکریه میگفت که میخواهد تا در آینده یک سینماگر مشهور و معروف باشد.»
شکریه که در کمتر از یک سال از دنیای آرزوهایش به عنوان ستاره سینما، به زن دوم مردی ۵۰ ساله در زندگی واقعی سقوط کرده، هنگام خدا حافظی، میگوید: «نه پدرم را میبخشم و نه طالبان را که آینده و آرزوهایم را نابود کردند.»