آزاده
معروف به «دخترک بهار» شده است، زیرا قصهی زندگیاش مثل سبزهای در بهار میماند که به تنهایی خاک و سنگ را کنار زده و از زمین سر بر آورده است. نامش فاطمه امینی است، دختر ۸ سالهای که به خاطر دکلمهی زیبای شعر و بازی اسکیت در خیابانهای غرب کابل در شبکههای اجتماعی معروف شده است.
به قول خودش، در کمین است که چه زمان خیابانهای پر رفتوآمد غرب کابل خلوت میشود تا کفشهای اسکیت بپوشد و قدم به خیابان بگذارد. اما دور از چشم طالبان: «هروقت که تصمیم میگیرم تمرین کنم اول از همه خانواده مخالفت میکنند. مثلا میگویند، کجا تمرین میکنی؟ جای برای تمرین نیست. ده گیر کدام طالب نیافتی. اینحرفها گاهی خو بریم انرژی منفی میده، بازم دست از تمرین نکشیدم».
فاطمه امینی از دو سال به اینسو به ورزش اسکیت روی آورده است. آنهم زمانی که فقط شش سال داشت و طالبان بر افغانستان حاکم شده بودند.
طالبان مخالف ورزش زنان است. این گروه هر نوع فعالیت ورزشی زنان و دختران را ممنوع و دروازه ورزشگاهها را بهروی آنها بستهاند.
فاطمه میگوید، وقتی به ورزش اسکیت علاقهمند شد، نه کفش داشت، نه کسی که به او مهارت این ورزش را یاد بدهد و نه هم حمایت خانوادهاش را. به همین دلیل برای یاد گرفتن مهارت اسکیتبازی به سراغ یوتیوب رفت و کفش کهنهای که خیلی بزرگتر از سایز پای او بود را از پسر همسایهاش قرض گرفت: «خانوادهام به این خواسته مه توجه نکرد من باید برای تمرین کفش اسکیت میداشتم. امکان نداشت برایم کفش بخرند ولی کفشهای بچههمسایه را میپوشیدم که خیلی از پایم کلانتر بود. چندین بار با این کفشها به زمین افتادم و دست و پایم شکست. خوب قطعا تمرین بدون کدام استاد راهنما برایم مشکل بود ولی بازهم هرروز در خانه به تمرین اسکیت ادامه میدادم.»
فاطمه میگوید، دریک خانوادهی سنتی زندگی میکند. پدر و مادرش هشت فرزند دختر دارد که فاطمه دخترهفتم خانواده است: « معمولا درافغانستان درخانوادهای که دختر زیاد باشه پدرو مادر روی تعلیمشان توجه نمیکند. همین طور من وقتی بازی اسکیت را شروع کردم هیچ واکنش جالبی دریافت نکردم. همیشه خودم با گرفتن معلومات در مورد بازی اسکیت تمرین میکدم».
فاطمه تا حالا بیش از شش حرکت اسکیت را خودآموز یاد گرفته است. اما ترس از طالبان باعث شده است او مثل گذشته نتواند برای تمرین به خیابان برود. فاطمه تا زمستان سال گذشته وقتی که برای تمرین به بیرون میرفت، خواهر بزرگترش را با خود میبرد، اما از وقتی گروه طالبان بازداشت دختران را به بهانهی « بدحجابی» روی دست گرفتند، خواهرش نتوانست دیگر او را همراهی کند.
فاطمه گفته است: «بعد از این که طالبان زیاد دختران را زندانی کرد، دیگر با خواهرم نتوانستم برای تمرین بروم. بعد ازآن کدام روزهای رخصتی مثل جمعه با پدرم برای تمرین میروم ولی احساس امنیت ندارم».
گروه طالبان حدود چهار ماه پیش برنامه بازداشت گسترده زنان و دختران به بهانهی « بدحجابی» را روی دست گرفتند. گزارشهای زیادی از بدرفتاری با دختران بازداشت شده وجود دارد. حتا رینا امیری، نماینده ویژهی ایالات متحدهی امریکا در امور زنان و حقوق بشر افغانستان گفته بود که برخی از دخترانی که به بهانهی حجاب توسط طالبان بازداشت شدهاند، بعد از رهایی دست به «خودآزاری و خودکشی» زدهاند.
این رفتار طالبان به ترس گسترده در میان خانوادهها دامن زده است. این ترس به خانهی فاطمه نیز رخنه کرده است. خواهر بزرگتر فاطمه که او را تا پیش از این، برای تمرین در بیرون از خانه همراهی میکرد گفته است: «وقتی نیروهای امربه معروف طالبان زمستان گذشته (۱۴۰۲) تعدادی از دختران را بازداشت نمود، دیگر خانوادهام اجازه نمیدهد فاطمه بهتنهایی بیرون برود؛ این باعث شده او کمتر حاضر شود تا تمریناسکیت را انجام دهد».
دیوارهای اتاق فاطمه پر است از لوح تقدیر که او از جاهای مختلفی به دستآورده است. وقتی حساب کردم بیش از ۳۰ لوح تقدیر که آنها را بیشتر به خاطر دکلمهی شعر به دستآورده است. فاطمه میگوید، از چهار سالگی شروع به خوانش شعر کرده است.
اولین بار که در چهار و نیم سالگی در یک مسابقه شعر خوانی شرکت کرد، از طرف داوران اجازه داده نشد برایش. اما او با اصرار در این برنامه که از سوی یک مرکز آموزشی در غرب کابل برگزار شده بود، راه یافت.
شعری از حبیب بهشتی را دکلمه کرد؛ «تحمل کن وطن این درد، درمان میشود روزی». در میان بهت داوران از میان حدود ۲۰۰ شرکت کننده مقام اول را گرفت: «خوب اولین بارم بود روی استیج میرفتم، استرس داشتم وانتظار مقام نخست را از بین بهترین اشتراک کنندهها نداشتم. وقتی نتیجه را برایم اعلام کردند برای خود و خانوادهام شوکه کننده بود. هیچ باور نمیکردم در بین دوصد اشتراک کننده مقام اول از من باشد».
از آن روز به بعد تاکنون بارها در مسابقهی شعر خوانی بر سکوی اول ایستاده است. به گفتهی خودش، او درسال ۱۴۰۰ از سوی «موسسه توانمندسازی زندگی مثبت » ازمیان سه صد اشتراک کننده درسه دوره رقابتی، مقام بهترین دکلماتور سال ۱۴۰۰ را کسب کرد. همچنان درسال ۱۴۰۱ ازسوی مکتبی که درآن درس میخواند ازمیان یکهزار دانش آموز جزء ده دکلماتور برتر سال انتخاب شد. او در نهایت درسال ۱۴۰۲ ازسوی آموزشگاه «جهان دانش » از بین دوصد اشتراک کننده درسه دوره رقابتی مقام دکلماتور برتر سال را ازآن خودش کرد.
به گفتهی خواهر بزرگتر فاطمه، این موفقیتهای چشمگیرخواهرش، نگاه همه را نسبت به او تغییر داده است. کبرای ۲۴ ساله خواهر فاطمه گفته است: «هشت خواهر هستیم، هیچ برادر نداریم. معمولا در افغانستان داشتن تعداد زیاد دختر دریک خانواده باعث فاصله میان پدر و مادر و دختران میشود که بیشتر والدین توجه به دخترانش نمیکنند. فاطمه دختر هفتم خانواده ما است؛ زمانی که به شهرت رسید مورد توجه خانوادهی ما قرارگرفت».
فاطمه صنف پنجم مکتب است. او در این سن کم، راه زیادی را به تنهایی پیموده است. بیشتر از پنجصد نوع شعر را به خاطر دارد و دکلمه میکند. در برنامههای مختلف تلویزیونی شرکت کرده است. به قول خودش، شعرهایش بیشتر میهنی است و او عاشق افغانستان است.
فاطمه میخواهد پزشک شود، اما وقتی به این فکر میکند که پس از صنف ششم نمیتواند مکتب برود، این آرزویش را برباد رفته میداند: «به آرزوهایم که فکرمیکنم؛ با بسته ماندن مکتب، به یک رویای غیر واقعی مبدل میشود. روزیکه شنیدم مکاتب بهروی دختران بالاتر از صنف ششم بسته شده آن زمان من صنف دو بودم درحالی که میتوانستم به مکتب بروم ولی خیلی جگرخون شدم و پیش خودم گریه کردم، ولی فکر نمی کردم مکاتب اینقدر زیاد بسته بماند».
به گفته کبرا، خانواده به دنبال این است که فاطمه را به بیرون از افغانستان بفرستد. زیرا اگر حتا دختری به سرسختی فاطمه در افغانستان بماند، مجبور است تسلیم چهار دیواری خانه شود.
فاطمه با شعر«تحمل کن وطن این درد، درمان میشود روزی» به شهرت رسید. اما او میبیند که این روزها در سایهی طالبان درد وطن در حال بزرگتر شدن است؛ دستکم برای زنان و دختران افغانستان.
طالبان دهها محدودیت سیستماتیک را که به حذف بیشتر زنان از جامعه منجر شده، وضع کردهاند. به تازگی رهبر این گروه در یک نوار صوتی گفته، این گروه برای اجرای شریعت، حدود را اجراء و زنان را سنگسار و شلاق خواهند زد: «حتی اگر گفته شود که پایمال کردن حقوق زنان است، سنگسار کنید. ما فردا حد زنا را در محضرعام اجرا میکنیم، زنان را رجم(سنگسار) میکنیم. ما حدود الله را در محضر عام اجرا میکنیم».