زیبا بلخی
با برقع آبی، بر روی زیرانداز خاکی و فرسودهای نشسته و بساط رنگ و بُرس کفش را در مقابل خود پهن کرده است. از هشت ماه به اینسو، بر روی سنگفرشهای خیابانهای بلخ نشسته و کفش رنگ میکند.
او میگوید، اگر یک روز این را کار نکند، خانوادهاش گرسنه میماند. نبیلای(مستعار) ۴۹ ساله تنها سرپرست و نانآور یک خانوادهی پنجنفری است. درحالی که از شدت سرما هر دو دست خود را بهم میمالد تا گرم شود، میگوید: «اگر یک روز هوا سرد گفته اینجا برای کار کردن نیایم، مجبور روز و شب را با شکم گرسنه سپری بکنیم.»
نبیلا تا قبل از به قدرت رسیدن دوبارهی طالبان، در یک نهاد دولتی به عنوان صفاکار سرگرم کار بود و با منع کار زنان در نهادهای دولتی او نیز مانند زنان دیگر کارش را از دست داد: «وقتی طالبان آمدند، کارم را از دست دادم و بعد از او به خانههای مردم برای پاککاری یا لباسشویی میرفتم؛ اما وضعیت اقتصادی مردم هم ضعیف است. یک هفته اگر در یک خانه به خاطر لباسشویی میرفتم، دیگر مکمل روزهای هفته کار نبود و درآمد نداشتم. به همین خاطر تصمیم گرفتم روی جاده برآیم و یک کاری بکنم.»
کفاشی روی خیابان در افغانستان تقریبا یک کار مردانه به شمار میرود؛ اما فقر و سیاستهای محدودیتکنندهی طالبان علیه زنان، پای زنان را نیز به این کار کشانده است. چنانکه برای نبیلا نیز این کار، آخرین انتخاب بوده است.
نبیلا میگوید، دردسر این کار برای زنان بیشتر است. شوهر نبیلا به خاطر بیماری در گذشته است و سه دختر و یک پسرش هنوز توان کار کردن ندارند: «بعضی مردم وقتی بوتهای شان را رنگ میکنم، پول اضافی برایم میدهند و من را تشویق میکنند که آفرین به شجاعتت که میآیی و کار میکنی تا روزی حلال پیدا بکنی؛ اما بسیاری از مردم من را گدایگر میدانند، درحالی که من با آنها فرق دارم. من خواستم کار بکنم، با زحمات خود پول پیدا بکنم؛ اما اینکه مردم من را گدایگر میگویند، گاهی بسیار سرم تاثیر بد میکند.»
نبیلا در بدل هر کفشی که رنگ میکند، پنج افغانی میگیرد. او جای مشخصی برای کارش ندارد. هر روز بساطاش را بر روی سنگفرش یکی از خیابانهای شهر مزار شریف پهن میکند: «شاید روزانه یک شش یا هفت نفر بهخاطر بوت رنگ کردن پیشم بیایند و بیشتر شان هم مردها هستند. هرچند عاید روزانهام مشخص نیست، یک روز کمتر یک روز بیشتر؛ اما میشود همرایش با فرزندانم گذاره کنم. اگر زیاد نتوانم، روز سه وقت نان خشک خو میتوانم ببرم تا گرسنه نمانند.»
در نزدیک به سه سال حاکمیت گروه طالبان، فقر و بیکاری بیشتر از هر طیف دیگر زنان را در افغانستان متاثر کرده است.
برنامهی جهانی غذا در گزارش تازهای گفته است که در سال ۲۰۲۴ میلادی حدود چهار میلیون زن و کودک در معرض سوءتعذیهی حاد قرار دارند.
در این گزارش که به تاریخ ۳حوت سال جاری نشر شده، مسوول تعذیهی برنامهی جهانی غذا در افغانستان گفته است که به دلیل کمبود بودجه، برنامهی جهانی غذا در حال حاضر قادر است تنها به هفت میلیون نفر کمکهای غذایی اضطراری ارایه دهد و ۱۶میلیون نفر دیگر از این لیست محروم هستند.
پیش از این، سازمان بینالمللی مهاجرت نیز اعلام کرده بود که دستکم ۷۰ درصد افغانها زیر خط فقر زندگی میکنند و بیکار هستند.
این نهاد وابسته به سازمان ملل همچنان گفته است که بیکاری در حال افزایش است و در حالی که اقتصاد افغانستان فروپاشیده است، کسب و کارهای کوچک و متوسط همچنان در حال اخراج کارمندان خود هستند.
در یکی از خیابانهای دیگر شهر مزار شریف نگاهم به زن دیگری گره میخورد که به دیوار تکیه زده و از پشت سلولهای برقع آبیاش هر رهگذر را به چشم مشتری برانداز میکند. به هر فردی که از مقابلش میگذرد، میگوید: «بیایید، بوتهای خود را رنگ نمیکنید، بوت رنگ نمیکنید؟»
نام خود را شفیقه میگوید. زن ۴۲ سالهای که او هم تنها نانآور خانوادهاش است و از سر فقر و بیکاری، به بوت رنگ کردن در خیابانها میپردازد.
شفیقه میگوید: «نانآور خانوادهام یک بچهگکم بود که به عنوان راننده در یکی از دفترها کار میکرد، ولی بعد از آمدن طالبان از کار اخراجاش کردند. همین یک سال پیش قاچاقی به ایران رفت، ولی در ایران او هم فعلا کاری ندارد که هم بتواند به ما پول روان بکند و هم مصارف خودش را در دیار مهاجرت پیدا بکند. دو ماه سه ماه کمی پول برای ما میفرستد؛ اما او هم حتا به مصرف کرایه خانه و آب و برق به درستی نمیرسد. اولادهای دیگرم خُرد هستند.»
شفیقه میگوید، شوهرش بیمار است و توان کار کردن ندارد؛ درحالی که هر دو دستاش رنگی است، میگوید که انجام این کار برایش عیبی ندارد؛ اما گاهی بهخاطر این کار از بستگان و آشناهایش طعنه میشنود.
شفیقه میگوید: «هیچ راه دیگری برایم باقی نمانده بود، نان برای خوردن نداشتیم، مواد سوخت برای گرم کردن خانه نداشتیم. در خانهی سرد با اولادهایم زندگی میکردم. قوم و خویش هم در وضعیت بد پشت ما را خالی میکنند و فاصله میگیرند. مجبور شدم همین کار را پیش بگیرم و بوت مردم را رنگ بکنم تا چند روپیه روزانه پیدا کنم.»
شفیقه درحالی که کمپل کوچکی را به دور پاهای خود پیچیده تا از سرما خودش را محفوظ نگهدارد، میگوید که زندگی زنانی مثل او سختتر از چیزی میگذرد که دیگران فکر میکنند: «هوا که زیاد سرد باشد یا برف و باران باشد، کسی نمیآید که بوتهایش را رنگ بکنم، ولی به امید اینکه ممکن است حداقل ۲۰روپیه پیدا بکنم، از خانه به اینجا میآیم و در روی زمین سرد منتظر میشینم تا بوت یک نفر را رنگ بکنم و پول بگیرم. روزهایی میشود که یک وقت نان میخوریم و روزهایی هم میشود که اصلا نان برای خوردن نداریم. در کنار نان، دواهای شوهرم هم است که باید بخرم، ولی از عهدهاش نمیتوانم برآیم. بیپولی بسیار سخت است.»
پس از وضع محدودیتهای فراوان علیه زنان و کار آنان از سوی طالبان، زنان سرپرست و نانآور خانواده با چالشهای فراوانی دستوپنجه نرم میکنند و زندگی دشواری را میگذرانند.