سمیه ماندگار
در یک روز سرد و برفی زمستان ۱۳۹۹، مردان قریهی «چپرقول» در منطقه مُهر ولسوالی پنجاب بامیان مجبور میشوند خانمی را برای ولادت به یک مرکز درمانی منتقل کنند. همهی راهها بسته است. آنها ناگزیر میشوند خانم باردار را در سبدی گذاشته و او را مدت شش ساعت در مسیر راه بهصورت نوبتی پُشت (کول) کنند.
حفیظالله ۳۲ ساله و از بستگان این خانم به رسانهی رخشانه میگوید که حدود چهل مرد با پای پیاده به سختی خانمی در حال زایمان را به مرکز درمانی منتقل کردند. او میگوید که حکایت این زن، روزگار همهی مردم قریه در زمستانها است. «شما تصور کنید که اگر کسی به یک بیماری خطرناک و عاجل مصاب شود آیا به مراکز صحی خواهد رسید؟»
زمستان هزارهجات از ماه میزان فصل خزان آغاز میشود. با بارش اولین برف که زمین را سفیدپوش میکند، اکثر راهها بسته میشود. زیرا بسیاری از مناطق هزارهجات در زمستانها برفگیری زیادی دارد و راههای ارتباطی درستی هم ندارد.
بهخاطر سرما، طوفان و برفکوچ، گاهی رفتن از یک قریه به قریهی دیگر غیرممکن میشود. در این شرایط، اگر کسی بیمار هم شود، به قول مردم «قیامت میشود.»
مردم میگویند که بهخاطر دسترسی نداشتن به مراکز صحی، معمولا در زمستانها اغلب مریضان توسط چهارپایان یا روی زنبیل دستی به مراکز درمانی انتقال داده میشوند.
در نزدیک به ۲۰ سال گذشته، برای بیشتری از مناطق هزارهجات، بهویژه مناطق دوردست نه راههای مواصلاتی ساخته شد و نه هم از ساخت مراکز درمانی خبری بود. تا جایی که بسیاری از مردم در مناطق هزارهجات از سرناچاری با هزینهی شخصی به ساخت درمانگاههایی اقدام کردند. چند ماه پیش مردم «چهاراسپان» ولایت دایکندی، کلینیکی را با هزینهی شخصی خود ساختند. این یک نمونه از دهها مورد مشابه است.
حاجی ظاهر مجاهد ۴۶ ساله، از بزرگان منطقهی «چهاراسپان» دایکندی به رسانهی رخشانه چنین گفته بود: «راههایی که چهاراسپان را با مرکز ولایت و مرکز ولسوالی وصل میسازد کورهراههای سابقه است. این راهها در مدت بیست سال حکومت قبلی اصلا دست نخورده است.»
او همچنان گفته است که کار دولت پیشین فقط در حد وعده بود. «فقط برای ما وعده میدادند که به پیشنهادات شما رسیدگی میشود؛ اما همهی وعدههای شان دروغ بود. اگر سرک جور باشه در زمستان ده آسانی بند نمیشه. سرکهای فعلی ما در بهار سال به سختی قابل عبور و مرور است. طبیعی است که ده زمستان بند شوه.»
نجیبه علییار ۲۵ ساله که در مرکز صحی فرعی منطقهی «مُهر» ولسوالی پنجاب بهعنوان قابله کار میکند به رسانهی رخشانه از چشم دیدهایش چنین میگوید: «پارسال زمستان، خانمی ره به کلینیک آوردند که ۵ روز از زمان ولادتش گذشته بود. این خانم از بس خون ضایع کرده بود، رنگش بیخی زرد شده بود.»
نجیبه از قول خانوادهی آن زن میگوید که آنها زن را دو ساعت در پشت خود و چند ساعت هم در پشت الاغ انتقال داده تا به مرکز درمانی رسانده بودند. «ما در کلینیک برای این مریض دواهایی را که در اختیار داشتیم تطبیق کردیم؛ ولی وضعیتش خیلی وخیم بود. ما مجبور شدیم تا او را به کلینیک مرکز پنجاب راجع کنیم. کلینیک مرکز پنحاب نیز او را به شفاخانه ولایتی بامیان راجع نموده بود.»
به قول نجیبه، شفاخانه ولایتی بامیان نیز برای نجات آن زن نتوانست کاری کند. او را به کابل فرستاد. چون دیر به کابل رسیده بود، دوباره جنازهاش به پنجاب برگشت.
نجیبه میگوید که تنها این مورد نیست، بلکه قهرطبیعتِ هزارهجات، سالانه جان صدها نفر بهویژه زنان را میگیرد یا آنها را تا یک قدمی مرگ میبرد. «اگر راهها باز باشد فقط یک بیماری عادی است و با چند تابلیت قابل علاج است.»
به قول مردم، سالانه در هر قریهی مناطق هزارهجات، افرادی زیاد جانشان را به اثر بیماریهای عادی نظیر سینه بغل، آپاندیس، اسهال و غیره بیماریهای پیش پا افتاده که گاها با چند تابلیت قابل تداوی است، از دست میدهند.
وضعیتی که در زمستانها بر مناطق مرکزی افغانستان حاکم میشود، معروف است به «زندان جغرافیایی هزارهجات». مردم دایکندی، غور و مناطق دوردست بامیان بیشترین مشکل را در زمستانها دارند. بهعنوان مثال، مردم دایکندی در زمستان اگر به کابل یا بامیان آمدنی شوند، مجبور هستند چندین کوتل پربرف و مرگبار را طی کنند تا به پایتخت برسند. کوتل اسپوک، کوتل قوناق، کوتل شاتو، کوتل حاجیگگ و کوتل اونی از جملهی این کوتلهای پربرف، طوفانخیز و دشوارگذری است که در مسیر راه مردم دایکندی قرار میگیرد.
وضعیت مردم ورس نیز از این بهتر نیست. ورس یکی از دشوارگذرترین ولسوالیهای بامیان است. این ولسوالی دهات و مناطقی دارد که گذر از کورهراههای آن در تابستان دشوار است چه برسد به زمستان.
بومان انصاری ۳۵ ساله باشندهی منطقهی «چهاراسپان» دایکندی نیز در گفتوگو با رسانهی رخشانه میگوید که او سال گذشته برادرش را بهخاطرخرابی راهها و نبود مرکز صحی در این منطقه از دست داده است. آنهم به خاطر آپاندیس. بومان میگوید که این اتفاق در ۳۰ جدی سال گذشته برای برادرش پیش آمده است. «از این دست قضایا در این منطقه خیلی زیاد اتفاق افتاده است.»
خرابی راهها و دسترسی نداشتن به خدمات صحی، جان کودک یک ساله فاطمه را گرفته است. او چهار روز پیش کودکش را در اثر مریضی سینهوبغل از دست داد. فاطمه ۲۰ ساله است و در منطقهی چهاراسپان دایکندی زندگی میکند. به قول فاطمه، شوهرش در ولسوالی دره صوف سمنگان در معدن ذغال سنگ کار میکند و در زمانی که کودکش را از دست داد، پدرش نبود.
آنها در زمستان با موتورسیکلیت کودک مریض را به نیلی در مرکز ولایت دایکندی منتقل میکنند. بهخاطر راه دور و خراب، مدت زمانی زیادی در راه میمانند. «زمانیکه ما به شفاخانه مرکز رسیدیم، داکتران هر چه تلاش کردند که رگ بچه مره پیدا کنند نشد. به دهنش اکسیجن وصل کردند. نتیجه نداد. طفلکم از دست رفت.»
عاطفه مرتضوی (مستعار) ۲۷ ساله که در اصل ساکن مرکز بامیان است، اما دو و نیم سال با یک موسسه خیریه در فیروزکوه مرکز ولایت غور کار کرده است. عاطفه بارها مجبور شده در زمستان از کوتل شاتو، کوتل نرگس، کوتل خارقول و کرمان گذر نماید. او چشمدیدها، مشکلات و سختیهایی را که در این مسیرها تجربه نموده، با رسانهی رخشانه در میان گذاشته است.
او میگوید: «کوتل شاتو در زمستان واقعا خطرناک و طوفانخیز است. ما در ماه جدی و در اوج برفباری از این کوتل گذر کردیم. موتر ما به سختی از میان برفها عبور میکرد.»
عاطفه در زمستا سال ۱۳۹۸ بهخاطر بسته شدن راهها یک شب را در بازار پنجاب سپری کرده است. در حالی که باردار بوده، شب را در اتاقی سرد و پر از نفر به سختی سپری کرده است. «مه حمل داشتم. وضعیتم خوب نبود؛ ولی در این اتاق نه کمپلی بود و نه غذایی. از سر ناچاری باید در گوشهی اتاق، سردی و یخی ره تحمل میکردم و برای رفع گرسنگی فقط بسکویت داشتم… وقتی به کابل پیش داکتر رفتم، داکترا گفتند که بهخاطر بند ماندن در راه، دچار کمبود اکسیجن شدهای و ولادتت با مشکل مواجه میشه.»
به قول عاطفه، همین سختیهای سفر باعث به وجود آوردن مشکلات صحی برایش شد که چندین سال او و کودکش را در مخمصه قرار داده بود.
غور یکی دیگر از ولایاتی است که باشندگانش در زمستان باید از راههای مرگبار عبور کنند. همین چندی پیش خانوادههایی در کوتل بکک گیر مانده بودند. این موضوع رسانهای نیز شد. هر سال عکس و ویدیوهایی از گیرماندن مسافران و این که مردم بیماران را به پشت حمل میکنند، رسانهای میشود.
کوتل بکک یکی از گردنههای دشوارگذر هزارهجات است. گذر از این کوتل در زمستان اصلا امکانپذیر نیست. به همین دلیل است که موتروانهای غور مجبور هستند این کوتل را دور بزنند و از کوتل شاتو، نرگس، خارقول، کرمان، لعل و دولتیار خود را به فیروزکوه برسانند. این فاصله دقیقا دو برابر فاصلهای است که با کوتل بکک طی میشود.
سیما اخلاقی ۲۴ ساله ساکن منطقهی «تَرغَی» ولسوالی پنجاب است. سیما، سال گذشته زمانی که میخواست در یک آزمون رقابتی در مرکز پنجاب اشتراک نماید، به نسبت بارش برف و بند شدن راهها نتوانست موتری گیر بیاورد و به همین دلیل مجبور شد پای پیاده سفر کند. او یک روز پای پیاده منزل کرد. «ما در حالی به بازار پنجاب رسیدیم که پاهای مان بیحس شده بود. از شدت سرما کرخت گردیده بود.»
آنچه که سیما تجربه کرد، در حقیقت سرنوشت و روایت زندگی مشقتبار ساکنان بیشتر مناطق هزارهجات در زمستانها است. مردمی که در مناطق دوردست ولسوالیهای پنجاب، ورس، لعل و سرجنگل، سنگتخت و بندر، شهرستان و سایر مناطق هزاره نشین زندگی میکنند در زمستان زندانی طبیعت سخت و خشن این مناطق اند.
زیبا هاشمی ۲۳ ساله نیز تجربهی سختی از راههای مرگبار هزارهجات در زمستان دارد. زیبا میگوید که او زمستان سال گذشته برای سپری کردن امتحان کانکور باید از پنجاب به مرکز بامیان میرفت و از طرفی بنا به برفباریهای زیاد، راههای ترغی منتهی به مرکز ولسوالی و از ولسوالی به مرکز ولایت بند بود. «به همین دلیل پدرم مجبور شد مرا از ترغی تا مرکز با یک اسپ برساند و از مرکز ولسوالی تا شهر بامیان توسط موترسایکل یکی از دوستانش.» زیبا به یاد میآورد که چندین بار موترسایکل از راه بیراه شده بود و خطر مرگ هر لحظه او و پدرش را تهدید میکرد.
محمد امین ۲۹ ساله باشندهی قریه قف قول از مربوطات منطقهی مُهر ولسوالی پنجاب است. مدیر مکتب به محمد امین گفته است که به خاطر اسناد مکتب دخترش سه کاپی تذکره و ۱۲ قطعه عکس ضرورت است. «مه امروز به خاطر سه کاپی تذکره و ۱۲ قطعه عکس مجبور شدم از قف قول به مرکز ولسوالی بروم. اینجه راهها بند شده و موتر پیدا نمیشه. مجبور شدم صبح وقت پیاده حرکت کنم. ساعت حدود ۱ بجه ده ولسوالی رسیدم.»
محمد امین تا به خانهاش برگشته، شب شده است. تنها کاری که او امروز با این همه زحمت توانسته انجام بدهد کاپی کردن تذکره تابعیت دخترش است. محمد امین خد را شکر میکند که رفتن دخترش برای عکس گرفتن لازم نشده و گرنه او مجبور میشد دخترش را به پشت حمل نموده و به ولسوالی میبرد.