سارا
محلهی«حاجی عباس» در شهر هرات، پس از هفت ماه آرامش نسبی، شام روز شنبه، ۲ دلو، باز هم شاهد یک انفجار خونین بود. مینیبس شهری، حامل شهروندان عادی که از کارهای روزمرهی خود به خانه بر میگشتند، در پی جاسازی ماین چسپکی، منفجر شد. بر اساس اطلاعات شفاخانهی حوزوی هرات، در این رویداد ۸ نفر کشته و ۸ نفر دیگر زخمی شدهاند.
از جمع این قربانیان، ۵ فردِ کشتهشده و ۵ فرد زخمی، زنان هستند. ۵ تن از زخمیها برای تداوی، به مشهد، یکی از شهرهای ایران انتقال داده شدهاند. قربانیان این رویداد همه بین سنین ۱۸ تا ۶۵ سال عمر داشتهاند. مسوولیت این رویداد را مثل حملات مشابه دیگری که پیش از این در این محل هزارهنشین اتفاق میافتاد، گروه داعش بر عهده گرفته است.
شماری از قربانیان این رویداد، اعضای یک خانواده هستند. زهرا امیری، در این رویداد خواهر ۲۸ ساله، عمهی ۶۵ ساله و پسر عمهی ۲۱ سالهی خود را از دست داده است. به گفتهی زهرا، آن روز، بهخاطر مریضی عمهی او، این ۳ فرد پس از مراجعه نزد داکتر، به خانه بر میگشتند که هدف انفجار قرار گرفتند.
انفجار که رخ داد، زهرا سراسیمه به خواهرش تماس گرفت. با چندین بار تماس، وقتی زهرا پاسخی دریافت نکرد، با چند نفر دیگر از اعضای خانوادهاش به شفاخانه رفتند.
او میگوید: «خواهرم، هر دو پایش از بین رفته بود، اما بالاتنهاش سالم بود. عمهام یک پایش از بین رفته بود ولی پسر عمهام، چهرهاش سوخته بود، به سختی قابل شناسایی بود.»
زهرا میگوید که صغرا خواهر او، تا صنف دوازدهم درس خوانده بود؛ اما بهدلیل مشکلات اقتصادی، به دانشگاه رفته نتوانست ولی با شرکت در صنفهای آموزش خیاطی، توانست این مهارت را یاد بگیرد و تا هنوز کار خیاطی میکرد. «قصد داشت به همین زودیها کارگاه تولیدی لباس راه بیاندازد. اما با تمام آرزوهایش زیر خاک رفت.»
علی، پسر عمهی زهرا تنها نانآور خانوادهی پنج نفری خود بود که در این رویداد با مادرش یکجا، جان باخت. اکنون پدر علی که مرد کهنسال است، مجبور به سرپرستی خانواده پسرش است.
به گفته زهرا، علی تا صنف دهم درس خوانده بود؛ اما به دلیل مشکلات اقتصادی نتوانسته بود بیشتر از آن به تحصیلات خود ادامه دهد. زهرا میگوید، وقتی که علی درسهای مکتب را رها کرد و به کار روی آورد، در کنار آن برنامههای «کُدنویسی» را دانلود میکرد و نزد خود میخواند و گاهی هم برای یادگیری این برنامه به «کورس» میرفت تا اینکه این برنامه را یاد گرفت.
علی از مدت دو سال به اینسو در یک شرکت خارجی بهصورت «آنلاین» کار میکرد و ماهانه حدود ۲۰۰ دالر معاش داشت. زهرا میگوید که علی قصد داشت در آینده مطابق تخصص خود «شرکت» راه بیاندازد و بهصورت مستقلانه کار کند و زمینهی شغلی را برای دیگران نیز فراهم سازد.
زهرا میگوید که اکنون خانوادهی علی در وضعیت بد روحی و اقتصادی قرار دارند، چون نه مادری است و نه نانآوری در خانهیشان.
این تنها خانوادهی زهرا نیست که ۳ عضو خود را همزمان از دست داده است. خانوادهی بهار (اسم مستعار) در محلهی حاجی عباس نیز در سوگ از دست دادن دو جوان خود به سر میبرد.
بهار که با تعریف ماجرای انفجار، اشک از چشمانش جاری میشود، میگوید: «خواهرانم در این انفجار تکهتکه شدند.»
خواهران بهار، رابعه و انارگل نام دارند. هردوی آنها سند فراغت صنف ۱۲ مکتب را داشتند. این دو خواهر نیز به دلیل شرایط بد اقتصادی از ادامهی تحصیل باز مانده بودند. آنها برای تامین مخارج خانوادهی ۹ نفری خود به کار خیاطی روی آوردند.
رابعه و انارگل در یکی از مارکیتهای مرکز شهرهرات، کارگاه خیاطی داشتند. آنها برای چندتن از زنان دیگر نیز در کارگاه خود زمینهی کار را فراهم ساخته بودند و در آیندهی نزدیک میخواستند کارشان را گسترش دهند.
بهار میگوید که پس از قربانی شدن رابعه و انارگل، وضعیت روحی خانوادهاش بسیار وخیم است، تا حدی که یکی از خواهرانش هر لحظه بیهوش میشود.
مادر رابعه و انارگل با چهرهی خسته و چشمان پر از اشک میگوید: «شوهرم پیر است و توان کار کردن ندارد.وضعیت اقتصادی ما خراب است، حتا غذای این روزهای مان را همسایهها میآورند. دخترانم نانآوران ما بودند.»
این انفجار به زندگی محسن حسنپور، جوان ۲۴ سالهای که از محل کار خود به خانه بر میگشت، نیز پایان داد.
علیرضا محمدی که دوست نزدیک محسن است، میگوید: «او در یک چاپخانه در مرکز شهر کار میکرد. آن روز نیز مثل روزهای دیگر به خانه بر میگشت که قربانی انفجار شد.»
علیرضا، در ادامه میافزاید: «محسن، جوان پرتلاش و تنها نانآور خانوادهی شش نفریاش بود. او تا صنف ۱۲ مکتب درس خوانده بود و در یکی از چاپخانههای مرکز شهر کارهای گرافیکی میکرد و در مجموعه فرهنگی کانون مهربانی نیز کارهای گرافیکی و فرهنگی انجام میداد.»
علیرضا در ادامهی صحبتهایش میگوید، محسن پدر پیری دارد که اکنون بعد از مرگ تنها نانآور خانوادهاش، روزانه در چوکها به امید کار میرود، اما هیچکاری پیدا نمیتواند.
هفت ماه قبل در دوران حکومت پیشین نیز انفجار مشابهی در همین محل رخ داده بود. در آن انفجار، سه تن کشته و ۱۰ تن دیگر زخمی شده بودند. این انفجارها را که گروه داعش مسوولیت آن را بر عهده میگیرد، تنها در ولایت هرات اتفاق نیفتاده است. طی ماهها گذشته، در کابل نیز موترهای مسافربری شهری که عمدتا هزارهها بودند، هدف حملات قرار گرفته است.
محمودشاه رسولی، سخنگوی فرماندهی امنیهی طالبان در هرات در واکنش به انفجار تاریخ ۲ دلو گفت که چنین رویدادها به هدف «بینظمی و شورش» بین مردم صورت میگیرد. او افزود که تدابیر لازم، جهت تامین امنیت هر چه بیشتر باشندهگان محلهی حاجی عباس و جبرییل (ساحهی هزارهنشین در هرات که بارها مورد حمله قرار گرفته)روی دست میگیرد.