اشاره: نسخه انگلیسی این گزارش با اندک تفاوت در ویراست آن از سوی روزنامه گاردین، چاپ بریتانیا، منتشر شده است.
زهرا جویا و زهرا نادر
نگار، زنی که ۱۵ سال به عنوان پولیس در زندان ولایت غور کار کرده بود، به یکی از نزدیکانش گفته بود فرار نمیکند، «من هیچ کاری نکردم، چرا کسی بخواهد مرا بکشد؟»
این عضو فامیل نگار که به دلایل امنیتی نمیخواهد نامش در گزارش ذکر شود، گفت که نیمه شب شنبه (۱۳ سنبله) سه مرد مسلح که خود را مجاهدین طالب معرفی کرده بودند، به خانه نگار حمله کردند. دست شوهر نگار و چهار پسرش را بستند و آنها را در یک اتاق زندانی کردند. سپس نگار را لت و کوب کرده، او را در مقابل چشم اطفالش با فیر چندین مرمی از پشت سرش به قتل رساندند.
عکسهای دلخراشی از صحنه قتل و جسد نگار برای ما فرستاده شده که نشان از کشتار بیرحمانه و وحشیانه این زن پولیس دارد.
نگار که قرار بود تا یک ماه دیگر مادر ۱۰ فرزند شود، تصور نمیکرد به خاطر کارش به عنوان یک پولیس زن کشته شود، به همین خاطر هشدارهای نزدیکانش برای فرار از فیروزکوه را نادیده گرفته بود.
این فامیل نگار در مصاحبه تلفنی به رسانهی رخشانه گفت: «هیچ به حرف ما گوش نکرد، ما امروز (یک شنبه) به سختی توانستیم بدن سیاه، کبود و پاره پاره او را به خاک بسپاریم.»
سخنگویان طالبان با رد دست داشتن در قتل نگار، گفتهاند که در این مورد تحقیق خواهند کرد. اما حسن حکیمی، فعال جامعه مدنی از ولایت غور که فعلا در بیرون از کشور به سر میبرد، در صحبت با رسانه رخشانه گفت: «طالبان به افراد خود دستور دادهاند، کسانی را که میخواهند به قتل برسانند، باید به صورت مخفیانه و توسط اقوام طالبشان انجام شود تا بعدا طالبان مجبور نشوند مسئولیت آن را به عهده بگیرند.»
وقتی مریم (مستعار) ۲۵ ساله، نام و مشخصات خود را در تهدیدنامهی طالبان که یک روز پس از سقوط یکی از ولایات شمالی به آدرس خانه پدرش فرستاده شده بود، را دید، فهمید که زندانیان آزاد شده طالبان، او را شناسایی کرده اند.
مریم که تا روز یکشنبه، بیست و چهارم اسد سر وظیفهاش در ریاست مبارزه علیه تروریزم در ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان بود، تصور نمیکرد که در ظرف کمتر از چند ساعت به یک فراری تبدیل شود. وقتی طالبان وارد کابل شدند، او مجبور شد با یک لباس دراز نیلی رنگ که از همکارش قرض گرفته، به سوی خانه فرار کند.
وظیفه مریم بازپرسی از افراد متهم به تروریسم، به خصوص جنگجویان طالبان و داعش بود. در تهدید نامهای که از آدرس کمیسیون نظامی طالبان در یکی از ولایات شمالی صادر شده و یک کاپی آن به دست رسانه رخشانه رسیده، آمده است: «امارات اسلامی جهاد در برابر کفار و غلامان را فریضهی دینی خود میداند ما با کشتن کفار آنان را به جهنم میفرستیم.»
در این نامه مشخصات مریم به عنوان کارمند امنیت ملی که از افراد طالبان بازجویی کرده، درج شده است و از پدر مریم خواسته شده تا او و شوهرش را به طالبان تسلیم دهند: «اگر این غلامه را با شوهرشان که او نیز کارمند دولت مزدور است به ما تسلیم ندهید ما آنرا به زودی قتل کرده و به جهنم میفرستیم.»
هر چند سخنگویان طالبان از عفو عمومی برای کارمندان دولتی و موسسات خارجی صحبت کردهاند، اما کشتار کارمندان دولتی، به خصوص زنانی که با نیروهای امنیتی کار کردند، در حال افزایش است. از سه ماه به این طرف حداقل چهار زن پولیس در ولایات قندهار، کاپیسا و غزنی کشته شده اند. دو مورد اخیر آن پس از سقوط شهر غزنی به دست طالبان اتفاق افتاد. مقامات تایید کردند که طالبان دو زن پولیس را از شهر غزنی ربوده و سپس تیرباران کردند.
فاطمه احمدی، ۲۸ ساله که تقریبا ۸ سال به عنوان یک پولیس زن در ولایات بلخ و کابل کار کرده، میگوید که ترس زنان پولیس تنها از طالبان نیست، بلکه از زندانیانی که طالبان آزاد کردند نیز میترسند.
احمدی سال گذشته با نشر ویدیویی در صفحه فیسبوکش، گفت بود از سوی دو مافوقش مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته و به شکایتهای او رسیدگی نشده است. او در این ویدیو به نشانهی اعتراض، کارت هویتش را به آتش کشید.
اعتراض به آزار و اذیت جنسی، نهتنها مشکل احمدی را حل نکرد، بلکه او را بیشتر در معرض خطر قرار داد. پس از نشر آن ویدیو، خانواده و اقوام احمدی با او قطع رابطه کردند و سه بار به جانش سو قصد شد.
او که توانسته بود از دو حمله اول، جان سالم به در ببرد، گفت: «بار سوم، وقتی از داخل کوچه به طرف خانهام میرفتم، یک مرد سوار بر موترسایکل با چاقو به من حمله کرد. یک ضربه چاقو به دست راستم و سه ضربه چاقو به شکمم زد». هر چند او هر سه مورد را به پولیس اطلاع داد، اما هیچ کسی در ارتباط به این حملات دستگیر نشدند.
احمدی تنها زنی نیست که برای پیوستن به پولیس هزینهی سنگینی پرداخته است. زلا زازی ۲۲ ساله، با رتبهی دوم سارن که سال گذشته با حضورش در یکی از پوستههای پولیس در ولایت خوست در شرق افغانستان خبرساز شده بود، میگوید که به خاطر کار کردن به عنوان یک پولیس زن با مشکلات زیادی روبرو شده است، «مولویهای محل بارها به فرماندهی پولیس آمدند و خواستند که دیگر دختری در اینجا کار نکند.» آنها زلا را عامل «فحشا» و «گمراه» کردن زنان میدانستند.
پس از رسیدن گزارشهایی که احتمال ترور او در دفتر کارش را میداد، مقامات وظیفهی زازی را به کابل انتقال دادند.
تا همین یک ماه پیش زازی به امیدها و آرزوهایش برای آینده فکر میکرد و برای رسیدن به آنها نقشه میکشید و هرگز تصور نمیکرد طالبان به این سرعت کابل را تصرف کنند، «این بدترین روزهای زندگیام است. همه آرزوهایم، همه اهدافم از بین رفت و ما دوباره به نقطه صفر بر گشتیم و حتی راهی هم نیست که دوباره از صفر آغاز نمایم.»
«جهان باید صدای ما زنان پولیس را بشنود»
پس از دریافت تهدید نامهی طالبان، مریم تلاش کرد از کشورهایی که از زنان نیروهای امنیتی حمایت میکردند، کمک بخواهد. اما پس از دو هفته انتظار، وقتی جوابی دریافت نکرد، تصمیم گرفت از مرز زمینی به پاکستان فرار کند.
او گفت: «وقتی شنیدم تعدادی از همکاران ما را شب هنگام از خانههایشان بیرون کشیده و با خود بردند، ناچار فرار کردیم.»
احمدی که امیدش برای زنده ماندن در حکومت طالبان با گذشت هر روز کمتر میشود، گفت: «جهان باید صدای ما زنان پولیس را بشنود، به خصوص دولت آمریکا، چرا امریکا و جامعه جهانی ما را تشویق به پیوستن به پولیس کردید؟ حالا هم باید از ما دفاع کنید، حداقل زندگی ما را نجات دهید.»
زازی نیز با ناامیدی میگوید: «زنان پولیس در شرایط خطرناکی قرار دارند، طالبان تلاشی خانه به خانه را شروع کردند و به دیتابیس وزارت داخله دسته یافتهاند. اما جامعه جهانی با وجود این که وضعیت ما را میبیند، اما نمیخواهد به ما کمک کند.»
مهری (مستعار) ۲۴ ساله که سه سال به عنوان پولیس در کابل کار کرده و اکنون مخفیانه زندگی میکند، گفت: «ما در ۲۰ سال گذشته نیز با وضعیت بسیار بدی مواجه بودیم. در اوایل مردم به شمول خانوادههایمان، پولیس زن را به چشم یک زن بدکاره نگاه میکردند. حالا با آمدن طالبان، فرصت برای افراد افراطی فراهم شده تا از این زنان انتقام بگیرند.»
«نان آوران خانه»
احمدی که یک سال قبل از شوهرش طلاق گرفته، میگوید: «تنها منبع درآمد من معاشم بود. من فعلا معاش ندارم و در خانه کرایی زندگی میکنم.»
او گفت: «مثل من هزاران زن پولیس دیگر هم همین مشکل را دارند. مرد در خانه ندارند، اطفالشان زیر سن است، در خانه کرایی زندگی میکنند و تنها منبع درآمد شان معاششان بود. اکنون خودشان هم خانه نشین شدند و مهمتر این که جان شان هم در خطر است.»
پس از این که هیچ نهاد و کشوری مسوولیت خروج زنانی را که با نیروهای امنیتی کار کرده بودند را به عهده نگرفت، موسی ظفر، ظنزنویس مشهور افغانستان به تنهایی مسوولیت ساختن لیستی از این زنان را به عهده گرفت. او از طریق صفحهی فیسبوکش از زنانی که با نیروهای امنیتی کار کرده بودند خواست تا مشخصات شان را برای او ایمیل کنند.
ظفر به رسانه رخشانه گفت: «این زنان از طرف جامعه و خانواده و حتی ارگانی که در آن کار میکردند مورد تبعیض و اذیت قرار میگرفتند و حالا هم آمریکا و ناتو اینها را ترک کردند بدون اینکه فکر کنند زمانی همین خانمها در راستای منافع آنها قربانی داده است.»
در ظرف چند روز پس از گذاشتن پیام، آقای ظفر حدود۲۳۰ درخواست کمک از این زنان دریافت کرد، اما تا کنون فقط یک عضو کانگرس امریکایی برای کمک به این زنان با او تماس گرفته است.
بر أساس معلومات وزارت داخلهی حکومت جمهوری اسلامی أفغانستان، دو دههی گذشته ۴۵۰۰ زن تنها در صفوف پولیس کار کردهاند، اما آمار دقیقی از تمام زنانی که با نیروهای امنیتی کار کردهاند در دسترس نیست.
وقتی احمدی از کشته شدن نگار مطلع شد، گفت: «امروز نگار را کشتند، فردا مرا میکشند، یک روز دیگه باز یک زن دیگر را میکشند. من میخواهم صدایم را بلند کنم. من مرگ را قبول کردم، اما می خواهم قبل از مردنم، صدایم را بکشم، حداقل شاید زنان دیگر دچار این گونه مرگ نشوند.»
سلام جان آغا جلالی هستم یکتن از کار مندان ریاست تحقیقات مبارزه با جرائم جنای کابل اینها همه واقعیت دارند و شما خود تحلیل کنید زمانیکه ما را به دلیل اینکه پولیس هستیم کفر و همکار کافر خطاب میکنند و همه تهدید خط آنها دردسترس شما قرار گرفته اند چطور میتوانیم به صفت پولیس در خانه و دیار خود باشیم خودم نیز دچار مشکلات و تحت تهدید قرار گرفتم بالاخره با مشکلات فراوان از راه قاچاق به ایران آمدم توقع ما رساندن صدای ما از طریق شما به جاهای هست که کمک کرده و نجات مان دهند