رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
Help Our Work DONATE
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
Help Our Work
DONATE

آموزش کودکان؛ روایت‌هایی از تنبیه ‌بدنی کودکان در مکتب‌خانه‌ها

۵ دلو ۱۴۰۱
آموزش کودکان؛ روایت‌هایی از تنبیه ‌بدنی کودکان در مکتب‌خانه‌ها

جمعی از دانش‌آموزان یک مکتب‌خانه‌ی محلی در بامیان/ عکس: ارسالی به رسانه‌ی رخشانه

سمیه ماندگار

روز پنج‌شنبه است، علی با ترس و هراس از خانه به مکتب‌خانه‌ی محل خود می‌رود. قرار است از آن‌ها ارزیابی هفتگی‌ صورت بگیرد. این روز برای هیچ دانش‌آموزی خوشایند نیست؛ زیرا حرف تنبیه با چوب تر در میان است. علی ۱۳ ساله می‌گوید: «روزای پنج‌شنبه که میشه، تمام جان آدم کرخت میشه، یک دل ره صد دل کده به مسجد میریم، ولی خدا نکنه که ده وقت پس‌پرسی(ارزیابی) بند بمانیم، اگه نی آخوند با تال تر(چوب تر)  کف پای ما ره سیاه می‌کنه.»

نظام مکتب‌خانه‌های محلی از دیر زمانی است که در مناطق مختلف افغانستان رواج دارد. این سیستم قدیمی آموزشی به‌رغم گستردگی آموزش نوین در مکتب، هنوز در روستاها و  در فصل زمستان‌ به قوت خود باقی است. در چنین نظام تربیتی، اصل بر تنبیه دانش‌آموزان است. برای همین، همیشه چوب تری در کنار دست آموزگار است. به آموزگار مکتب‌خانه، ملا یا آخوند گفته می‌شود.

خیلی از دانش‌آموزان اعتقاد دارند که در روزهای ارزیابی، قبل از رفتن به مکتب‌خانه باید دست و پای شان را چرب کنند؛ زیرا وقتی دست‌ها یا پاها چرب باشند، کم‌تر سوزش چوب را احساس می‌کنند.

علی باشنده‌ی قریه‌ی سرخقول مرکز بامیان است. او به رسانه‌ی رخشانه می‌گوید، سومین سال است که زمستان‌ها به مکتب‌خانه فرستاده می‌شود. هرچند علی دوست ندارد؛ اما مجبور است به اصرار پدرش به مکتب‌خانه برود.

 آموزش را در مکتب‌خانه‌ها با حروف ابجد آغاز و سپس، قاعده‌ی بغدادی یا سی‌پاره و قرآن را به شیوه‌ی «هجوی» آموزش می‌دهند. بعد نوبت می‌رسد به کتاب‌هایی چون: دیوان حافظ شیرازی، پنج گنج اثر نظامی گنجوی، حماسه‌ی حیدری اثر حماسی میرزا رفیع، شهنامه اثر حماسی حکیم ابوالقاسم فردوسی و کتاب‌های عربی مانند، شروط‌الصلوه، قدری و کنزالسالکین. هدف کلی این‌گونه آموزش‌ها، یادگیری سواد ابتدایی خواندن است.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

انفجار ماین به‌جا مانده از جنگ در جوزجان جان دو کودک را گرفت

جسد کودک شش‌ساله‌ی بدخشانی از دریا پیدا شد

«چوب از بهشت آمده»

ساکنان قریه‌ی زرگران در مرکز بامیان، امسال شیخ محمدحسن ۴۵ ساله را به عنوان آموزگار مکتب‌خانه جذب کرده‌اند. حدود ۴۰ دانش‌آموز دختر و پسر در اطرف شیخ محمدحسن حلقه زده و با صدای بلند و در حالی‌که خود را تکان می‌دهند، سرگرم مرور درس‌های خود هستند. سر و صدا به حدی است که گفت‌وگوی دونفره به سادگی قابل شنیدن نیست.

از شیخ محمدحسن دعوت می‌کنم که برای چند دقیقه صحبت بیرون برویم. قبول می‌کند. با صدای آخوند همه‌ی کودکان خاموش می‌شوند. شیخ محمدحسن در حالی‌که چوب دستش را در هوا تکان می‌دهد، خطاب به کودکان می‌گوید: «مه چند دقیقه بیرون میرم، همگی مصروف درس‌های خود باشین، هر کس بی‌نظمی کرد وا به جانش.»

محل مکتب‌خانه‌ها، معمولا مسجد و تکیه‌خانه‌ها است. شیخ محمدحسن در بیرون از مکتب‌خانه در پاسخ به این پرسش که اگر دانش‌آموزی بی‌نظمی کند، چه می‌کند؟ با خونسردی می‌گوید: «چوبی که از بهشت آمده. با این چوب ادب شان می‌کنم.»

 در قانون نانوشته‌ی مکتب‌خانه‌های محلی چوب حرف اول و آخر را می‌زند. نه تنها در هنگام ارزیابی‌، بلکه هرنوع رفتار کودکان که از نظر آخوند تخطی حساب شود، تنبیه بدنی ومجازات در پی دارد.

شیخ محمدحسن چندین سال است که در قریه‌های مختلف در فصل زمستان در مکتب‌خانه‌ها آخوندی کرده است. او در گفت‌وگو با رسانه‌ی رخشانه می‌گوید، تا هنوز کودکان زیادی را سواد خواندن آموزش داده و بعضی از شاگردانش اکنون در مدارج عالی بعضی از مدارس و دانشگاه‌ها درس می‌خوانند.

شیخ محمدحسن با قاطعیت از تنبیه بدنی کودکان دفاع می‌کند. او در توجیه این حرف خود می‌گوید، شیوه‌ی تدریس سنتی با استفاده از چوب و خشونت تاثیر بیش‌تر و بهتری نسبت به شیوه‌های امروزی دارد: «مو مردم که هستیم سوته مسلمان هستیم، تا زمانی‌که زور نباشه کار نمی‌کنیم یا هم درس نمی‌خوانیم، به همی‌خاطر درس آخوندی روش خوب برای درس دادن و یاد دادن است.»

تنبیه بدنی کودکان در مکتب‌های افغانستان نیز وجود داشت؛ اما در سال‌های آخر وزارت معارف حکومت پیشین افغانستان تنبیه بدنی کودکان را ممنوع کرده بود. به نظر می‌رسد که معارف طالبان با تنبیه بدنی کودکان در مکتب‌ها مشکلی ندارد؛ زیرا در نزدیک به دوسال گذشته بارها ویدیوهایی از تنبیه بدنی کودکان توسط آموزگاران در شبکه‌های اجتماعی خبرساز شده است.  

شیخ محمدحسن هم می‌گوید که میزان خشونت در تنبیه بدنی کودکان را نسبت به گذشته کم‌تر کرده است: «حالی خو خیلی خوب شده. ما شاگردان ره زیاد لت نمی‌کنیم، سابق کسایی ره که درس یاد نمی‌گرفت به حدی قف‌‌پایی(فلک چوبی) می‌زدیم که از راه رفتن می‌ماندند.»

به نظر می‌رسد اکنون آگاهی خانواده‌ها از آسیب‌هایی که کودکان در نتیجه‌ی تنبیه بدنی می‌بینند، بیش‌تر شده است؛ زیرا به گفته‌ی شیخ محمدحسن، بسیاری از پدر و مادرها از او خواسته‌اند که از خشونت کم‌تر و مهربانی بیش‌تر در مقابل کودکانش کار بگیرد؛ اما این چیزی نیست که مورد تایید او باشد: «ولا تا ترس نباشه، بچه‌ها آدم ره تن نمیده، باید ترس بخورند تا درس بخوانند.»

«گوشتش از شما و استخوانش از مه»

علی‌محمد ۵۶ ساله شخصی است که در زمان کودکی‌اش به مکتب‌خانه‌ رفته و خواندن ونوشتن را در همین‌جا آموخته است. او به رسانه‌ی رخشانه گفته است، در سابق قول مشهوری بود که وقتی پدری کودکش را نزد آخوند می‌برد، برای آخوند می‌گفت: «مه بچه خوده پیش شما آوردم برایش سبق(درس) بتی. در آخر، گوشتش از شما و استخوانش از مه.»

به گفته‌ی علی‌محمد، این جمله‌ی کوتاه فلسفه‌ی بسیار خطرناک و دردآوری در خود دارد: «وقتی پدری این حرف را به آخوند می‌گفت به ای معنا بود که تو می‌توانی فرزندم را هر گونه شکنجه کنی.»

مکتب‌خانه‌های محلی با وجود در دسترس بودن آموزش‌گاه‌های معیاری و عصری، هنوز هم طرف‌داران زیادی در جامعه‌ی افغانستان دارند.

عزیز‌الله ۳۱ ساله چهار سال می‌شود که به عنوان آخوند در یکی از مکتب‌خانه‌های محلی قریه‌های اطراف مرکز بامیان تدریس می‌کند. او در گفت‌وگو با رسانه‌ی رخشانه می‌گوید، در این چهار سال، سالانه به تعداد ۵۰ تا ۶۰ دانش‌آموز داشته که بیش‌تر کودکان بین ۶ تا ۱۳ ساله بوده‌اند. عزیزالله می‌گوید که او در مدت سه ماه زمستان از هر کودک مبلغ ۶۰۰ افغانی به عنوان حق‌الزحمه می‌گیرد.

عزیز‌الله اما طرفدار خشونت بیش از حد کودکان نیست. او می‌گوید، حالا زمان فرق کرده و باید از خشونت غیر ضروری در قبال کودکان خود داری کرد: «فعلا زیادتر مردم وقتی طفل خوده پیش ما به مکتب می‌فرسته برای ما تأکید می‌کنه که زیاد لت و کوب نکنیم، ولی بدون قف‌دستی و قف‌پایی هم‌ نمیشه. وقتی بی‌نظمی کنه خواه مخواه قف‌دستی می‌زنیم.»

در منطقه‌یی که عزیز‌الله مکتب‌خانه دارد، سه مکتب‌خانه‌ی دیگر هم وجود دارد. این از نظر او، نشان دهنده‌ی علاقه‌ی مردم به این‌ نوع آموزش است.

در مکتب‌خانه‌یی که عزیزالله ملا است، دست‌کم ۵۰ کودک دختر و پسر سرگرم آموزش هستند. کودکان از ساعت ۸ صبح تا ۴ بعد از ظهر در مکتب‌خانه هستند که نیم ساعت قبل از ظهر و نیم ساعت هم از طرف بعد از ظهر حق تفریح دارند.

تنبیه معمول بدنی کودکان در مکتب‌خانه‌ها، زدن با چوب تر در کف دست و پای کودکان است؛ اما ظاهرا شکنجه‌های دیگری نیز وجود دارد. مثل دندان گرفتن گوش کودکان.

محمد عظیم ۴۶ ساله در گفت‌وگو با رسانه‌ی رخشانه از خاطرات دوران کودکی‌اش گفته است: «در قریه‌ی ما یک آخوند بود که به نام‌ آخوند گوش خَی (کسی‌که گوش را با دندان می‌گزد) مشهور بود، او شاگردای خوده فقط توسط دندان گرفتن گوش جزا می‌داد. وقتی بچه‌ها خانه می‌آمدند، می‌دیدی که نرمی گوشش زخمی‌ است. ای یک چیز عادی بود.»

خداداد ۴۱‌ ساله که دو فرزندش را امسال زمستان به مکتب‌خانه‌ها فرستاده نیز می‌گوید، طرفدار چنین نوع آموزش است؛ زیرا خودش نیز زمانی‌که کودک بود خواندن کتاب و قرآن کریم را در این نوع مکتب‌ها یاد گرفته است. خداداد از این‌که ممکن است فرزندان ۸ و ۱۲ ساله‌اش در مکتب‌خانه‌ تنبیه بدنی شوند، باکی ندارد: «بچه‌ها ره نباید نازدانه کلان کد. وقتی اونا درس نخوانه و درس ره یاد نگیره، آخوند حق داره جزایی شان کنه.»

خداداد برای توجیه این خشونت‌ها شعری را از سعدی شیرازی می‌خواند که او از دوران کودکی‌اش به خاطر سپرده است: «ندانی که سعدی مراد از چه یافت- نه هامون نوشت و نه دریا شگافت- به خوردی بخورد از بزرگان قفا- خدا دادش اندر بزرگی صفا.»

به قول خداداد وقتی کسی در کودکی‌اش مورد تأدیب استاد قرار گیرد، در بزرگی آدم موفقی خواهد شد. این در حالی‌است که روان‌شناسان به این نظراند که هر نوع رفتار خشونت‌آمیز با کودکان اثرات منفی و ناگوار غیر قابل برگشت دارد.

محمدالله معتمد ۳۹ ساله و استاد روان‌شناسی در دانشگاه بامیان است. او می‌گوید، رفتار خشونت‌آمیز در برابر کودکان تاثیرات بسیار ناگوار، منفی و دوام‌دار دارد. مثل مکتب‌گریزی و تنفر از آموزش، از دست دادن اعتماد به نفس، عقده‌یی شدن و دچار شدن به بیماری اضطراب و افسردگی.

 او گفته است، آسیب‌هایی که ممکن است کودکان از نظر روحی و روانی ببینند، در مواردی حتا قابل درمان هم نیست: «کودکانی‌که در کودکی مورد خشونت قرار می‌گیرند، در جوانی و باقی عمر عقده‌یی بار آمده و در مقابل دیگران از خشونت، بد رفتاری و توهین کار می‌گیرند.»

سیمین ۱۲ ساله‌ دو سال می‌شود که زمستان‌ها در مکتب‌خانه‌های محلی درس می‌خواند. او می‌گوید، روز پنج‌شنبه هفته‌ی گذشته در ارزیابی هفتگی نتوانسته به آخوند جواب‌های قناعت‌بخش بدهد و به همین لحاظ مجازات شده است: «روز پنج‌شنبه پس‌پرسی هفتگی داشتیم، مه دو تا سوال آخوند ره جواب داده نتانستم و آخوند مره جزایی کد. آخوند مره چار قف‌دستی زد که دست‌هایم خیلی درد می‌کد. دست‌هایم بیخی قیل سرخ(سرخ تیره) شده بود، تا دو ساعت بعد ره درد می‌کد.»

سیمین همچنان می‌گوید که به جز درد کشیدن پیش هم‌صنف‌هایش تحقیر نیز شده است. او گفته است: «خیلی ناراحت بودم و تا چند روز بعد هر لحظه به یاد قف‌دستی که آخوند به دستایم زد، می‌افتادم.»

در همین حال جمشید ۱۳ ساله نیز می‌گوید که حدود ۱۰ روز قبل از سوی آخوندش مورد تنبیه‌ بدنی قرار گرفته است: «مه با چند تا از هم‌‌صنفا کمی شوخی کدیم، وقتی آخوند دید ما ره جزایی کد و هر کدام‌ ما ره پنج، پنج قف‌دستی زد.»

جمشید به رسانه‌ی رخشانه گفته است، روزی نیست که یک یا چند نفر از کودکان تنبیه بدنی نشوند. جمشید که سه سال می‌شود در چنین مکتب‌خانه‌هایی درس می‌خواند، می‌گوید او دوست ندارد به مکتب‌خانه برود؛ اما به اجبار پدرش این کار را می‌کند.

به نظر می‌رسد که تنبیه و مجازات در مکتب‌خانه‌ها بر ذهن و خاطرات کودکان، مثل نقش بر سنگ است. حتا غبار زمان هم نمی‌تواند آن‌ها را از یاد ببرد.

رمضان ۴۸ ساله هنوز سال‌های مکتب‌خانه را فراموش نکرده است. او که در کودکی در مکتب‌خانه بوده و هنوز آن‌ سال‌ها را به خاطر دارد، می‌گوید: «قف‌دستی، قف‌پایی که یک چیز عادی بود، آخوند سر ما نام‌های بد می‌شاند که پسان بعضیا بیخی ده همو نام مشهور می‌شدیم.»

رمضان می‌گوید، ایستاد کردن سر یک پا، کشیدن گوش، اجازه ندادن برای رفع جاجت، روش‌های دیگر تنبیه کودکان در مکتب‌خانه‌ها بوده است. او هنوز آن‌چه بر سر یکی از هم‌صنف‌هایش در مکتب‌خانه آمده را فراموش نکرده است. کودکی که دستشویی داشته؛ اما آخوند برایش اجازه نداده است: «آخوند ده جوابش گفت که بَلِ خو ایلا کو(بالای لباس خود بشاش) و او مجبور شد همو کار ره کنه، که پسان بریش کلان‌ طعنه جور شد.»

برچسب ها: آموزش کودکانتنبیه بدنیخشونت علیه کودکانکودکان
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

رنج بی‌پایان؛ کودکان زباله‌گرد کابل به روایت تصویر

۱۰ میزان ۱۴۰۲
رنج بی‌پایان؛ کودکان زباله‌گرد کابل به روایت تصویر

روزانه صدها کودک زباله‌گرد درخیابان‌های کابل روز شان را به شب می‌رسانند. این کودکان عمدتا، آهن‌پاره، پلاستیک، کاغذ، غذاها و...

بیشتر بخوانید

یک سالگی حمله به مرکز آموزشی « کاج»؛ سه روایت از یک فاجعه

۱۰ میزان ۱۴۰۲
یک سالگی حمله به مرکز آموزشی « کاج»؛ سه روایت از یک فاجعه

طبق روال عادی، روزهای جمعه‌ی هر هفته، امتحان آزمایشی کانکور داشتیم. آن روزهم مثل سایر روزها ساعت شش صبح به...

بیشتر بخوانید

نکاح‌نامه و محرم؛ دو چالش اصلی در برابر گشت‌وگذار زنان در بامیان 

۹ میزان ۱۴۰۲
نکاح‌نامه و محرم؛ دو چالش اصلی در برابر گشت‌وگذار زنان در بامیان

سیما عزیزی* زمانی‌که ۴۰ روز پیش از پلخمری ولایت بغلان به بامیان آمد، نمی‌دانست که برای پس رفتن به خانه...

بیشتر بخوانید

روایتی از یک دختر دانش‌آموز؛ چند خط دل تنگی

۸ میزان ۱۴۰۲
روایتی از یک دختر دانش‌آموز؛ چند خط دل تنگی

یادداشت: الهام نام مستعار دختر دانش آموزی است که در غرب کابل زندگی می‌کند. او از بازمانده‌های حمله‌ی مرگ‌بار تروریستی...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.