رخشانه
در این واقعیت که زنان و دختران در افغانستان، قربانیان بیدفاع خشونت و آزار جنسی در فضای آنلاین هستند، هیچ تردیدی نیست. دلیلش هم این است که از یک طرف هیچ سازوکار قانونی و ساختاری که از زنان قربانی حمایت کند، وجود ندارد. از سوی دیگر، نگاه ذهنی جمعی در افغانستان اغلب قربانی را اگر یک زن باشد در چنین قضایایی مقصر میبیند.
برای توضیح بیشتر میتوان گفت، در جایی که اولویت حاکمیت، تحمیل بیشتر محدودیت بر ابتداییترین حقوق زندگی یک زن در دنیای واقعی است، چه انتظاری وجود دارد که از زنان قربانی در فضای آنلاین حمایتی صورت گیرد؟ در طرف دیگر ماجرا، بیشتر فضای آنلاین بر اساس چیزی است که مخالف اندیشه طالبان است، مثل عکس و تصویر که این گروه در حال وضع محدودیت بر آن است. طالبان نشر تصاویر «زندهجان» را گناه میدانند. برای همین رسانههای تصویری در افغانستان در آستانهی خاموشی است. با این نگرش طالبان، هیچ امیدی به حمایت قانونی از زنان بزهدیده در فضای آنلاین وجود ندارد. از نظر طالبان، نفس حضور زنان در شبکههای اجتماعی گناه نابخشودنی است. چه بسا ممکن است خشونت آنلاین علیه زنان در افغانستان سازمانیافته، هماهنگ و برنامهریزی شده باشد. هرچند این موضوع نیاز به تحقیق مستقلانه دارد، اما شواهد آن را میتوان دید.
آنچه اکنون اهمیت دارد، تمرکز بر تغییر نگرش جمعی نسبت به حضور زنان در فضای آنلاین است. درک این موضوع دشوار نیست که کاربران شبکههای اجتماعی در افغانستان میتوانند مصادیق خشونت و آزار جنسی علیه زنان را بشناسند. سازمان ملل تعریفی ساده برای خشونت و آزار جنسی علیه زنان در فضای آنلاین ارائه کرده است. در این تعریف، هر نوشته و رفتار تحقیرآمیز در نوشتهها و کامنتها، اجبار به رفتار جنسی در فضای مجازی، تهدید و استفاده از الفاظ جنسی و همچنین تهدید کلامی و رفتارهای خشن، خشونت و آزار جنسی علیه زنان است. هرچند که مصداقهای پیچیده این نوع خشونت بسیار متنوع و فراگیر است.
همین تعریف ساده، روشن میکند که چقدر فضای آنلاین برای زنان در افغانستان ناامن است. ردپای پررنگ آزارگران جنسی در پیامخانههای شبکههای اجتماعی دختران افغانستان، پست و کامنتهای توهینآمیز مبتنی بر جنسیت، استفاده از تصاویر خصوصی زنان و دختران در شبکههای اجتماعی و موضوعاتی از این دست که مصداق روشن آزار و خشونت جنسی است، بسیار پررنگ است.
جدای از این که چقدر به پدیده خشونت به طور کل علیه زنان از طریق فضای آنلاین دامن زده میشود، موضوع دردناک دیگر اغلب این زنان قربانی خشونت در فضای آنلاین است که مقصر جلوه داده میشوند. برای مثال، اگر زن یا دختری بخواهد افشاگری کند یا روایت خود از تجربهی آزار جنسی را از طریق فضای آنلاین بازگو کند، بسیار دیده شده که به جای حمایت و همدردی به قربانی اهانت شده، انگهای ناروایی بسته شده و قضاوت نادرستی در موردش شده است. سؤال این است، برای پدیده به این پیچیدگی چه راهحلی وجود دارد؟
در قدم اول، آنچه ضروری است برای مقابله با پدیدهی در حال افزایش خشونت علیه زنان در فضای آنلاین، آگاهیدهی به زنان است. زنانی که مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند، باید در این مورد افشاگری کنند و حرف بزنند. با همین باور، رسانه رخشانه امسال به مناسبت ۲۵ نوامبر روز بینالمللی مبارزه با خشونت علیه زنان، کارزاری را زیر عنوان «سکوت را بشکنیم» راهاندازی کرد. در این کارزار از زنان خواسته شد که تجربیات خود و اطرافیانشان را بازگو کنند. این روایتها از سوی رسانهی رخشانه روزانه منتشر خواهد شد.
باور ما این است که روایت و گفتن درباره آزار جنسی زنان، خشونت علیه آنان در فضای آنلاین و شبکههای اجتماعی نیازمند گفتوگو و حمایت از قربانیان است. هرچه بیشتر در این مورد گفته شود، از یکسو آگاهی و باور جمعی بیشتر میشود و همزمان عاملان این نوع خشونت بیشتر احساس ناامنی خواهند کرد. به نظر میرسد که در فقدان هیچ سازوکار قانونی و حمایتی از زنان قربانی جنسی در فضای آنلاین، سادهترین راه ناامن کردن فضای اجتماعی برای عاملان این نوع خشونت است. این کار نیازمند بسیج و گفتوگوی جمعی است، بهویژه از سوی فعالان رسانهای، حقوقبشر و کاربران شبکههای اجتماعی.
پیامد خشونت علیه زنان در فضای آنلاین برای قربانیان بهصورت خاص و بهطور کل برای زنان، چندوجهی و بهشدت زیانبار است. اگر از وجه اول آن که محدودکنندهی آزادی بیان فردی و اجتماعی قربانی است بگذریم، که منجر به خودسانسوری میشود، به میزانی که خشونت علیه زنان در فضای آنلاین بیشتر شود، خشونت در عالم واقعی هم بیشتر میشود. زیرا، در جامعه سنتی افغانستان به قربانی القا میشود که مقصر او است و متناسب با همین دیدگاه به او مجازات داده میشود. در خانه لتوکوب و مورد خشونت فیزیکی قرار میگیرد و در جامعه به او با دید زن بداخلاق و بدکار نگاه میکنند.
وجه سوم پیامد خشونت علیه زنان در فضای آنلاین، گرفتن عرصه شبکههای اجتماعی از زنان بهمثابه یک ابزار مبارزه است. وقتی زنان و دختران افغانستان در فضای آنلاین احساس ناامنی کنند، از این فضا فاصله میگیرند. هماکنون نیز بهرغم این که آمار مشخصی وجود ندارد، اما بدیهی است که بیشتر کاربران شبکههای اجتماعی در افغانستان با تفاوت زیادی مردان هستند.
به تعبیر مانوئل کاستلز، یک نظریهپرداز برجسته ارتباطات، شبکههای اجتماعی «قدرت بیقدرتان» است. اشاره او به این است که جنبشها میتوانند از طریق شبکههای اجتماعی صدای خود را به جهان برسانند. این واقعیت با وضعیت امروز زنان افغانستان بسیار همخوانی دارد. در حال حاضر که طالبان امکان هرگونه اعتراض خیابانی را از زنان گرفتهاند، اعتراض زنان در شبکههای اجتماعی یگانه عرصه مبارزه زنان و دختران افغانستان باقی مانده است. تنها در همین فضا است که روزمره عادیسازی خشونت طالبان علیه زنان به چالش کشیده میشود. برای همین بسیار پر اهمیت است که زنان و دختران افغانستان در شبکههای اجتماعی حضور پرتعداد و قوی داشته باشند. از اینرو، مساله خشونت علیه زنان در فضای مجازی صرفاً یک دردسر فردی برای قربانی نیست و این مسئله بستگی عمیق به سرنوشت جمعی زنان و دختران افغانستان دارد. این برداشت که ممکن است خشونت آنلاین علیه زنان در افغانستان سازمانیافته، هماهنگ و برنامهریزیشده باشد، از همین شواهد سر بیرون میکند.