زنان در هلمند، ولایتی درجنوب افغانستان با محدودیتهای بیشماری مواجه است. حتی در زمان جمهوریت و دموکراسی، زنان در این ولایت نسبت به هر جای دیگر با فشار مضاعف دستوپنجه نرم میکردند؛ از فرهنگ زنستیز اجتماعی گرفته تا محدودیتهایی از درون خانه. اما همیشه کسانی هستند که وضعیت را به چالش بکشد. قهرمان این داستان، حمیرا نوروزی دختر کتابداری است که در جامعه مرد سالار هلمند برای آگاهی زنان آستین برزده است.
اول بهار ۱۴۰۰ در روزهایی که جنگ در افغانستان به نقطهی اوج خود رسیده بود، حمیرا نوروزی ۲۳ ساله به چارهای برای آگاهیبخشی زنان میاندیشید. زیرا او باور دارد که عامل اصلی جنگ، ناآگاهی است. او کتابخانه کوچکی را اساس گذاشت. آن را کتابخانه «تیتسو ناکامورا» نامگذاری کرد؛ برگرفته از نام تیتسو ناکامورا شخصیت مددرسان جاپانی در افغانستان که جنگ جانش را گرفت.
حمیرا نوروزی به رسانهی رخشانه میگوید، کتابخانه در آغاز با ۷۵۰ عنوان کتاب و هزینهی شخصی ۵۰ هزار افغانی شروع به کار کرد. هدفش از این کار، بلندبردن سطح آگاهی و دانش زنان در هلمند بود.
به گفتهی او، در ولایتی مثل هلمند که حتا مردان با کتاب و کتابخانه آشنایی چندانی ندارند، کشاندن پای زنان به کتابخانه کار آسانی نیست. «دوستان و اعضای فامیلم میگفتند، وقت خود را ضایع نکن. در هلمند، روحیه کتابخوانی وجود ندارد. چند مدت بعد مجبور میشوی دوباره کتابها را جمع کنی.»
حمیرا دانش آموخته رشته پرستاری است. به خاطر کاری که دارد، با زنان زیادی در ارتباط است. او میگوید، میداند که زنان قربانی اصلی بیسوادی است. او با یکی از نهادهای صحی بینالمللی بشردوستانه در ولایت هلمند کار میکند.
به گفته حمیرا، حتا پدرش در آغاز، مخالف کار او بود. «پدرم نمیخواست زیر فشار باشم و زیاد کار کنم. همگی رد میکردند. میگفتند این کار تو ضایع کردن وقت است.»
فرهنگ کتابخوانی در ولایتی مثل هلمند پدیدهی غریبی است؛ بهویژه درمیان زنان. دراین ولایت، حتا در برخی از ولسوالیهایش هیچ مکتب دخترانه وجود ندارد. وقتی هم که حمیرا نوروزی در کنار کار اصلی، فعالیت خود را به عنوان کتابدار شروع کرد، این کارش برای بسیاریها مایه تعجب و برای کسانی هم دست مایهی تمسخر شد. «یکی ازاشخاص فرهنگی که مجموعه «د کتاب کلی» را پیش میبرد، تمسخر میکرد و میگفت این کار تو هیچ نتیجه برای دختران ندارد و تو فقط به خاطر مشهور شدن این کتابخانه را باز کردی. چند مدت بعد مجبور میشوی کتابها را جمع کنی. خیلی ناراحت شدم که یک آدم فرهنگی همچین حرفی زد. این حرف، تا مدت زیادی فکرم را درگیر کرده بود.»
حمیرا برای اینکه مراجعینش دختران باشند، کتابخانه خود را روبروی لیسه دخترانه ملالی در شهر لشکرگاه اساس گذاشت. او کتابهایی را که از کابل با پول شخصی خود خریداری میکرد، به طور رایگان به دختران امانت میداد. در قفسههای کتابخانه کوچک «تیتسو ناکامورا» رمان، شعر، تاریخ، و کتابهای دینی پیدا میشد. «به خاطر ایجاد علاقه در بین مراجعین، مسابقه کتابخوانی برگزار کردم. برای نفرهای اول تا سوم از پول خودم لپتاپ جایزه گرفتم. حدود ۶۰ دختر شرکت کرده بودند. مسابقه باعث شد تا مراجعین بیشتر شود و شور و اشتیاق بیشتری در بین دختران برای خواندن کتاب ایجاد گردد.»
جنگ آخر کار خودش را کرد
حمیرا در مدت زمان چهار ماه، بسیاری از موانع اجتماعی و خانوادگی را پشت سر گذاشت. مهمتر از همه، کتابخانه کوچک او پاتوق بسیاری از دخترانی شد که میتوانستند در آنجا مطالعه کنند.
اما در نهایت جنگ کار خودش را کرد. ماه اسد سال گذشته اکثر نقاط افغانستان شاهد جنگهای شدیدی بود. از جمله ولایاتی که دامن جنگ بین طالبان و حکومت گذشته به شهر کشیده شد، شهر لشکرگاه مرکز هلمند بود. این شهر در ۲۱ اسد پس از درگیری شدید، به دست طالبان افتاد. خانم نوروزی میگوید، قبل از سقوط شهر لشکرگاه در یک انفجار کتابخانه و تمام امیدهایش از بین رفت. «۱۲ اسد، زمانی که جنگ داخل شهر شده بود، انفجار بسیار شدیدی در قومندانی شد که خانههای اطراف و کتابخانه من تمام شان تخریب شدند. جنگ، کتابخانه و امیدم را از بین برد.»
حمیرا میگوید، زمان انفجار در شفاخانه محل کارش بود که از طریق شبکههای اجتماعی عکس ویران شده ساختمان کتابخانهاش را دید. «در ۱۲ اسد، روز انفجار، با وجود مخالفت پدرم رفتم شفاخانه. اکثر داکتران داخلی شفاخانه را ترک کرده بودند. مریضان وضعیت خوبی نداشتند. بیشتر داکتران خارجی داکتران بدون مرز بودند. شدت بمب به حدی بود که ما فکر کردیم انفجار داخل شفاخانه بود. فاصله شفاخانه تا قومندانی با موتر ده دقیقه راه است.»
او مدتها جرات نکرد که به محل ویران شده کتابخانه سر بزند. این زمانی بود که که طالبان بر شهر مسلط شده بودند. «نمیدانستم برخورد طالب همراه زنان چطور خواهد بود؟ از زمان دوره اول طالبان قصههایی که شنیده بودم، همگی ترس، وحشت و لتوکوب زنان بود.»
سال گذشته در روز ۲۴ اسد، با سقوط کابل به دست طالبان، پرونده جمهوریت و فضای دموکراتیک در افغانستان بسته شد. نظامی که در دو دههی گذشته برای زنان روزنههای امید زیادی خلق کرده بود. دخترانی مثل حمیرا نوروزی در چنین نظامی درس خواندند و به دانشگاه رفتند.
روزهای پس از سقوط شهر به دست طالبان، حمیرا نوروزی با برادر و پدرش به محل کتابخانه سر زد. به گفته او، چیزی به جز مخروبه از کتابخانه برجای نمانده بود. وقت برادر و پدر حمیرا کتابها را از زیر آوار جنگ بیرون میکردند او از داخل موتر، نابودی ماهها تلاش خودش را نظاره میکرد. «همراه پدر و برادرم رفته بودم کتابخانه را ببینم. خودم داخل موتر نشسته و به کتابخانهام نگاه میکردم. چیزی را که انسان با زحمت و امید بسازد وقتی خراب شود خیلی آزاردهنده است. طرحهای زیادی داشتم برای گشترش کتابخانه.»
تقلای دوباره
به نظر میرسد حمیرا نوروزی با این که کتابخانه و آرزوهایش را زیر آوار جنگ به چشم سر دیده، اما هنوز امیدش را حفظ کرده است. اما موانع سر راهش زیاد است. او میگوید، یک ماه بعد از حاکمیت طالبان به کمک دوستانش تلاش کرد که اجازه بازگشایی کتابخانه را بگیرد. این کار به مجوز اطلاعات و فرهنگ طالبان بستگی دارد.
او میگوید، پاسخ طالبان منفی بود. «برایم تماس گرفت و با لحن ناراحتکنندهای پاسخ داد. طالبان اجازه ندادند. گفتند ما در مورد بازگشایی تمامی بخشها تصمیم نگرفتهایم. کار شما اینکه یک زن کتابخانه داشته باشد را درست ندانستند.»
مانع دوم مشکلات مالی است. حمیرا برای جلب کمک مالی دروازههای زیادی را دقالباب کرده است. «خیلی تلاش کردم تا دوباره کتابخانه را باز کنم، برای خیلی از موسسات از جمله «یونیسف» تماس گرفتم تا در بخش مالی و تهیه کتاب همکاری کنند اما هر جا با در بسته روبرو شدم. میخواستم تا در یک فضای کاملا زنانه و بدور از طالبان دوباره از نو شروع کنم.»
با حاکمیت دوم طالبان، این گروه محدودیتهای زیادی بر زنان در افغانسان وضع کردهاند. از جمله ممنوعیت آموزش دختران. نوروزی گفت: «دختران انگیزهی خود را برای کسب تعلیم از دست دادهاند. این موضوع برایم خیلی ناراحتکننده است.»
برای دختری که نا آگاهی را سر منشا اصلی مشکلات امروز افغانستان میداند، بیکار نشستن سخت و غیرقابل تحمل است. حمیرا نوروزی میگوید، کتابهایش را به یک مکتب خصوصی به امانت داده و در یک سال گذشته برای دختران کلاسهای آموزشی کمکهای اولیه برگزار کرده است. «همیشه تلاش داشتم تا به دخترانی که در تماس هستم انگیزه بدهم. کلاسهای آموزشی کمکهای اولیه را مختص دختران تشکیل دادم، تا کنون سه دوره از تشکیل این کلاسها میگذرد. در سه دوره ۱۶۰ دختر را آموزش دادهام. کلاسهایی که با استقبال دختران روبرو شد. در این راستا نیز با ریاست صحت عامه طالبان به تماس شدم تا در بخش تهیه مواد آموزشی برای دختران همکاری کنند اما مکررا با جواب منفی روبرو شدم.»