اشاره: این گزارش چشمدید عینی خبرنگار رسانهی رخشانه از صف درخواست کنندگان در ریاست پاسپورت و مصاحبه با مراجعین، تهیه شده است.
لیلا یوسفی
ساعت ۵ و نیم صبح است و هوا گرگومیش. سردی خزان، دست و صورتم را میسوزاند. از چهارراهی پُل سرخ به طرف ریاست پاسپورت با عجله گام بر میدارم. در کوچههای منتهی به مقصد من، هزاران نفر برای دریافت پاسپورت، صف کشیدهاند. انتهای صف زنان به چهار کوچه پایینتر از ریاست پاسپورت رسیده است.
به اولین ایست بازرسیِ طالبان که با کشیدن سیمخادار و ایستادکردن سربهسر «رنجرهای پولیس» در وسط کوچه ایجاد شده، نزدیک میشوم. دو «جنگجوی» طالب با شلاقهایی در دست و کلاشنیکوفهایی بر شانه، با بیخیالی تمام ایستادهاند. اینطرف مانع، بیماران مرد و زن روی ولچر در صف زنان منتظر نوبت هستند. همه، عریضههایشان را به بازرسان مسلح و شلاق بهدست طالب نشان میدهند تا اجازهی ورود به داخل را پیدا کنند. نیروهای مسلح طالبان، بدون کوچکترین اعتنا و توجهی به اسناد و عریضهی مراجعین، به همه فحش میدهند و با شلاق تهدید میکنند: «شاته لار شه، پس برید!»
زن کهنسالی که مریض است، با صدای لرزان و التماسگونه اسنادش را به یکی از آن بازرسان نشان میدهد: «ساعت ۳ شب آمدم. تا حال دَ نوبت منتظر ماندم. دیگه نمیتانم ایستاد شوم. به لحاظ خدا یکبار اسناد مره ببین. داکترا گفتن که معالجهام اینجه نمیشه باید پاکستان یا هند برم.» نیروی مسلح طالب، با خشونت تمام میگوید که به او ربطی ندارد که چه وقت آمده است. خانم کهنسال، دوباره التماسکنان اسنادش را نشان میدهد؛ اما آن فرد، اینبار اسناد او را از دستش میقاپد و در میان انبوه متقاضیان پاسپورت میاندازد. علاوه بر آن، شلاقی را که از سیم ساخته شده، بالا میبرد و پیر زن را تهدید میکند.
طالب دیگری میآید. هرکسی را که نزدیکتر است، با شلاق میزند. همه زنان با سروصدا و داد و فریاد میرمند و خود را از آن طالب دور میکنند. او همچنان به شلاق زدن هر زنی که دم دستش برابر شود، ادامه میدهد. زنان از نزدیکی مانع، دور میشوند.
عبور از اولین مانع
پس از چند ساعت انتظار، ساعت هشتونیم از اولین مانع (ایست بازرسی) رد میشوم. در داخل نیز تعداد زیادی از خانمهای مراجعهکننده، همه با سندهای بیماری، ایمیلهای تحصیلی و فورمهای درخواست آنلاین پاسپورت، در صف ایستادهاند. پس از حدود نیمساعت انتظار، فردی میآید که حکم صدور پاسپورت را برای کسانی که به گفته او «واجد شرایط» هستند، صادر میکند. تنها اسناد کسانی را میگیرد که پیش از سقوط کابل، بهصورت آنلاین درخواست پاسپورت دادهاند. همهی زنان به دنبال او کشیده میشوند. هرکدام با عذر و زاری، مشکلات خود را میگویند تا شاید، دل آنشخص بهحال آنها بسوزد. در همین وقت، دو تن از افراد طالبان از راه میرسند و با «دنده برقی» به زنان حملهور میشوند و آنها را متفرق میکنند. هرکسی هم که دمدست شان برابر میشود، اسنادش را میقاپند و در جوی فاضلاب میاندازند.
صبر گل، ۳۲ سال دارد. برای دریافت پاسپورت از ولایت دایکندی به کابل آمده است. «ده روز است که از دایکندی آمدهام. پنج روز بهخاطر طی مراحل اسناد مریضیام دَ ریاست قوانین گیر ماندم و چهار روز است که همه روزه اینجه میآیم؛ ولی احکام نمیتن. نفسم بند میشه. اکثر شبها نمیتانم نفس بگیرم. باید پاکستان بروم.» صبرگل، رفتار افراد طالبان را غیرانسانی میداند. بازوی خود را نشان میدهد و میگوید: «برای ای مردم فرق نمیکنه که پیر هستی، جوان هستی یا هم طفل هستی. با شلاق میزنن. با ماشین برق میتن. و هزار و یک رقم بیاحترامی. دیروز نوبتم رسیده بود که باز یک طالب آمد و زنها ره د دم شلاق خود گرفت. د بازویم با شلاق زد. جایش سیاه شده و پندیده. ا هنوز درد داره.»
داخل ریاست پاسپورت
ساعت تقریبا ۱۰ صبح است. خود را به کانتینر سبز رنگی در داخل ریاست پاسپورت میرسانم. زنان زیادی کوشش میکنند از همدیگر پیشی بگیرند تا با آمدن دوبارهی آمر احکام، عریضههای خود را تحویل دهند. زنان و مردان مختلط در اطرف کانتینر حضور دارند. در همین شلوغی، کسانی هم دیده میشوند که با رد شدن از زیر دیوارها و موانع، کوشش میکنند خود را داخل ریاست برسانند. داخل دفتر، اوراق و اسناد درهم و برهم افتاده است. کارمند اداره، ورق را تهوبالا میکند. همهچیز بههم ریخته است. معلوم نیست کدام اسناد مربوط چه کسی است و اوراق پروندهها هم گم است.
برخورد دوگانه
مراجعین در ریاست پاسپورت از برخورد دوگانهی نیروهای طالبان اعتراض دارند. آنان میگویند، مراجعینی که با نیروهای مسلح طالبان «پشتو» صحبت کنند، کارهای شان زودتر انجام داده میشود. نادیه، باشنده کابل میگوید: «اینجه تعصب دَ حد آخر خود است. طالبان به قوم خودش که همرایش به یک زبان گپ بزنه، بدون هیچ گپی داخل اجازه میتن؛ اما دیگه مردمه پشت نخود سیاه روان میکنن. یک هفته است که با ویزه تحصیلیام اینجه میآیم. بریم احکام نمیتن. چندین بار با شلاق، لت خوردم. پا و بازویم کاملا کبود شده.»
محمد یاسین، باشنده کابل میگوید: «بهخاطر گرفتن پاسپورت، ساعت دوازده شب آمدم نوبت گرفتم؛ اما وقتی که صبح میشه خود طالبان و کمیشینکاران نفرای خوده داخل میبرن. ما مردم بیواسطه بیرون میمانیم.» او رفتار مسوولان امنیتی طالبان با دیگران نیز شاکی است. «رفتار طالبان که زنان و مردان را با شلاق و دنده برقی میزنن و با آب تر میکنن غیرانسانی و غیرقابل تحمل است.»
آنچه که من مشاهده میکنم، در تمامی بخشهای ریاست پاسپورت بینظمی، هرج و مرج و خشونت وجود دارد. در بخش تعرفه بانکی نیزعین قضیه است. بخش بایومتریک زنان و مردان که آخرین مرحله پاسپورت میباشد، همچنان شلوغ است. زنان زیادی در محوطهی ساختمان با دست داشتن پروندههای خود، انتظار میکشند و هرازگاهی مورد خشونت مسوولان قرار میگیرند.