رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
Help Our Work DONATE
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
Help Our Work
DONATE

روایت دل‌دادگی؛ گذشتن از مذهب، نشستن به پای عشق

۲۰ سنبله ۱۴۰۲
روایت دل‌دادگی؛ گذشتن از مذهب، نشستن به پای عشق

عکس: رسانه‌ی رخشانه

الیاس احمدی

معصومه* ۲۷ ساله، باشنده‌ی اصلی ولایت میدان وردک است. نامزد او شعیب* ۲۶ ساله، ساکن اصلی ولسوالی شیخ‌علی ولایت پروان و هر دو ساکن شهر کابل هستند.

 تا این‌جای داستان، همه چیزعادی به نظر می‌رسد؛ اما مشکل معصومه و شعیب این است که معصومه هزاره و شیعه؛ اما شعیب ترکمن و سنی‌مذهب است.

ازدواج فراقومی و مذهبی در افغانستان هرگز پذیرفته شده نبوده یا دست‌کم پر درد سر بوده و دل‌باختگان زیادی را به درد سر انداخته است. داستان عشق پر ماجرای محمدعلی و ذکیه و ازدواج پر درد سر رجب و گل‌اندام، از بارزترین نمونه‌های دشوار ازدواج فراقومی و مذهبی در افغانستان است.

 شعیب می‌گوید، به‌خاطر رسیدن به معصومه از مذهب خود گذشته است، زیرا این مساله شرط اساسی پاسخ مثبت پدر معصومه به شعیب بوده است.

شعیب مدعی است که سال گذشته در یک سفر سه ماهه به بهانه‌ی کارگری، به ایران رفته و در زیارت‌گاه«امام رضا»، امام هشتم شیعیان، مذهب شیعه را پذیرفته است.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

یک پسر نوجوان در بامیان خودش را حلق‌آویز کرد

به مناسبت هشتم مارچ؛ تأویل دینی و دشواره‌ای به نام برابری زن و مرد

با آن‌که حدود ۶ ماه از نامزدی آن‌ها گذشته؛ اما هنوز قادر به برگزاری مراسم عروسی شان نشده‌اند.

اکنون خبر شیعه شدن شعیب در میان اقوام نزدیکش پخش شده. شعیب به رسانه‌ی رخشانه گفته است، خانواده‌اش به خاطر این کار او را از خود رانده‌اند.

در تمام شهر جای امن و مطمئنی که معصومه و شعیب را در آن‌جا ملاقات کنم، پیدا نمی‌شود. سرانجام هردو را به خانه‌ی خود دعوت می‌کنم. حدود ۱۰ دقیقه‌ی نخست، نگرانی به وضوح درچشمان معصومه و شعیب دیده می‌شود. معصومه مدام از پنجره به بیرون نگاه می‌کند.   

ترس شعیب بیش‌تر از بستگان‌اش است که عضویت طالبان را دارند. او می‌گوید، زندگی پنهانی دارد و گاهی مخفیانه به مادرش سر می‌زند.

به نظر می‌رسد که مشکل ازدواج فرامذهبی در افغانستان با آمدن طالبان بدتر شده است. این گروه سال گذشته زوجی به نام رجب و گل‌اندام را در حالی بازداشت کردند که از ازدواج آن‌ها ۱۵ سال گذشته بود و آن‌ها صاحب چهار فرزند بودند.

روزنامه اندپندنت فارسی سال گذشته گزارش داد که رجب شیعه‌مذهب و گل‌اندام سنی‌مذهب در زندان طالبان شکنجه شده‌اند. طالبان این ازدواج را به خاطر تفاوت مذهبی و قومی باطل اعلام کرده و فرزندان آن‌ها را «حرام‌زاده» گفته‌اند.

جایی‌که عشق کلید خورد

پس از نوشیدن یک پیاله چای، نگرانی‌های شعیب و معصومه کم‌تر می‌شود. هنوز گفت‌وگوی ما به صورت رسمی شروع نشده که متوجه نگاه‌های صمیمی و عاشقانه‌ی این زوج به همدیگر شان می‌شوم.

معصومه با آرنج شعیب را که به طرف راستش نشسته، تکان می‌دهد و از او می‌خواهد تا صحبت در مقابل کمره را او شروع کند. شعیب لبخندی تحویل معصومه می‌دهد، زیرچشمی نگاه مرا نیز زیر نظر می‌گیرد و خواست معصومه را قبول می‌کند.

شعیب در حکومت پیشین نظامی بوده. او می‌گوید، هنگام سقوط جمهوریت، در ولایت هرات وظیفه داشت؛ اما چند ماه پس از سقوط حکومت پیشین، خانواده‌اش دچار مشکلات شدید اقتصادی می‌شوند: «بیکار شده بودیم. قرض‌دار بودیم. مادرم مریض بود. وقتی چاره‌ای نماند، تصمیم گرفتم که یک گرده‌ی خوده بفروشم. مامای معصومه به پیوند گرده نیاز داشت. آشنایی مه با معصومه هم از همان شفاخانه شروع شد.»

شعیب و معصومه ۸ ماه از طریق تماس تلفونی با هم در ارتباط بودند. هردو همدیگر را دوست داشتند؛ اما تفاوت مذهب و قومیت در جامعه‌ی سنتی افغانستان مانع بزرگی بر سر راه رسیدن آن‌ها به همدیگر بود.

شعیب سرانجام از پدر و مادرش می‌خواهد تا به خواستگاری معصومه بروند: «پدرم گفت ای‌ کار شدنی نیست. اونا شیعه هستند و ما سنی. اونا هزاره هستند و ما ترکمن. دختر شانه به ما نمیتن، ولی به خاطر تو یک بار می‌روم.»

براساس گفته‌های شعیب، نتیجه همان می‌شود که او ترس‌اش را داشت. پاسخ منفی به خاطر تفاوت مذهب و قومیت.

اما شعیب و معصومه مصمم بودند که به هم برسند. شعیب می‌پذیرد که برای اجرای شرط پدر معصومه مذهب خود را تغییر دهد و این کار پنهان از خانواده‌ی شعیب صورت می‌گیرد.

پدر شعیب برای دومین‌بار در روزهای اول سال ۱۴۰۲ با اصرار او و بی‌خبر از ماجرای پشت پرده به خواستگاری می‌رود و پاسخ مثبت می‌گیرد.

اما به قول شعیب و معصومه، این ماجرا خیلی زود آفتابی می‌شود. این بار فردی از نزدیکان معصومه که به این وصلت فراقومی راضی نبوده، خبر را به پدر شعیب می‌رساند. معصومه می‌گوید، نمی‌داند که دقیقا چه کسی چنین کاری را کرده است.  

آتش دامن زندگی آرام چند ماهه‌ و رویای شعیب و معصومه را می‌گیرد. شعیب می‌گوید: «به خاطر فامیلم، پیش اونا به سبک اهل سنت نماز می‌خوانم؛ اما باز هم باور شان نمی‌شه. دو بار مره به زور از خانه کشیدن و عاق کدن.»

شعیب با نشان دادن محل عملیات کشیده شدن کلیه‌اش و نشان زخمی پایین‌تر از محل عملیات که حالا بهبود یافته، مدعی است که پسران کاکایش که عضویت طالبان را دارند، به خاطر تغییر مذهب او را با تفنگچه زخمی کرده‌اند. 

شعیب گفته است: «همی حدود ۴ ماه پیش بود، پیاده پیاده می‌خواستم از کارته‌ی پروان به طرف کارته‌ی مامورین برم. باز از اونجه طرف برچی برم. بچه کاکایم که د استخبارات است، با دو نفر دیگه مره ایستاد کده، دشنام دادند. مرتد گفتند. کت مرمی که زد دیگه مه زیاد نفامیدم.»

اثر اصابت مرمی تفنگچه پایین‌تر از محل جراحی بیرون کشیدن کلیه در تن شعیب / عکس‌: رسانه رخشانه

به گفته‌ی شعیب، او را باشنده‌های محل و عابرین به شفاخانه برده و نجات داده‌اند. شعیب و معصومه مدعی اند که پس از این اتفاق، شعیب از بستگانش به گونه‌ی پنهانی زندگی می‌کند.

این ماجرا را هم شعیب و هم معصومه تایید کرده‌اند؛ اما رسانه‌ی رخشانه نمی‌تواند صحت این ادعا را مستقلانه تایید کند.

معصومه گفته است: «همیشه تشویش دارم که کدام اتفاق بری شعیب پیش نیایه. خانه ما هم برش امن نیست. حتا بعضی آدما از نزدیکای ما بوده که بری مه، به خاطر نامزادی با شعیب گفته کافر شده‌ام. هرچه میگم شعیب شیعه شده، کسی باور نمی‌کنه.»

هنگام صحبت‌های شعیب، معصومه سکوت معناداری می‌کند، گاهی به او نگاهی می‌اندازد. باری سکوتش را می‌شکند و می‌گوید، آن‌قدر علاقمند شعیب است که حاضر بوده، تحت هر شرایط با او ازدواج کند و شخصا با قومیت و مذهب شعیب هیچ مشکلی نداشته است.

خبرنگار رسانه‌ی رخشانه این ماجرا را از نزدیک دنبال کرده و از نزدیکان معصومه شنیده است که تغییر مذهب شعیب به خاطر ازدواج با معصومه واقعیت دارد.

به گفته‌ی شعیب، ازدواج‌های بیرون‌قومی در میان اقوام نزدیک او تا حدی یک مساله‌ی پذیرفته‌شده است؛ اما تغییر مذهب به خاطر رسیدن به معشوق اتفاقی است که پیشینه ندارد.

معصومه و شعیب هر دو می‌گویند، میان دو سنگ آسیاب گیر افتاده‌اند؛ شعیب در میان بستگانش برچسب شیعه شدن خورده، در حالی‌که بستگان معصومه شیعه شدن شعیب را دروغین می‌دانند.

حتا در هنگامی‌که طالبان حاکم افغانستان نبودند و نظام جمهوریت حاکم بود، ازدواج‌های فراقومی و مذهبی به رغم حمایت نهادهای حقوق بشری پر درد سر بود. مثل ذکیه و محمدعلی زوج بامیانی که به خاطر این مشکل ماه‌ها پنهانی زندگی کرده و در نهایت مجبور به ترک افغانستان شدند.

شعیب می‌گوید، ممکن است حکومت طالبان هنوز در مورد تغییر مذهب او چیزی نداند. از نظر او، پسران کاکایش که عضو گروه طالبان هستند، باری با حمله‌ی مسلحانه بر او به قصد کشتن‌اش، می‌خواستند برای همیشه و بدون سر و صدا این پرونده‌ی«بدنامی» را ببندند.

شعیب گفته است: «زیاد مسخره شدیم. همی یک ماه پیش بری گرفتن کارت تولد به ثبت‌ احوال نفوس رفته بودیم، اونا نیشخند زده می‌گفتند، هزاره و ترکمن که جور نمیایه. چه قسم است.»

نگرانی از سیمای معصومه پیدا است. معصومه بیش‌تر از خودش، نگران کسی است که به خاطر رسیدن به او از هیچ کاری دریغ نکرده است. آن‌ها گفته‌اند که حالا هر دو به فرار از افغانستان فکر می‌کنند. آرزوی شان رسیدن به سرزمینی  است که کسی دیگر در آن‌جا آن‌ها را به خاطر عشق مواخذه نکند.

*یادداشت: معصومه و شعیب نام‌های مستعار هستند که به خواست مصاحبه شوندگان انتخاب شده است.

برچسب ها: ازدواججواناندینمذهب
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

ساکنان «خارقول» در حصر خانگی؛ طالبان در پنجاب بامیان به دنبال چیست؟

۶ میزان ۱۴۰۲
ساکنان «خارقول» در حصر خانگی؛ طالبان در پنجاب بامیان به دنبال چیست؟

منابع مردمی از ولسوالی پنجاب ولایت بامیان می‌گویند که طالبان از چند روز به این‌سو، در حال حفاری یک مقبره«زیارت‌گاهی»...

بیشتر بخوانید

ناامیدی خواهران دانش‌آموز؛ «فروختن کتاب‌هایم مثل این است که آرزوهایم را بفروشم»

۶ میزان ۱۴۰۲
ناامیدی خواهران دانش‌آموز؛ «فروختن کتاب‌هایم مثل این است که آرزوهایم را بفروشم»

ساعت ۱۰ صبح یک روز خزانی، دو دختر قدونیم‌قد که ماسک پوشیده و سر تاپای شان را با لباس سیاه...

بیشتر بخوانید

چرا دختران رزمی‌کار کشور برای رهبران کانادا و فرانسه نامه نوشتند؟

۴ میزان ۱۴۰۲
چرا دختران رزمی‌کار کشور برای رهبران کانادا و فرانسه نامه نوشتند؟

روز گذشته ۲۵ دختر رزمی‌کار کشور در نامه‌ای به نخست‌وزیر کانادا و رییس‌جمهور فرانسه خواستار پناهندگی از آن‌ها شدند.

بیشتر بخوانید

روایت زنان؛ بی‌وطنی

۳ میزان ۱۴۰۲
روایت زنان؛ بی‌وطنی

شهلا شیرین* چهار سال پیش افغانستان را برای سفر تحصیلی در حالی ترک کرد که امیدوار بود وقتی درس‌های دوران...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.