آزاده ترین
جادههای پر ازدحام پلسوخته کابل رو به تاریکی بود، اما هنوز ملالی (مستعار) با کراچیدستی خود منتظر بود تا باقیماندههای آیسکریم را بفروشد.
ساعتهای طولانی پرسه زدن در خیابانها و جادههای پرازدحام کابل و هوای گرم سخت است، اما نه به طاقتفرسایی زخم زبانها و آزارهایی که هر روز به عنوان یک زن دستفروش میشنود و تحمل میکند: «راهی جز تحمل ندارم. ای مردم خودشان باید بفهمند که یک زن تا مجبور نشود هرگز این کار را نمیکند.»
این گزارش روایت زندگی زنی است که دوبار قربانی ازدواج اجباری شده، در زندگیاش خشونت بیحد و حصر را تحمل کرده و این روزها در سایهی حاکمیت طالبان بیداد فقر را در جادههای کابل بر شانههایش حمل میکند.
ملالی ۳۸ ساله بیشتر از دو هفته است که هر روز صبح از خانه کراچی دستیاش را برداشته و تا غروب در جادههای کابل دستفروشی میکند.
ملالی عضو سابق ارتش افغانستان بود. بستهی اسنادی را که نشان میدهد عضو ارتش سابق افغانستان بوده را یکی یکی نشان میدهد. ملالی میگوید، اگر طالبان نمیآمدند، حالا زندگی بهتری داشت: «حداقل نگرانی مالی نداشتم، میتوانستم بدون منت به تنها دخترم مصارف و نیازهایش را تهیه کنم.»
ملالی به رسانهی رخشانه گفته است، سال ۱۳۹۸ عضو ارتش افغانستان شده و تا زمان سقوط کابل در … کار کرده و ماهانه ۱۶ هزار افغانی معاش داشته است.
تلخ کام در جادههای کابل
در مدت کوتاهی که در خیابانهای کابل دستفروشی میکند، زخم زبان و آزارهای زیادی شنیده و دیده است. از آخرین تجربهای که کاماش را تلخ کرده شروع میکند: «یک روز در کوتهسنگی، کراچی آیسکریم را بخاطر نان چاشت و گرمی هوا ایستاده کردم که ناگهان یک مرد پیر که از دستفروشان همان اطراف بود، ناگهان بالای کراچیام حملهآورد و آن را بالای پایم انداخت که پایم زیر کراچی شد و زخمی شدم و برایم میگفت، زن را چه بهکار؟. چرا خانه نمیشینید. تمام کارهای مردانه را شما قصد دارید، از ما بگیرید.»
ملالی گفته، بارها پسران جوان و مردان از او ویدئو و عکس گرفته، مورد تمسخراش قرار دادهاند: «هر روز که با کراچی آیسکریم در شهر گشت میزنم هر قسم گپ میشنوم. مثلا، چرا آیسکریم می فروشی. چرا شوهرت کار نمیکند. کدام مرد باز میگه، اگر شوهر نداری مه هستم.»
ملالی از درآمد کارش رضایت نسبی دارد. روزانه گاهی تا ۱۸۰ افغانی هم برایش میماند. اما به قول او مشکلات این کار گاهی طاقتفرسا است و کاماش را تلخ کرده: «خیلی سرم گیج میرفت، طرف های دارالامان بودم و هوا هم گرم بود دلم سستی داد و پیش چشمانم سیاهی رفت و از کراچی آیسکریم تکیه گرفته بر زمین نشستم و وقتی به حال آمدم دیدم یک بچه ازم ویدئو می گیرد و طرفم پوزخند میزند.»
به دلیل نگاه سنتی اجتماعی، کار کردن زنان در خیابانهای افغانستان حتا پیش از طالبان هم بدون دردسر نبود. با آمدن طالبان از یک طرف زنان بیشتر مجبور به دستفروشی در خیابان شده و از طرف دیگر، نگاه منفی به کار زنان بیشتر شده است.
طالبان از روز برگشت دوباره به قدرت در افغانستان، کار زنان در نهادهای دولتی و موسسات خارجی را ممنوع کردند. تصمیمی که صدها زن را عملا بیکار و خانهنشین کرده است. در پی این بیکاری اجباری، برای زنانی که سرپرست خانه هستند راهی جز رفتن به خیابان برای دستفروشی، تکدیگری و یا سرگرم شدن به کارهای کوچک عمدتا صنایعدستی نمانده است.
آخرین گزارش صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد در افغانستان (یونیسف) نشان میدهد که ۲۳٫۷ میلیون نفر در افغانستان قربانی فقر هستند و به کمکهای بشردوستانه نیاز دارند؛ بیشتر این قربانیان کودکان و زنان هستند.
به دیدار ملالی به خانهاش در منطقهی … کابل میروم. در یک خانه اجارهای تنها زندگی میکند. چرا تنها هستی؟ پاسخاش کوتاه است: «سرآستین که کهنه بود حتی مادرت هم خوش نمیکند.»
ملالی مادر سه فرزند است. او گفته است، دو دخترش به خاطر فقر مجبور شده در سن کم ازدواج کنند و یگانه پسرش از سال ۱۳۹۷ تا به امروز ناپدید شده است.
دختر ۱۶ سالهی ملالی سال گذشته در تاریخ ۲۸ اسد ۱۴۰۲ ازدواج کرده است. ملالی گفته است: «بعد از این که طالبان آمد، اوضاع امنیتی هر روز برای زنان و دختران خراب میشد و من که یکی از اعضای نظامیان حکومت جمهوریت بودم ترسیدم تا دخترم را طالبان نبرد و یا این که خودم را اختطاف کنند و این دخترم تنها کجا شود، مجبور شدم او را به زور به شوهر بدهم تا به نام نیک پس بخت شود.»
حدود ۱۱ سال قبل، یعنی سال ۱۳۹۳ بود که شوهر ملالی به ارتش افغانستان پیوست. او تنها ۱۵ روز بعد در جنگی با طالبان در ولایت هلمند کشته شد.
ملالی گفته، پس از این اتفاق، دست سه فرزندش را گرفت به کابل به خانهی مادرش برگشت. در کابل از راه کار در خانههای مردم میتوانست نان بخور و نمیری پیدا کند. به همین خاطر، دختر ملالی در ۱۲ سالگی ازدواج کرده است.
ملالی مدعی است که پسرش که شش سال عمر داشت در سال ۱۳۹۷ با برادر شوهرش به بهانهی مهمانی به هرات میرود. تا امروز دیگر از پسرش خبری ندارد و تلاشهای او هم برای یافتن یگانه پسرش تا امروز بینتیجه بوده است. او میگوید، تنها امیدش ایناست که پسرش خودش پیشاش برگردد.
قربانی خشونت
زندگی ملالی نیز حکایت پرآب چشمی است. او مثل دختراناش قربانی ازدواج اجباری شده است.
حتا پیش از طالبان کارنامه افغانستان در مسالهی ازدواجهای زیر سن و اجباری سیاه بود. براساس ارزیابی نهادهای حقوقبشری ازدواجهای زیر سن و اجباری در افغانستان تنها به خاطر فقر نبوده است، این مسالهی فرهنگی- اجتماعی هم است. مشکلی که گفته میشود با حاکمیت دوباره طالبان بیشتر شده است.
ملالی به رسانهی رخشانه گفته است، ۱۴ ساله بود که با اجبار پدرش تن به ازدواج داد، با مردی که او را ندیده بود. وقتی با شوهرش به هرات رفت معلوم شد که او زن دیگری هم داشته است. او در واقع ناخواسته سربار یک زندگی شده بود.
ملالی در حالی که داغهایی را روی گردن و دستهایش نشان میدهد میگوید، اینها نشان خشونتهایی است که دیده است: «وقتی به گپاش نمیشدم، دهنم را با یک پارچه بسته می کرد و خوب از دلش لت و کوبم می کرد تا اینکه از حال میرفتم و بعد سیخ های کباب را داغ میکرد و روی بدنم میگذشت تا اینکه بیهوش میشدم و ایتو روزها پیش آمده بود که چندین روز بی هوش روی زمین در همان تهکوی می ماندم مثل یک جسد متحرک میشدم از شدت درد زخمهای وجودم، نبود آب و نان و درد دیگر.»
ملالی گفته:« چند روزی از ازدواج ما می گذشت شوهرم به هرچیزی بهانهگیری میکرد، یک روز که به آشپزیام گیر داد و مرا به تهکوی خانه برد و به گردنم ریسمان بسته کرد وخوب خفهام نمود تا اینکه من از دهن و دامنم خونریزی کردم و خودش فرارکرد.»
ملالی گفته است، بعد از سهونیم سال صاحب فرزند دختر میشود. او حتا مدعی است که شوهرش پس از او دو زن دیگر هم گرفته بود. چون نمیتوانست هزینهی زندگی همه را تامین کند، ملالی در مسافرخانهی پدر شوهرش در مقابل غذا برای خود و دخترش آشپزی میکرده است.
مجبور شدن به ازدواج با یک عضو طالبان
آمدن طالبان یک مصیبت جبرانناپذیر برای تمام مردم به خصوص زنان افغانستان است که تمام زنان از کار کردن در نهادهای دولتی و از رفتن به مکتب و دانشگاه منع شدهاند.
ملالی نیز بعد از بیکار شدناش به خاطر ممنوعیت طالبان در یک مرکز آموزشی در بخش بررسی بدنی زنان و دختران با معاش ماهانه ۳ هزار افغانی کار پیدا میکند. این کارش هم دیر دوام نمیکند. او گفته، طالبان به مدیریت مرکز آموزشی هشدار داده بود که باید به جای ملالی یک مرد را استخدام کند. ملالی در ماه اسد سال گذشته برکنار شده است: «طالبان دشمن رزق و روزی مردم است. با گرفتن کارم از من، رزق و روزی ام را گرفت وحالا سرگردان دنبال یک لقمه نان هستم.»
ملالی با اشاره به ضربالمثل « سنگ د پای لنگ است» میگوید، سال گذشته پس از این که دخترش را به خانهی شوهرش فرستاد و تنها شد، خانه مورد سرقت قرار گرفته است.
او میگوید که برای پیگیری شکایتاش سر و کارش به نهادهای امنیتی طالبان میافتد. او برای شکایت به حوزه… امنیتی طالبان میرود. فرمانده حوزه از ملالی میپرسد که چرا تنها زندگی میکند. وقتی ملالی زندگیاش را تعریف میکند از سوی یکی از اعضای طالبان به او پیشنهاد ازدواج میشود.
او مدعی است که این عضو طالبان او را مجبور به ازدواج کرده است. به او گفته شده بود یا ازدواج کند یا به خانه امن برود. خانههای امن در حاکمیت طالبان وجود ندارد. اما قبلا نمایندگی سازمان ملل در افغانستان (یوناما) در گزارشی گفته است، طالبان زنان قربانی خشونت در معرض خطر را به جای خانه امن به زندانهای زنانه فرستادهاند.
موضوع اجبار زنان به ازدواج با افراد طالبان چیز تازهای نیست. قبلا هم در این مورد نگرانی و گزارشهای مشابه نشر شده است. پر سر و صداترین آن مسالهی ازدواج اجباری سعید خوستی سخنگوی سابق وزارت داخله طالبان با الهه دلاورزی است.
یا گزارشی که دویچه وله از زندگی یک زن از ولایت ارزگان منتشر کرده است که در آن آمده است یک زن مجبور به ازدواج با اعضای طالبان شده است. از این دست گزارشها تا کنون بارها نشر شده است.
ملالی گفته است در تاریخ دهم ماه میزان سال گذشته دوباره به این ازدواج اجباری تن داده است: «چاره نداشتم ازیک طرف خوشحال بودم و دوباره به یک زندگی خوب فکر میکردم و احساس میکردم از آوارگی برای یافتن لقمهی نان نجات یافتم. جای اینکه خانه امن میرفتم همان بهتر زن دوم یک طالب میشدم و از روی ناچاری پذیرفتم.»
جمیل( مستعار) ۴۳ساله، یکی از شاهدان نکاح ملالی با این عضو طالبان است که با تایید حرفهای ملالی میگوید: «خدایی گردن خوده بسته نمیکنم همی زن (ملالی ) از روی ناچاری با ای مجاهد ( طالب) ازدواج کرد که شاید یک ذره زندگی اش خوب شود و از همی تنهایی و سرگردانی برآید؛ باز اینه چندماه باهم زندگی کرد و حالی ۶ماه شده که شوهرش گم ( ناپدید ) شده و ای زن پشت یک لقمه نان روز تا شام کار میکند.»
جمیل میگوید، ازاین که شوهر ملالی چرا از اعضای طالبان استعفا داده است و به کجا رفته یعنی دلیل ناپدید شدناش را نمیداند و اطلاعی در دست ندارد. او میافزاید، شوهر ملالی عضو طالبان در کابل بود و به عنوان سرباز وظیفه اجرا میکرد .
ملالی با این عضو طالبان فقط چهار ماه زندگی میکند. او گفته، شوهرش از عضویت طالبان استعفا داده و برای کار به ایران رفته است که از آن زمان تا حالا ناپدید است و ملالی هیچ ارتباطی با او ندارد: «شوهرم ناپدید شد. خواهرایم مرا به خانهشان جای نمیدهند، دخترایم آدم مردم شده اختیار خودش را ندارند چه برسد مرا به خانهاش ببرد من که در خانه هیچ برای خوردن نداشتم. مصارف کرایه خانه، آب و برق مرا مجبور کرد تا امروز آیسکریم فروشی کنم.»