محمد
این سومین سالی است که زنان افغانستان در حالی هشت مارچ یا روز جهانی همبستگی زنان را پشت سر میگذارند که وضعیت هر روز بدتر میشود. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که این روز مفهوم خود را برای زنان افغانستان از دست داده است. برابری جنسیتی- ازهرنظر- هدفی است که از پاسداشت این روز دنبال میشود؛ اما در افغانستان از نظر بسیاری، طالبان آپارتاید جنسیتی را اعمال کردهاند؛ وضعیتی کاملا برعکس با هدف مطلوب هشت مارچ.
در یک نگاه کلی، در مورد وضعیتی که طالبان بر روزگار زنان در افغانستان روا داشتهاند، چه میتوان گفت؟ به این پرسش برخی از زنان شناختهشدهی سیاسی و فرهنگی افغانستان پاسخ دادهاند.
شکریه بارکزی، سفیر پیشین افغانستان
هشتم مارچ، روزجهانی همبستگی زنان جهان نه تنها در افغانستان بر زنان افغانستان معنا و مفهوم خود را دارد، بلکه این روز، روزی است که در حقیقت مبارزات تاریخی ما زنان را به یاد ما میآرود. بیعدالتیها، تبعیض و خشونتهایی که به طور سیستماتیک نسبت به زنان صورت گرفته است.
البته امسال هشت مارچ را ما در فضایی تجلیل میکنیم که زنان افغانستان بر خلاف تمام کشورهای جهان، از ابتداییترین حقوق انسانی شان محروم هستند. دردناکتر این است که حذف زنان از تمام عرصهها جفای بزرگی است که به حق زنان صورت گرفته است. متاسفانه زنان افغانستان امروز تنها و تنها به جرم زن بودن، مورد شکنجه، عذاب روحی، جسمی و فزیکی قرار گرفتهاند.
شهرزاد اکبر، رییس کمیسیون پیشین کمیسیون حقوق بشر افغانستان
من متاسفانه در کوتاهمدت روزنهی امیدی برای لغو ممنوعیت آموزش و کار زنان از سوی طالبان نمیبینم. دلیلاش هم این است که در ایدیولوژی طالبان جایی برای کار و اموزش زنان نیست. به خاطر اینکه زنان آموزشدیده یک مانع بزرگ برای تحقق اهداف طالبان است که میخواهند افغانستان را به یک جامعهی به شدت رادیکالشده تبدیل کنند. یک جامعهای که مشابه به هیچ جامعهی اسلامی دیگر نیست. جامعهای که در تناقض با تاریخ و فرهنگ ما قرار دارد.
متاسفانه فشار کافی جهانی، منطقهای و داخلی و همچنان هماهنگی بین این اهرمهای فشار برای تغییر وجود ندارد. اولویت برای کشورهای منطقه و جهان یک فهم بسیار محدود از امنیت است. اگر یک تهدیدی از طرف طالبان نبینند، با مسایل دیگر کموبیش کنار میآیند، یا حداقل، به اندازهی کافی فشار نمیآورند.
چه ابزاری ممکن است طالبان را وادار به پایبندی به ارزشهای حقوق بشر و زنان کند؟ پاسخ به این پرسش مشکل است؛ اما اگر ابزار فشار در بیرون و داخل افغانستان همسو باشد، تاثیرگذار خواهد بود؛ اما متاسفانه در داخل افغانستان هیچگونه زمینهی فشار بر طالبان وجود ندارد. به خاطر این که هرکس که انتقاد میکند یا حداقل تلاش میکند که زمینهی آموزش را برای دختران فراهم کند، به صورت بسیار بیرحمانه از سوی طالبان سرکوب میشود. چه عالم دین باشد، چه استاد دانشگاه باشد، چه زنان معترض یا فعالان حقوق بشر باشند.
این یک تشویش بزرگ است، چراکه اگر یک زمینه در داخل وجود نداشته باشد، نیروهایی که در داخل هستند، تقویت نشوند، تغییر از بیرون اگر ناممکن نباشد، بسیار مشکل است. بنابراین، باید تمام تلاش این باشد که زمینههای بسیج و فعالیت در افغانستان فراهم شود. در کنار این، باید دادخواهی منطقهای و جهانی صورت بگیرد.
در خواستی که زنان افغانستان از جامعهی جهانی دارند، این است که این وضعیت عادیسازی نشود، مثل محرومیت کلی زنان، نقض گستردهی حقوق بشر. نباید توجیه شود که این فرهنگ افغانستان است، یا افغانها سزاوار زندگی بهتر و حقوق برابر نیستند. اینگونه یک ذهنیت کم کم به وجود میآید و این بسیار مشکلساز است. در کنار این، جامعهی جهانی باید پیام متناقض به طالبان ندهد که اولویت شان چیست.
فقط در افغانستان به این پیمانه تبعیض و محرومیت علیه زنان وجود دارد. این در حالی است که جهان درگیر مشکلات دیگر است. در چنین یک وضعیتی، نقطهی قوت ما در همبستگی و حمایت از استراتیژی متفاوت زنان است. همچنان از مردان بخواهیم که در کنار ایستاد شوند.
فوزیه کوفی، نمایندهی پیشین پارلمان افغانستان
متاسفانه طالبان از مسالهی زنان به حیث یک ابزار برای دوام قدرت خود استفاده میکنند. خود طالبان هم میدانند سیاستی که زیر نام قرائت دینی از زنان ارایه میکنند، معمول نیست و در تناقض با ارزشهای دینی است؛ اما طالبان درک میکنند که در صورت دادن آزادی به زنان، توجیه اصلی خود را که توانسته بودند جنگجویان خود را بسیج کنند، یعنی مخالفت با حقوق زنان، از دست میدهند. در حقیقت جهاد طالبان علیه زنان بوده است. بنابراین، به محض اینکه طالبان به زنان آزادی بدهند، از درون دچار اضمحلال میشوند. در سطح بینالمللی نیز چهرهای که طالبان برای خود ساخته، تصویری که گویا تنها حافظ ارزشهای دینی هستند را ضعیف میسازند. از اینرو، طالبان مسالهی زنان را به حیث یک ابزار در مراودات خود استفاده میکنند.
در کوتاهمدت امیدی به تغییر طالبان با وضعیت فعلی، مخصوصا در شرایطی که کشورهای منطقه طرفدار مراوده و گفتوگو با طالبان هستند، کشورهای غربی نیز تا کنون اصول روشنی برای گفتوگو با طالبان وضع نکردهاند، وجود ندارد. در بسیاری موارد حقوق زنان و حقوق بشر در گفتوگو به عنوان اولویت مطرح نیست. به جایش منفعتهای اقتصادی و سیاسی و حتا رهایی زندانیان از نزد طالبان در مقایسه با حقوق زنان و حقوق بشر اولویت دارد. این پراکندگی طالبان را پر رو تر کرده است. طالبان فکر میکنند که در یک موقف برنده هستند. طالبان از همین سیاست در مذاکرات صلح با امریکا هم استفاده کردند و هرچه خواستتند را به دست آوردند. بنابراین، حالا فکر میکنند که در بحث حقوق زنان این روش درستی است.
فشار سیاسی بیشتر میتواند باغث تغییر موضع طالبان شود. دنیا هیچ گاهی از فشار سیاسی لازم بر طالبان استفاده نکرده است. دنیا یکبار با طالبان در جنگ بوده و بعد رفته دوستی کرده. من فکر میکنم که اگر جهان شرق و جهان غرب در بحث مراوده با طالبان تفاهم کنند، تغییر میتواند ایجاد شود. در درازمدت طالبان توان مقاومت در برابر خواست مردم، منطقه و جهان را ندارند و این باور که همچنان زنان را به حیث جنس درجه دوم فکر کنند را از دست خواهند داد.
من فکر میکنم، زنان افغانستان با تمام وضعیت سخت و دشواری که با آن مواجه هستند و با تمام مشکلاتی که از نظر اقتصادی و محدودیتهای اجتماعی و سیاسیای که دارند، خوب درخشیدند. البته زنان افغانستان فکر میکنند که دیگر دنیا به صدای آنها گوش نمیکند؛ اما فراموش نکنیم که فعالیتهایی که زنان در داخل انجام میدهند، تاثیراتاش به مراتب از فعالیتهای فرهنگی و سیاسی در سطح جهان بیشتر است. بنابراین، زنان در داخل افغانستان همچنان به مبارزه ادامه دهند. ایستادگی سبب مقاومتهای اجتماعی میشود، سبب آگاهی بیشتر میشود. سبب بسیج مردم میشود، مخصوصا مردان افغانستان؛ البته برای من هیچ قابل قبول و درخور توجیه نیست که مردان در برابر تبعیض سیستماتیک طالبان علیه زنان خاموش هستند. امیدوارم که مردان نیز در کف خیابانهای کابل در کنار زنان ایستاد شوند و به مقاومت در اشکال گوناگون علیه طالبان کمک کنند.
زینب بیات، شاعر و نویسنده
روز جهانی زن را به همهی زنان هموطنم و همهی زنان جهان تبریک میگویم. نام رسانهی«رخشانه» من را به یاد دختری در ولایت غور انداخت که نامش رخشانه بود و به جرم ایستادن به پای حقوق انسانی خود توسط طالبان سنگسار شد. حالا طالبان بر کشور حاکم شده و تمام دختران ما را از حق تحصیل و از حق زندگی محروم کردند. به عبارتی، آنان از حق نفس کشیدن محروم هستد. در حالی از روز جهانی زن عبور میکنیم که زنان افغانستان در بدترین شرایط ممکن قرار دارند. در حالی از روز جهانی زن حرف میزنیم که جامعهی جهانی در برابر جنایات طالبان علیه زنان افغانستان سکوت کرده و با طالبان تعامل میکنند.
چه پیامی میشود داشت در چنین روزی؟ خیلی سخت است حرف زدن در چنین شرایطی. من فکر میکنم که قدم جدی و اصلی را خود زنان افغانستان میتوانند بردارند. هرکدام ما که میتوانیم، شمعی باشیم در تاریکستانی که طالبان در افغانستان ایجاد کردهاند. با هرقدمی که میتوانیم برداریم و هر آگاهیرسانی که میتوانیم بکنیم و هرخدمتی که برای زنان و دختران افغانستان میتوانیم بکنیم، همان شمعی خواهیم بود که در تاریکستان روشن شده. هرچند اندک، اندک؛ اما سرانجام این حرکت ثمر خواهد داد. من به این اطمینان دارم.
چند بیت از یک غزلم را تقدیم به زنان هموطنم میکنم که هرکدام شان به صورت جدی به پای حقوق انسانی شان ایستادهاند و همچنان برای زندگی قدم بر میدارند.
خنده کن لبهات به انگور عادت کرده است
این وطن با نغمهی تنبور عادت کرده است
بعد از آن صبحی که از خورشید چادر ساختی
کوچهها با زندگی، با نور عادت کرده است
خنده کن! هرچند روح و جان این مردم هنوز
با زمستان، با قفس با گور عادت کرده است
شهر من، دار و ندار خویش را محکم بگیر
این جماعت سالها با چور عادت کرده است
سنگها بر مسند این شهر جولان میدهند
چشمهای ما به دیکتاتور عادت کرده است
توی کوهستان صدای باد میآید به گوش
شانهی بابا به تو بدجور عادت کرده است
خط نزن این آرزوهای غبارآلوده را
دفترت هرچند با هاشور عادت کردهاست