رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
Help Our Work DONATE
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
Help Our Work
DONATE

روایت یک خشونت؛ « بین قوغ آتش بریان شده روانم»

۳۰ جوزا ۱۴۰۱
روایت یک خشونت؛ « بین قوغ آتش بریان شده روانم»

منبع عکس: نگاه نو.

سمیه ماندگار

پس از آخرین دیدار ما، افغانستان از این رو به آن رو شده بود. نظام افغانستان تغییر کرد و زندگی‌های بسیاری دست‌خوش تحول شده بود؛ اما تغییری که در سیما و زندگی او آمده بود، غیر قابل باور بود. دختری با لبخند همیشگی بر صورت و سرحال، جایش را به زنی شکسته و نگران داده بود که انگار ده سال پیرتر شده است.

 این داستان زندگی زنی است با نام مستعار «مروه» از ولایت بامیان که ماه‌ها است به قول خودش: «بین قوغ آتش بریان شده روانم.»

مروه ۳۳ ساله در یکی از روستای نزدیک به مرکز بامیان زندگی می‌کند. او می‌گوید، ماه‌ها است که شوهر و خانواده‌اش با او بد رفتاری می‌کند. همسایه‌هایش هم می‌گویند، مروه اجازه ندارد به تنهایی از خانه بیرون شود و مثل یک زندانی با او رفتار می‌شود.

قرار دیدار با مره ساده نبود. او به شدت از سوی خانواده شوهرش کنترل می‌شود. خانه که میزبان من بود، دیوار به دیوار خانه مروه است. تمام پیش از ظهر فقط یک‌بار چشم در چشم شدیم. کوتاه از مروه خواستم که با من صحبت کند. قولی نداد؛ اما گفت، قرار است بعد از ظهر برای شستن « فرش » در کنار رودخانه برود.

زمانی‌که کنار رودخانه رسیدم مروه قبل از من آن‌جا بود؛ اما تنها نبود. برادرشوهر ۱۴ ساله‌اش مراقب او بود. در ناشناسی چند متر دورتر از مروه خودم را با کاری سرگرم کردم.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

هزاره‌های هرات؛ در چنبره ترورهای سریالی و بی‌دفاع زیر حاکمیت طالبان

در معرض خشونت؛ از خانه تا خیابان؛ روایت یک آموزگار زن از خشونت در سایه‌ی طالبان

نیم ساعت بعد مروه اولین فرش را شست و برادر شوهرش چند متر دورتر فرش را برای  پهن کردن برد. همین که دورتر شد، فرصت پیدا کردم بدون مقدمه حرف‌های مروه را بشنوم. اما اصرار کرد از درد دلش، شوهر و خانواده‌اش خبر نشود. به همین دلیل در این گزارش از بسیاری از جزئیات چشم پوشی شده است.

«چهار روز بدون غذا در یک اطاق مثل زندانی»

مروه در یک ازدواج بدل به خانه بخت آمده است. خواهر شوهرش، زن برادر او است. او می‌گوید، قربانی ازدواج بدل است: «زندگی ما خیلی خوب بود. در خانه‌ی ما جنگ و دعوا نبود و شوهرم هم مرا لت و کوب نمی‌کرد.  تا زمانی‌که یک روز برادرم که خانمش خواهر شوهر من است و ما هر دو آلشی یکدیگریم به خانه‌ی آمد و مهمان ما شد.  شوهرم از برادرم می‌پرسد که اگر خانم تو حرف تو را گوش نکند و حرف‌هایت را قبول نکند تو چه کار می‌کنی؟  برادرم در جواب می‌گوید، اگر خانمم حرف مرا گوش نکند من او را می‌کشم. این حرف را نگو بلا بگو.  بعد از این‌که برادرم از خانه‌ی ما رفت، خانواده‌ی شوهرم با من بد رفتاری را شروع کرد، هر قسمی که می‌توانستند بد رفتاری کردند، حتی زمانی‌ مرا تا حدی لت‌و کوب کرد که بدون تداوی داکتر امکان جور شدنم نبود؛ اما مرا به شفاخانه نبرد تا وقتی‌که مادرم خبرشد و آمد مرا به زور از خانه‌ی شوهرم برد و تداوی کرد، تمام بدنم از شدت لت‌و کوب کبود شده بود.»

مروه مادر دو کودک است. کوچکترین فرزندش هنوز شیرخوار است. او گفت قصه زندگی‌اش تا مرز جدایی از همسرش هم پیش رفت؛ اما با پادرمیانی مردم محل دوباره برگشته سرزندگی‌اش. وقت صحبت‌های مروه به این‌جا رسیده بود، برادر شوهرش برگشت. فورا حرفش را قطع کرد گفت: «شیطان و پیره دار مه آمد.»

من دوباره به شستن ظرف‌هایی که آورده بودم مصروف شدم. او هم مصروف کار خودش. اما در حقیقت هردو منتظر فرصت بودیم.

با سقوط حکومت افغانستان خشونت علیه زنان بیشتر شده است. نهادهای که قبلا زنان در معرض خشونت را حمایت می‌کرد، دیگر نیست تا مردان زن ستیز را مجبور به نرم خویی در مقابل زنان کند. طالبان پروای خشونت علیه زنان را ندارد. این گروه در اولین اقدام وزارت امور زنان را به وزارت امر به معروف و نهی از منکر تبدیل کرد که کارکرد اصلی آن تراشیدن ممنوعیت بیشتر علیه زنان بوده است.

بعد از بیست دقیقه‌ای فرش دیگری شسته شد. مروه برادر شوهرش را برای پهن کردن فرش دومی فرستاد. هر دو که منتظر این فرصت بودیم، بدون از دست دادن لحظه‌ی صحبت را از سرگرفیتم: «دیگ غذا را شوهرم خودش پخته می‌کرد و مرا نزدیک آشپزخانه نمی‌گذاشت که تو یا ما را جادو می‌کنی یا زهر می‌دهی، وقتی غذا آماده‌ می‌شد خود شان می‌خوردند و حتی دخترم را نیز برای غذا خوردن صدا نمی‌کردند وقتی غذا را می‌خوردند اگر باقی می‌ماند برای من و دخترم می‌گذاشتند و اگر نمی‌ماند هم پروایش را نداشتند، حتی وقت‌هایی شده که چهار روز بدون غذا در یک اطاق به مثل زندانی سپری کرده‌ام، هیچ‌کسی نزدیکم نمی‌آمد، حتی شوهرم نیز سراغم را نمی‌گرفت.»

مروه می‌گوید، به قدری سختی‌های زندگی بر او فشار آورده که حاضر است طلاقش را بگیرد و دو کودکش را تنها بگذارد؛ اما این تصمیمی نیست که به دست او باشد. او می‌گوید، برای گرفتن طلاق دستش هم به جایی بند نیست. مروه هر جمله‌ای که می‌گوید به پشیت سر نگاه می‌کند تا مبادا برادر شوهرش سر برسد.

او گفت: «اگر حکومت قبلی بود می‌توانستم به آسانی شوهرم را تحت فشار قرار دهم و وادار کنم تا مثل آدم رفتار نماید، ولی حالا که نه قانون است و نه نهاد‌های مثل حقوق بشر و امور زنان، به کجا می‌توانم شکایت کنم، اگر شکایت هم کنم خودم را مقصر می‌دانند و خشونت فامیلم هم بیشتر می‌شود.»

از مروه می‌پرسم که چرا خانواده‌اش کمک نمی‌گیرد، در همین اثنا مروه با سرفه کردن مرا می‌فهماند که پیره‌دارش نزدیک شده است. هر دو در شکار فرصتی دیگر سکوت می‌کنیم. سکوت سنگینی که  فقط با صدای نرم آب رودخانه و خش و خش دستان مروه که روی فرش خس آب کشیده می‌شود، شکسته می‌شود.

قبلا نیز رسانه‌ی رخشانه در گزارشی دریافته بود که با آمدن طالبان، خشونت علیه زنان در ولایت بامیان بیشتر و نوع خشونت نیز شدیدتر شده است. در این گزارش منابعی گفته بودند که «خشونت‌ها تشدید یافته وفاجعه‌بار است.»  آماری مشخصی وجود ندارد که خشونت عیله زنان چقدر بیشتر شده؛ اما روشن است که دست زنان برای دادخواهی بسیار کوتاه شده است.

وقت برادر شوهر مروه کمپل و فرش‌های شسته شده را با چرخ‌دستی به خانه برد، فرصتی بیشتری دست داد تا روایت خشونت که زندگی را در برگرفته بشنوم: «پدرم فلج است و خانواده‌ی ما یک خانواده‌ی غریب است، برادرم که جدا زندگی می‌کند و همرای خواهر شوهرم زندگی خوشی دارند فقط تنها کاری که توانست به خانه ما جنگ انداخت. مادرم بسیار می‌تپد ولی کاری از دستش بر نمی‌آید، حتی مادرم زمانی‌که به پرسانی من می‌‌آید خانواده‌ی شوهرم او را از دروازه‌ی حویلی پیش نمی‌مانند و هزاران دَو و دشنام نثارش می‌کنند، من فقط اجازه دارم مادرم را در دروازه‌ی حویلی ملاقات کنم.»

به قول مروه، شوهرش برای کار به بیرون از بامیان رفته است. اما هرگز دست از خشونت علیه او برنداشته است: «خشونت خانواده‌ی شوهرم حتی زیادتر هم شده است، آن‌ها دختر خردسالم را نمی‌گذارند که به دیدنم بیاید و برایم یک پیره‌دار همیشگی گذاشته تا همیشه همرایم باشد.»

زندگی مروه  مشت نمونه‌ی خروار است. خشونت، بد رفتاری، شکنجه و محرومیت از آموزش سرنوشت هزاران زن در سایه حکومت طالبان است.

هاجر ۵۷ ساله زنی خانه‌دار در یکی از روستا‌های بامیان درگفت‌وگو با رسانه‌ی رخشانه می‌گوید، او می‌بیند که چگونه همنوعانش با یک دلیل پیش‌پا افتاده مورد بد رفتاری و خشونت قرار می‌گیرد. او قصه تلخ زنی در یکی از روستا‌های ولسوالی یکاولنگ را می‌گوید: «وقتی مرد به خانه می‌آید خانمش برایش با محبت می‌گوید که من هوس گوشت کرده‌ام و اگر امکان دارد برایم فردا از بازار گوشت بیاور، در عوض مرد او خانمش را به شدت لت‌وکوب می‌کند و می‌گوید که هر خواست بیجایت را بیان نکن.»

چرا خشونت بیشتر شده؟

از نظر ثریا حقیار ۳۰ ساله و  فعال حقوق زن دلیل افزایش خشونت علیه زنان نوع نگاه طالبان به حقوق زن است: «خشونت علیه زنان روز به روز در حال افزایش است در حالی‌ که در حکومت قبلی روز به روز در حال کاهش بود. اگر خانواده‌ی مانع ادامه‌ی تحصیل دختری می‌شد آن دختر می‌توانست که به یکی از نهاد‌های حامی حقوق زنان مراجعه نماید و همین‌طور در مورد خشونت هم اگر زنی مورد خشونت قرار می‌گرفت همین‌قدر آگاهی پیدا کرده بود که با مراجعه به یکی از نهاد‌های حامی حقوق زنان و صدی دادخواهی خود را به این نهادها می‌رساند.»

ثریا حقیار می‌گوید، طالبان  تمام دروازه‌ها را  برای دادخواهی زنان در مقابل خشونت بسته است: «در نظام طالبان همه در ترس و وحشت زندگی می‌کنند و کسی برای دادخواهی صدا بلند نمی‌کند حتی فعالین حقوق زن و حقوق بشر به صورت مخفیانه زندگی می‌کند و در وضعیت دشواری به سر می‌برند.»

معصومه حبیبی( اسم مستعار) می‌گوید، به اندازه زندگی برای زنان سخت شده که او به سال‌ها مبارزه علیه خشونت زنان و به عنوان یک فعال حقوق زن نمی‌تواند حتا از حقوق خودش دفاع کند. با خنده‌ی که معلوم است از سرتلخ کامی است، حقیقتی را در قالب فانتزی  آن می‌گوید: « قبلا مردان می‌گفتند که خانم‌ها را اذیت نکنیم که به حقوق بشر شکایت نکنند ولی فعلا برای شان می‌گویند که برای شما زنان نه حقوق بشری وجود دارد و نه امور زنان که حمایت‌تان کنند، و نه حکومتی وجود دارد که به داد تان برسد پس متوجه رفتارتان باشید، تمام و کمال از ما اطاعت نمایید.»

برچسب ها: حاکمیت طالبانخشونت علیه زنانروایت خشونت
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

بررسی «جنایت آپارتاید» در اساسنامه رم (Rome Statute) (4)

۱۷ قوس ۱۴۰۲
بررسی «جنایت آپارتاید» در اساسنامه رم (Rome Statute) (4)

اساسنامه رم که از آن به‌عنوان اساسنامه دادگاه بین‌المللی جنایی نیز یاد می‌شود، سند مهم دیگری است که هم به...

بیشتر بخوانید

«آپارتاید جنسیتی» در میثاق‌ها و کنوانسیون‌های بین‌المللی(۳)

۱۴ قوس ۱۴۰۲
«آپارتاید جنسیتی» در میثاق‌ها و کنوانسیون‌های بین‌المللی(۳)

صرف‌نظر از به‌رسمیت‌شناسی «آپارتاید جنسیتی» به‌عنوان جرم توسط سازمان ملل، آیا با مراجعه به میثاق‌ها و کنوانسیون‌های کنونی می‌توان «جرم»...

بیشتر بخوانید

فیلم کوتاه« بی‌رنگ»؛ برنده جشنواره‌ی «سپیشل مینشن» پاریس که رنج کودکان افغانستان را روایت می‌کند

۱۴ قوس ۱۴۰۲
فیلم کوتاه« بی‌رنگ»؛ برنده جشنواره‌ی «سپیشل مینشن» پاریس که رنج کودکان افغانستان را روایت می‌کند

حمید ماندگار، کارگردان و فیلم‌ساز جوان افغانستانی به قصه‌هایی می‌پردازد که روایت‌گر رنج و شادی کودکان افغانستان است. تا کنون...

بیشتر بخوانید

هزاره‌های هرات؛ در چنبره ترورهای سریالی و بی‌دفاع زیر حاکمیت طالبان

۱۳ قوس ۱۴۰۲
هزاره‌های هرات؛ در چنبره ترورهای سریالی و بی‌دفاع زیر حاکمیت طالبان

مهاجمان مسلح سوار بر موتر تیزرفتار حوالی ساعت 12:30 بعد از ظهر روز «جمعه، 10 قوس» بر غیرنظامیان در منطقه...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.