مژگان محمدی
«تا گفتم سلام، پدرم با قهر به سمتم آمد، دستش را بالا برد تا من را بزند و گفت، تو آبروی من را بردی، سر من را پیش دوست و دشمن خم کردی. چرا اینطور شد، چرا تو را بردهاند؟» روایت اولین چشم به چشم شدن مهسای ۲۴ ساله با پدرش پس از رهایی از سه ماه زندان طالبان.
طالبان مهسا را به خاطر عضویت پدرش در نظام امنیتی حکومت پیشین افغانستان و به اتهام فساد اخلاقی سه ماه زندانی کرده بود.
مهسا در تماس تلیفونی با رسانهی رخشانه گفته که اتهام فساد اخلاقی بر وی تهمتی بیش نبوده و تنها بهانهای برای زندانی کردناش بوده است. اما او در توصیف واکنش پدرش میگوید: «پدرم ننگی بود، شاید غیرتاش قبول نکرده است.»
به درخواست مهسا، نام اصلی او، ولایتی که او زندانی شد و بردن نام پدرش در این گزارش ذکر نمیشود. در دو سندی که رسانهی رخشانه در اختیار دارد، عنوان و مهر اداره استخبارات طالبان را دارد خطاب به افراد طالبان در ولایت…گفته شده که مهسا را دوباره دستگیر کنند، زیرا در موعدی که قرار بوده او دوباره به محکمه طالبان مراجعه کند، مراجعه نکرده است.
در یک مکتوب دیگر از آدرس اداره استخبارات طالبان در ماه حوت سال ۱۴۰۱ به زبان پشتو گفته شده که مهسا در صدد خروج از کشور است و در مرزهای خروجی افغانستان دستگیر شود.
رسانهی رخشانه صحت این سندها را مستقلانه نمیتواند تایید کند. اما هردو مکتوب شماره مسلسل، نشان اداره استخبارات طالبان، مهر و امضا دارد. این اسناد به دلیل نگرانیهای که مهسا دارد همگانی نمیشود.
تعقیب، بازداشت و شکنجه زنان در زندانهای طالبان در بیش از سه سال گذشته به یک نگرانی بزرگ برای زنان و یک استراتیژی برای طالبان برای سرکوب زنان تبدیل شده است. گزارشهای بیشماری از بازداشت زنان و بدرفتاری با آنها منتشر شده است؛ به اتهامهای مختلف، از اعتراض زنان علیه سیاستهای سرکوبگرانهی طالبان تا اتهام فساد اخلاقی و فرار از خانه.
طالبان قبلا گفتهاند که حدود یک هزار زن در زندانهای این گروه به اتهامهای مختلف زندانی هستند، اما فعالان حقوق زنان میگویند، این آمار بیشتر از این است.
ریچارد بنت، گزارشگر ویژهی سازمان ملل متحد برای افغانستان در آخرین گزارشش در این مورد گفته است، برخی از زنان در زندانهای طالبان مورد تجاوز و تعرض جنسی قرار گرفتهاند. در گزارش آمده است: «اطلاعات دریافتی از دیگر منابع معتبر نیز نشان میدهد که زنان در جریان این سرکوب مورد تجاوز و تعرض جنسی قرار گرفتهاند. برخی از بازداشتشدگان به گزارشگر ویژه گفتهاند با وجود آنکه در هنگام بازداشت مورد خشونت جنسی قرار نگرفتند، اما به دلیل انگ و طرد شدن از سوی خانواده و جامعه، که باور نمیکردند آنها مورد تعرض قرار نگرفته باشند، دچار آسیبهای اجتماعی و روانی شدهاند.»
شاید مهسا هم قربانی همین باور اجتماعی شد. او گفته است، پس از رهایی از زندان، با امید به اینکه خانوادهاش او را در آغوش بگیرند و از حمایت آنان برخوردار شود، باور داشت که میتواند زندگیاش را از سر بگیرد. اما هنگامی که با رفتار زننده پدرش و قضاوتهای مردم روبرو شد، این آرزو به سرعت رنگ باخت. مهسا میگوید: «من تحت فشار بودم؛ پدرم سرم قهر بود و مردم صد گپ را برای من میزدند که طالبان آنها را میبرند و چی کارها که نمیکنند. این حرفها من را زجر میدهد. نمیتوانستیم به منطقه بمانم.»
دو سال است که مهسا در یکی از کشورهای همسایه افغانستان بدون سند قانونی اقامتی به سر میبرد و در یک کارگاه خیاطی سرگرم کار است. هرچند مهسا میگوید، در زندان طالبان مورد خشونت جنسی قرار نگرفته است، اما بدرفتاریهای زیاد و شب و روزهای سختی را تجربه کرده است: «تنها یک پتو به من دادند و اتاق سرد بود.»
مهسا روایت میکند که در یکی از روزها، از یکی از نیروهای زن طالبان تقریباً ۵۰ ساله، شنیده که همکاراناش به او گفته بودند: «آن دختری که مجاهدین گرفتهاند، فردا او را به شهر میبرند. پشت ماشین میبندند و میزنند.»
هرچند این اتفاق برای مهسا بهوقوع نپیوست، اما برای مدت زیادی شنیدن این حرف از زبان یک عضو زن طالبان او را شکنجه روحی کرده است: «من هم به مرگ خود راضی شده بودم. با خودم میگفتم وقتی هیچ کاری هم نکردم و من را در پشت ماشین بسته کنند و بزنند از آبرو که هیچ حرف نزن حتا نمی توانی به کسی نگاه کنی حتا به پدرت.»
مجازات در ملأعام یک روش پیش پا افتاده برای طالبان است. این گروه هر روز زنان و مردان را عمدتا به اتهام فساد اخلاقی در ملأعام شلاق میزنند. حتا در ماههای نخست حاکمیت این گروه، افراد طالبان چند جنازه را در میدان اصلی شهر هرات در غرب کشور از جرثقیل آویزان کردند. همچنین از زمان بازگشت طالبان به قدرت دستکم شش نفر را در انظار عمومی اعدام کردهاند.
مهسا، دانشجوی سال آخر رشته قابلگی در یکی از انستیتوتهای خصوصی در ولایت… بود که بعد از چاشت یکی از روزهای ماه قوس ۱۴۰۱، هنگامی که برای رفتن به انستیتوت آماده میشد، توسط نیروهای استخبارات گروه طالبان از دروازه خانهاش دستگیر شد.
او میگوید، که افراد طالبان بدون سلام و احوالپرسی به مادرش گفته بودند: «به دلیل فساد، باید دختر بزرگ شما را با خود ببریم تا تحقیقات کنیم.» در زمانی که خودش هم پرسوپال میکند تا قضیه را بفهمد، کارمند استخبارات طالبان با لحنی تند به او گفته بود: «ساکت باش، هر چیزی که باشد در محکمه ثابت میشود.»
مهسا مدعی است که این نیروها، او را مستقیما در زندان زنانه و بدون امکانات گرمایشی حبس کردهاند. مهسا که به اتهام فساد اخلاقی از سوی گروه طالبانی زندانی شده میگوید، دو مرتبه در دادگاه طالبان حاضر شده، اما قاضی طالب هیچ توضیح روشنی در پیوند به اتهامی که بر وی وارد شده، نداد. مهسا میگوید: «من که محکمه را تمام کردم نفهمیدم که من را به چه دلیلی دستگیر کردند و برای من واضح نکردند که چرا من را بردند.»
مهسا گفته، سوالات قاضی طالبان در دادگاه بیشتر بر حول وظیفه پدرش میچرخید. او میگوید: «در عوض، تمام سوالات را در مورد پدرم میپرسید که خودت چهکاره بودی، چه کار میکردی.»
زندانی شدن مهسا به اتهام فساد اخلاقی نه تنها او، بلکه خانوادهاش را نیز در شوک و اضطراب عمیقی فرو برد. مهسا روایت میکند که مادرش هر روز به دروازه زندان میآمد و با اشک و التماس از نیروهای طالبان درخواست میکرد تا اجازه دهند دخترش را ملاقات کند. دو خواهرش نیز با نگرانی از مادرشان میپرسیدند: «آیا او را خواهند کشت؟»
او ادامه میدهد، مادرش در روزهای ملاقات با وی از شدت گریه بیهوش میشد: «مادرم تشویش میکرد که طالبان من را میزنند و شکنجه میکنند.»
نگرانیهایی وجود دارد که در دوران حاکمیت طالبان بر افغانستان، زندانیان بدون اتهام در انتظار آیندهای نامعلوم هستند. مهسا، دختری که سهماه از زندگی خود را در زندان سپری کرده، به یاد میآورد که در مدت زندانی بودناش زنی که بر علیه شوهرش دعوی حقوقی طلاق را باز کرده بود با ظاهری زخمی زندانی بوده است. آن زن داستان زندگیاش را با مهسا اینگونه روایت کرده: «شوهرم من را کتک میزند. چندین بار به طالبان مراجعه کردم، اما آنها به من گفتند که با شوهرم جور بیایم. حالا من را اینجا آوردهاند و گفتند که فعلاً در اینجا بمان.»
مهسا بعد از سپریکردن سهماه در زندان طالبان از زندان رها شد. او از چگونگی رها شدناش جزئیات بیشتری نمیدهد.
مهسا میگوید که پس از ترک افغانستان، نیروهای استخبارات طالبان در تلاش بودهاند تا با فشار به خانوادهاش او را به کشور بازگردانند. او میگوید: «به خانواده من تماس گرفتند که این کجا شد و نکند که کسی از اعضای خانوادهتان او را کشته که چرا زندان رفته.»
بازداشت زنان و دختران بویژه اگر به اتهام فساد اخلاقی باشد، در افغانستان یک ننگ اجتماعی تلقی میشود که در نتیجه این نگرانی وجود دارد که فرد قربانی با طرد اجتماعی و خانواده مواجه شود. از طرف دیگر، نبود شفافیت در بازداشتها و احتمال سوءاستفاده، نگرانیها را تشدید میکند.
طالبان، بازداشت زنان را گاها بهعنوان ابزار فشار بر خانوادهها استفاده میکنند.
تاکنون رسانهی رخشانه روایتهای زیادی را از بدرفتاری طالبان با زنان بازداشتی و تحت فشار قرار دادن خانواده از این طریق مستند کرده و برای اولینبار گزارش مستندی از تجاوز گروهی افراد طالبان بر یک زن زندانی را منتشر کرده است.
مهسا حالا با دلی پر از حسرت، یاد روزهای خوش گذشته را میکند؛ اما میگوید هیچگاهی به افغانستان زیر حاکمیت گروه طالبان بر نخواهد گشت. او میگوید: «من در دانشگاه درس میخواندم، خواهرهایم به مکتب میرفتند و پدرم هر روز صبح به سر کار میرفت و شبها به خانه برمیگشت. ما هیچ مشکلی نداشتیم. اما از زمانی که طالبان آمدند، مشکلات ما شروع شد، ما یک روز خوشی ندیدیم. بیست و چهار ساعت روز ما با گریه میگذرد. خواهرهایم حتی جرئت ندارند از خانه بیرون بیایند.»