الهه محمدی
بهدنبال چند سال مبارزه و دادخواهی برای درج اسم مادر در شناسنامه/تذکرهها از سوی فعالان مدنی و حقوق زنان در شبکههای اجتماعی، دفتر معاونت دوم ریاست جمهوی افغانستان به تازگی اعلام کرده است که در یک جلسه فوقالعاده کمیته قوانین، با تعدیل برخی از مواد قانون ثبت و احوال نفوس، با درج نام مادر در شناسنامه توافق شده و مورد تایید قرار گرفته است.
پس از همگانی شدن این خبر، تعداد زیادی از کاربران شبکههای اجتماعی با نوشتن اسمهای مادرانشان در شبکههای اجتماعی، از این اقدام حکومت استقبال کردند.
اما برای اجرایی شدن این اقدام، تصمیم نهایی به این بر میگردد که پارلمان افغانستان آن را تصویب کند.
با توجه به آن که در سال۱۳۹۲ جریانهای افراطی و چهرههای ضدزن مانع تصویب قانون منعخشونت علیه زنان شدند و این قانون هم اکنون براساس فرمان تقنینی رییس جمهور، نافذ است. سال گذشته قانون حمایت از کودکان نیز در پارلمان جنجالی شد. مخالفان با تعیین سن ۱۸ سالگی بهعنوان پایان دوره کودکی (بلوغ) مخالفت کردند. در حالیکه هدف اصلی تعیین سن ۱۸ سالگی بهعنوان پایان دورهی کودکی جلوگیری از ازدواج دختران خرد سال در افغانستان بود. هم اکنون نیز نگرانی وجود دارد که مبادا برخی از نمایندگان پارلمان با افکار سنتی، مانع این برنامه شده و این خواست قانونی و برحق زنان از فلتر پارلمان عبور نتواند.
چرا انکار هویت؟
در جامعه سنتی افغانستان رایج است که اکثریت مادران به اسم بزرگترین فرزندان شان، معمولا فرزند پسر و یا به اسم شوهرشان شناخته میشوند. به ندرت پیش میآید که زنی به اسم خودش معروف باشد و یا هم کسی از یک مادر بهعنوان یک انسان دارای نام و تخلص، یاد کند. زیرا اکثریت زنان در جامعهی ما هنوز هویت و فردیت مطلق نداشته و مانند یک موجود زنده از حق انتخاب محروم است.
در یک جامعهی مردسالار و سنتی افغانستان، زن متاهل را به اسم خودش صدا کردن، تقریبا تابو است. در بسیاری از مناطق این کشور گرفتن نام خواهر و مادر برای مردان، فحش و دشنام تلقی میشود و به دلیل جبرزمان و حاکمیت مطلق پدرسالاری در جامعه، برای خود زنان نیز حرفی ملالآوری به حساب میآید. زیرا زن در ذهن مردان این جامعه جزء مالکیت و ناموس مردان بوده و گرفتن اسم آنها به معنای تعرض به ملک شخصی مردان تلقی میشود.
در کارتهای عروسی، فاتحه و سنگ قبر، معمولا زنان بهعنوان دختر فلانی یا اسم خانوادگی، همسر یا مادر پسر بزرگ خانواده، یاد میشوند.
پنهان سازی هویت در نزد زنان از سوی جامعه مردسالار به اندازهی است که سه سال پیش، دفتر سازمان ملل متحد در افغانستان( یوناما) اعلام کرده بود که بیشتر از نصف جمعیت زنان( ۶۳ درصد) فاقد اسناد هویتی/ تذکره هستند. به این معنی که بیشتر از نصف جمعیت زنان افغانستان نه شناسنامه دارند و نه هویت اجتماعی.
حذف و انکار هویت زنان به مثابه خشونت جدی علیه زنان به حساب می رود. سنتی بودن بخش بزرگی از جامعه افغانستان و فرهنگ سنتی مردسالار، زنان افغانستان را در معرض انواع خشونتها قرار داده است. علاوه بر این زنان در ساختارهای مدرن جامعه هم از خشونت در امان نیستند و همچنان از تبعیض و نابرابری برای دستیابی به حقوق اجتماعی و سیاسی شان رنج میبرند.
بسیاری از مردان به این باور هستند که با ذکر نام مادر، همسر یا خواهر شان، در میان مردم و بیرون از خانه و حتا در بین اعضای خانواده، به آبرو و حیثیت شان، لطمه وارد شده و به غیرت مردانه آنها برمیخورد.
پنهان سازی و حذف هویت زنان از سوی مردان، هیچ گونه صیغهی دینی و مذهبی ندارد؛ بلکه این موضوع به صورت عموم به یک شرم جمعی و ریشه در رسم و رسوم ناشایست اجتماعی دارد که از سالها به این طرف هویت اکثریت زنان را از آنها سلب کرده و به اسم زنان مهر ناموسی زدهاند.
بیان نکردن اسم زن از سوی اکثریت زنان افغانستان به صورت ناخودآگاه نیز پذیرفته شده است و در مناطق دور افتاده اگر کسی نام یک خانم کهنسال را بگیرد، وی ناراحت میشود و آن را بیاحترامی به خودش تلقی میکند. حالا که موضوع ذکر اسم مادر در شناسنامه در بزرگ شهرهای افغانستان به ویژه در نزد جوانان، افراد تحصیل کرده و روشنفکران جامعه و برای کاربران شبکههای اجتماعی به یک بحث عمومی مبدل شده و تا سطح کابینه و پارلمان نیز پیش رفته است، مشخص نیست که تاچند سال دیگر زنان افغانستان در مناطق دور دست و بشدت محدود، از ذکر اسمشان در شناسنامهها، خودداری میکنند و هنوز معلوم نیست که واکنش مردم افغانستان در برابر این اقدام چیست؟
آیا تنها اسم بردن زنان در شناسنامه چیزی را تغییر خواهد داد؟
بعد از همگانی شدن این مسأله، بسیاری از کابران شبکههای اجتماعی به این باور هستند که اسم مادر در شناسنامههای فرزندانشان هیچ نفعی به زنان نمیرساند. اما مبارزههای اجتماعی همینگونه آغاز شده و جرقهی آزادی و رهایی را همان قدمهای اول بهوجود آورده است. اگر این اقدام نمیتواند یکباره زنان را از ستمهای چندگانه برهاند، دستکم یکی از اقدامهای عملی است که میتواند خط بطلان به شرمی بکشد که سالها اسم زنان آن را باخود حمل کرده است.