نویسنده: هانا سلیگسان
مترجم: محمد معماریان
منبع: ویبسایت ترجمان
وقتی که دختران و زنان احساس بدی دربارۀ تنشان داشته باشند، چه کسی سود میبرد؟
آنچه بچههای ما از ما یاد میگیرند، با آن چیزهایی که میخواهیم به آنها یاد بدهیم، تفاوتهای زیادی دارد. ما میخواهیم بچههایمان اشتباهات ما را نکنند یا ضعفها و وسواسها و اضطرابهای ما را نداشته باشند. میخواهیم آنها مثل ما نشوند، اما نتیجه دقیقاً برعکس این میشود: بچههایمان معمولاً شبیه خودمان میشوند. مجموعهای از تحقیقات تازه نشان دادهاند که قضاوتهای یک مادر دربارۀ بدن خودش تا کجا میتواند بر ذهنیت دخترش دربارۀ این مسئله تأثیر بگذارد.
هانا سلیگسان، آتلانتیک — عذابوجدانی که مادران دارند، اگرچه از رایجترین احساسات دوران ما است، حسی است که خیلی به من دست نمیدهد. ولی یک استثنای مهم هم وجود دارد: وقتی مُچ خودم را میگیرم که دارم در آینه به خودم نگاههای سرزنشبار میکنم و تشویشهایم دربارۀ فلان نقص واقعی یا بهمان عیبِ خیالیِ ظاهرم را به نمایش میگذارم در حالی که دختر هجدهماههام، این تنها مخاطبِ کارهای من، به تماشا ایستاده است. همۀ عوامل فرهنگی، اجتماعی و خانوادگیای که مرا نسبت به ظاهر زنانهام شرطی کردهاند، پیش چشم نظارهگرِ او جان میگیرند. همین است که شرمندهام میکند. دوست ندارم این مونولوگ درونیام را به او هم منتقل کنم.
از قضا، احساس گناهی که دارم بیجا هم نیست. بنا به یک حکمت قدیمی، بچهها اسفنجاند. یا مثلاً میمونهاییاند که کارهای بقیه را نعل به نعل تقلید میکنند. صدالبته مادرها زحمت زیادی میکشند تا الگوهای مناسب برای دختران را به بچههایشان نشان دهند: مثلاً آن زنان پیشتازی که در میدان فوتبال یا رقابت انتخابات ریاستجمهوریاند. بااینحال، گاه عمداً و گاه سهواً وسواس مخرب خودمان دربارۀ زیبایی را هم به دخترانمان منتقل میکنیم. باید برعکس عمل میکردیم. در حقیقت، یکی از مهمترین (گرچه شاید پراضطرابترین) مسائل امروز ما این است که توجهات را از ظاهر دختران دور کنیم.
«نارضایتی از تن و همبستههای آن در دختران ۵ تا ۷ ساله: یک آزمایش در زمینۀ یادگیری اجتماعی» عنوان مطالعهای بود که سال ۲۰۱۶ در ژورنال روانشناسی بالینی کودک و نوجوان۱ منتشر شد. این مطالعه از همان ترس من پرده برمیداشت: وقتی مادران و دختران کمسنوسال آنها کنار هم جلوی آینه قرار داده میشوند، دختران از نحوۀ صحبت مادران دربارۀ تن خودشان تقلید میکنند. در این آزمایش، مادران باید بدن خودشان را از فرق سر تا نوک پا توصیف میکردند. یک گروه باید فقط نکات منفی میگفتند، و گروه دیگر فقط نکات مثبت میگفتند. ماریسول پرز، یکی از پژوهشگرانِ ارشد این مطالعه و کارشناس تصویر بدن، میگوید تعدادی از زنان هیچ حرف امیدوارکنندهای نداشتند که دربارۀ خودشان بزنند. و آنچه مادران میگفتند، تأثیری قوی بر دخترانشان میگذاشت.
پرز که دانشیار روانشناسی در دانشگاه ایالتی آریزونا است به من گفت: «حتی یک بچه هم نبود که پس از شنیدن حرف مادرش، جوابش را خواه در جهت مثبت یا منفی تغییر ندهد. وقتی مادر میگفت موی خودش را دوست دارد، بچه هم تکرار میکرد. مادر که میگفت فلان چیز را دوست ندارد، به همین ترتیب».
برای مادرانی که مشکلات شخصی با ظاهر و تن خود دارند، دختردار شدن ممکن است دشوار تمام شود. سخت میشود از مصاف آن صدایی فرار کرد که درون مغز ما مداوماً ترانۀ «من چاقم» یا «باید وزن کم کنم» میخواند. ولی اگر الگوی خوبی نسازیم، وضع نسل بعد خطرناکتر میشود. پرز برای یک مقالۀ در دست انتشار، دادههای ۷۲ زنِ مدیر را جمعآوری کرد تا نشان دهد که تشویشهای زنان دربارۀ ظاهرشان چگونه در موقعیتهای حرفهای به نمایش درمیآیند و تا سالهای سال بر عزتنفسشان اثر میگذارد. تقریباً نیمی از این زنان در ردههای مدیریتی میگفتند که در معاشرت، و در نمایندگی شرکتشان، راحت نیستند چون نسبت به برداشت دیگران از ظاهرشان حساساند. پرز گفت: «زنانی داریم که به مناصب ارشد مدیریتی رسیدهاند ولی کماکان با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند».
خُب، چاره چیست؟ پرز که عضو هیئتمدیرۀ آکادمی اختلالات تغذیه است میگوید وقتی با مادران صحبت میکند که برای سلامت روانی خودشان تصمیم به تغییر بگیرند چندان راه به جایی نمیبرد، اما وقتی دربارۀ ضرورت الگوسازی مثبت برای نسلهای بعد حرف میزند نتیجه میگیرد.
بااینحال، به سادگی نمیشود در دخترها حس خوبی دربارۀ خودشان ایجاد کرد. در باب یک سؤال قدیمی، دو جبهه در افکار عمومی اینترنت شکل گرفته است: آیا باید به دخترتان بگویید که زیباست؟ به گفتۀ کارشناسان، تکرار دائمی «تو زیبا هستی» نتیجۀ معکوس میدهد. این کار نمیتواند حائلی در برابر آن پیامهای اجتماعیای باشد که میگویند ارزش دختران، بیش و پیش از هر چیز، به قشنگی آنهاست.
بهعلاوه، جنبش «همه زیبا هستند» شاید موجب توانمندسازی کاذب شود. به گفتۀ رِنِی انگلن، استاد روانشناسی دانشگاه نورثوسترن که دربارۀ تصویر بدن و رسانه مطالعه میکند، تلاش برای بسط معیارهای زیبایی هدف شرافتمندانهای دارد، اما کمیابی در ذات تعریف زیبایی است و قرار نیست همه زیبا باشند. او میگوید: «وقتی میگویید دخترتان زیباست، اگر منظورتان این است که او قوی، باهوش، منعطف یا بامزه است، از همان صفتها استفاده کنید».
احتمالاً آنچه مادران در برابر چشم دخترانشان انجام میدهند مهمتر از حرفهایی است که میزنند. پگی اورنشتاین، مؤلف کتاب مرا پرنسس صدا نکن۲، میگوید: «در نوجوانی به بیاشتهایی مبتلا بودم. برای همین، وقتی دختردار شدم، ناگهان فهمیدم که باید مسیرم را عوض کنم». او اینطور توضیح میدهد: «برایم ترسناک بود. باید یاد میگرفتم که مهم است دخترم ببیند که بستنی میخورم، نه اینکه فقط یک گاز از بستنی کس دیگری برمیدارم. میخواستم وزن و غذا مشغلۀ ذهنی دخترم نباشد، ولی باید بر برخی از مشکلاتی که خودم با غذا داشتم چیره میشدم». اورنشتاین میگوید که این در عمل یعنی: ترازو در خانه نداشته باشی؛ غذاها را با صفت خوب و بد، یا چاقکننده و غیرچاقکننده توصیف نکنی؛ و بیشتر از این حرف بزنی که غذا چه مزهای میدهد و آیا سیرت میکند یا نه.
مادر شدن، در بهترین حالت خود، میتواند فرصتی باشد که از خودتان بپرسید خانوادهتان دربارۀ بدنتان چه چیزی به شما یاد دادهاند، و آگاهانه تصمیم بگیرید که میخواهید کدام یک (یا اصلاً هیچیک؟) از آن ارزشها را به نسل بعد منتقل کنید. در بدترین حالت، مادری ممکن است به چاه ویل اینستاگرامیِ «شرمندگی از بدن» تبدیل شود، یا به جریان مستمرّی از کامنتهای «خوشگلِ مامان» شبیه شود که علیرغم حسننیتشان، ظاهر فرد را معیاری برای ارزش ذاتیاش میشمارند. و نتیجه؟ پرز میگوید از زبان یک بچۀ پنجساله شنیده است که: «مامان میگه صاف بشینم تا شکمم صاف به نظر بیاد».
ما ناخواسته به شیوههای دیگری هم از دختران میخواهیم به ظاهر خودشان گیر بدهند و دنبال استانداردهای غیرواقعبینانۀ زیبایی بروند. والدینی که به تغذیۀ سالم بچههایشان اولویت میدهند اما دائماً دربارۀ کمکردن کربوهیدرات، احساس چاقی و آماده شدن برای دورۀ بعدی سمزُدایی با آبمیوهخواری و آبگیاهخواری حرف میزنند، باید توجه کنند که دادههای علمی چه میگویند. انگلن با بررسی یک دهه پژوهش میگوید شواهد قاطعانه نشان میدهند تمرکز صحبتها بر وزن، حتی اگر با نگاهی به «سلامت» باشد، مفید نیست. بهترین کار آن است که غذا را مثل سوخت تصویر کنیم، و ارزشگذاریمان برای تن آدم نه با شکلش، که با تواناییهایی باشد که دارد. انگلن همچنین میگوید که والدین هنگام صحبت با نوجوانانی که در دل طوفان تصویر بدن به سر میبرند، بکوشند که بیم و اضطراب آنها به سمت پاسخدادن به سؤالاتی از این قبیل سوق یابد: وقتی که دختران و زنان احساس بدی دربارۀ تنشان داشته باشند، چه کسی سود میبرد؟ چه کسی از دلنگرانیهای زنان پول درمیآورد؟
من بهعنوان یک مادر ساکن آمریکا، همواره تعجب میکنم که مردم چقدر به دخترم میگویند که: «تو زیبا هستی». بعید میدانم تجربۀ او منحصربفرد باشد. این حرفها بخشی از متن آن نمایشنامۀ فرهنگیاند که تجویز میکند مردم به دختران جوان چه بگویند. معمولاً با حرفی از این جنس پاسخ دادهام که: «ولی باهوش هم هست». این کار برایم خستهکننده شده است، و شاید به نظر دیگران بیاید که این زن چقدر اعتراض میکند.
در عوض، میخواهم روی این چیزها کار کنم: وقتم را کمتر به اخم و تخم جلوی آینه بگذرانم. در خانوادهام، نظردادن دربارۀ ظاهر زنان دیگر را، بهویژه اگر میخواهند نامزد ریاستجمهوری شوند، ممنوع کردهایم. و دست آخر، میخواهم آن جوابی را بدزدم که پرز در جیب خود گذاشته و هروقت کسی میگوید یکی از دخترانش زیباست، تحویل او میدهد: «بقیۀ ویژگیهایش جالبترند».