الهه رسا
آخرین تیرش هم به سنگ خورده است. در یک روز دروازهی چندین سفارت غربی در تهران را زده، زیرا پس از هشت بار مراجعه به دفتر پناهندگی سازمان ملل متحد در تهران، پاسخی دریافت نکرده است. اینبار هم خسته و بیجواب از سفارتهای فرانسه، ایتالیا، برازیل و آلمان به خانهاش در حومهی شهر تهران برگشته است.
او میگوید، تقریبا امیدش را از دست داده و شب که میخوابد، آرزو میکند به خواب ابدی برود.
این روایت زندگی فایزه منصوری(مستعار) است. او تا قبل از برگشت دوبارهی طالبان در هرات وکیل مدافع بود. اکنون از ترس طالبان و انتقام آنان افغانستان را ترک کرده است.
او مدعی است که پیامهای تهدیدآمیز زیادی را دریافت کرده است. آخرین پیام تهدیدآمیزی را که دریافت کرده، هنوز هم دارد در آرشیف خود دارد.
فایزهی ۳۳ ساله دستکم پنج سال به عنوان وکیل مدافع در افغانستان کار کرده است. او مسوولیت پروندههایی را داشته که اکثرا در دفاع از زنان خشونتدیده و تحت ظلم بوده است.
فایزه در تماس تلفنی گفته است: «یک مرد به اتهام سوختاندن عضو بدن همسرش و اعمال خشونت علیه وی، به بخش جزایی و مدنی تفکیک شد، در بخش جزایی به مدت دو و نیم سال حبس محکوم شد و در قضیهی تفریق به سبب ضرر قاضی حکم به طلاق داد؛ اما آن شخص من را مسوول زندانی شدن خود میداند و در تماس تلفنی من و اعضای فامیل مرا تهدید میکند.»
فایزه در ادامه میگوید، یک موکلاش که در پروندههای قضایی برائت کسب نکرده بود، اکنون او را مسوول زندانی شدن خود میداند و با تماس و ارسال پیام کتبی او را تهدید میکند.
قبلا نیز رسانهی رخشانه در گزارشی دریافته بود که دادستانهای زن در افغانستان تحت حاکمیت طالبان در معرض خطر مرگ هستند. در این گزارش چندین دادستان زن گفته بودند، افراد گروه طالبان و زندانیان رها شده از سوی این گروه، برخی دادستانهای دولت پیشین را ترور کرده و شماری نیز در تیررس حملات انتقامجویانه قرار دارند.
براساس آماری که انجمن دادستانهای افغانستان در دسترس رسانهی رخشانه قرار داده بود، از تاریخ ۲۱ آگست ۲۰۲۱ در افغانستان تا کنون ۳۰ مورد قتل و ۱۱ مورد مجروحیت دادستانها به ثبت رسیده است. قربانیان در سه مورد قتل و چهار مورد مجروحیت، زنان بودهاند.
در برزخ بیسرنوشتی
فایزه منصوری حالا در ایران از راه خیاطی هزینهی زندگی خانوادهی هفت نفریاش را تامین میکند. ماهانه در حدود ۱۳ هزار افغانی، معادل شش میلیون تومان ایرانی کار میکند، درآمدی که در اوضاع گرانی ایران هرگز کفاف زندگی یک خانوادهی هفت نفری را نمیکند: «پدرم به بیماری قلبی، مادرم به بیماری زخم معده مبتلا است و خواهرم با سه کودکاش بیوه شده و از ناحیهی پا درد دارد. درآمد من شش میلیون تومان است که چهار میلیون تومان را کرایهی خانه میدهیم، فقط دو میلیون تومان برای مصارف خانه باقی میماند.»
پس از تسلط طالبان بر افغانستان در ۱۵ آگست سال ۲۰۲۱، فایزه و خانوادهاش تنها ۱۰ ماه را در هرات ماندند و سپس به طور قانونی به ایران رفتند. تا اکنون بیشترین وقت فایزه برای گرفتن پناهندگی از یک کشور سومی گذشته است.
او ادعا دارد که هشت مرتبه به نمایندگی سازمان ملل در تهران مراجعه کرده؛ اما پاسخی نگرفته است: «من با گروهی از همکاران برای اخذ کارت مهاجرت در دورازهی نمایندگی سازمان در تهران دادخواهی داشتیم، ولی اجازهی ورود برای ما داده نشد. فقط یک شماره تماس را در دسترس ما قرار میدهند که همیشه شماره مشغول است و کسی پاسخگوی سوالات ما نیست.»
شمار دیگری از زنان وکیل مدافع مهاجر در ایران میگویند، زندگی و روزگار خود را در وضعیت اسفباری میگذرانند. نداشتن حق کار، بیمه صحی، کارت بانکی، بلند بودن کرایهی خانه و نپذیرفتن کودکان شان در مکتب، از عمدهترین مشکلات این مهاجرین است.
فریبا صوفیزاده(مستعار) یکی دیگر از وکلای مدافع زن است که بیش از ۱۵ ماه می شود که با شوهر، دو دختر و دو پسرش در تهران بهسر میبرد. شوهرش سرباز پیشین ارتش افغانستان بوده است.
فریبای ۳۴ ساله این روزها پاسپورتش را برای تمدید ویزا به وزارت داخلهی ایران داده است؛ اما ترس دارد که اگر در خواست تمدید ویزایش قبول نشود، ممکن است به افغانستان برگشتانده شود.
فریبا میگوید: «خانوادهای با زور میخواستند که دختر را به عقد پسر خالهاش در آوردند و با ضرب چاقو وی را مجروح کردند. آنها میخواستند دختر را از شفاخانه خارج کرده و به قتل برسانند، ولی من با گزارشدهی به حقوق بشر و با همکاری ادارهی حقوق بشر وی را یک هفته در شفاخانه بستر و سپس به خانهی امن انتقال دادهام، بعدا دختر با شخصی که میخواست ازدواج کرد؛ اما خانوادهی او بعد از این جریان عقدهیی شدهاند و فکر میکنند که من مانع کشتهشدن دختر شان شدم. آنها اطلاعات دقیق از محل زندگی و اعضای فامیلام جمعآوری کردند و من را تهدید میکنند.»
حالا شوهر فریبا با کفاشی در ایران مصارف خانه را پرداخت میکند. جدا از ترس برگشت به افغانستان و بیسرنوشتی در ایران، این روزها نگرانی دیگری دامن زندگی فریبا را گرفته است. او میگوید، پشت گوش چپ پسر ۱۶ سالهاش غدهای رشد کرده که نیاز به معاینات پیشرفته دارد؛ اما آنها قادر نیستند تا از پس هزینهی این معاینات برآیند.
این وکیل مدافع با شکایت از جامعهی بینالمللی و نهادهای حامی حقوق بشر میگوید، با وجودی که بارها در مورد وضعیت بد زندگی وکلای مدافع دادخواهی صورت گرفته؛ اما وکلای مدافع به حالت خود رها شدهاند و هیچ نهادی قصد حمایت از این زنان را ندارد.
فریبا میگوید، در این ۱۵ ماه با وجود درخواستهای مکرر، هیچ خبری از ادارهی مهاجرت سازمان ملل در ایران در مورد چگونگی پروندهی پناهندگی شان نشنیده است.
زنان وکیل مدافع زیادی این روزها در ایران سرگردان دروازههای بسته سفارتهای غربی و نمایندگیهای سازمان ملل هستند. یکی دیگر از این زنان، ظریفه کوهستانی وکیل مدافع ۳۱ ساله و از ولایت کاپیسا است. او با مشاهدهی موارد نقض حقوق زنان در افغانستان، به این مسلک علاقمند شد و مدت پنجسال پروندههای جزایی، مدنی و خشونت علیه زنان را مورد بررسی قرار داده است.
ظریفه در دوران کاریاش دهها پروندهی خشونت را به پیش برده و پیشبرد این قضایا او را در تیررس حملات از جانب اعضای خانوادههای قربانیان قرار داده است.
او در یک پروندهی تجاوز جنسی یک پدر بر دخترش، مسوولیت دفاع از حقوق دختر را برعهده داشت. ظریفه میگوید، دختر ۷ ماهه از پدرش حمل داشت و بعد از تحقیقات، جرم ثابت شد و پدرش براساس فصل ۳ مادهی هفتم قانون جزا به حداکثر حبس، حبس دوام یعنی بیست سال حبس محکوم به مجازات شد و پس از به قدرت رسیدن طالبان، این فرد از زندان رها شده است و یک تهدید برای او است.
ظریفه در دوران کاریاش پروندههای جنجالی زیادی را پیش برده است.
او بعد از سقوط حکومت به دست گروه طالبان، مدت یک ماه را در کشور بود؛ اما به دلیل تهدیدات امنیتی کشور را ترک کرد و به ایران مهاجر شد. او زندگی در ایران را برای خود و اعضای خانوادهاش دشوار توصیف میکند: «در ایران من و کودکانم آیندهای نداریم و با مشورهی شوهرم، قصد داریم تا به صورت غیر قانونی به سمت اروپا سفر کنیم.»
گروه طالبان بهتاریخ دوم قوس سال ۱۴۰۰، انجمن مستقل وکلای مدافع را با وزارت عدلیه ادغام کرده و جواز کاری وکلای مدافع را لغو و تأکید کردند که وکلا تا گرفتن جواز کار از وزارت عدلیه، اجازهی کار بر روی پروندههای حقوقی و جزایی را ندارند.
انجمن مستقل وکلای مدافع افغانستان براساس مادهی(۳۱) قانون اساسی در سال۱۳۸۷ ایجاد شده بود و ایجاد این انجمن در دورهی جمهوریت، یکی از دستآوردهای بزرگ در بخش حقوقی به حساب میآمد.
براساس اطلاعاتی که مسوولان انجمن وکلای مدافع در تبعید در دسترس رسانهی رخشانه قرار داده، تا قبل از سقوط جمهوریت در حدود شش هزار وکیل مدافع در تمام افغانستان مشغول به کار بودهاند و از این میان، ۱۶۰۰ تن را وکلای مدافع زن تشکیل میدادند.
با سقوط افغانستان بهدست گروه طالبان، در حدود ۳۰۰ تن از وکلای مدافع در پروسهی تخلیه به کشورهای اروپایی، امریکایی و کانادا رسیدهاند و در حدود شصت تن از وکلای مدافع در حالت بیسرنوشتی در کشورهای پاکستان و ایران بهسر میبرند.
روحالله قاریزاده، رییس انجمن وکلای مدافع در تبعید میگوید، گروه طالبان با توهین، تحقیر، تحت نظارت قرار دادن و توقیف وکلای مدافع و همچنان جذب افراد غیر مسلکی از میان اعضای خود، اهمیت و ارزش این مسلک را خدشهدار کردهاند.
او به رسانهی رخشانه میگوید: «وکلای مدافع در بیسرنوشتی، بدون امنیت و مصونیت بهسر میبرند و تعداد قابل ملاحظهای از وکلای مدافع از ترس شکنجه و بازداشتهای خودسرانهی طالبان و نبود مصونیت فزیکی، در کشورهای همسایه بهسر میبرند.»
در همین حال، نجلا راحیل، معاون انجمن وکلای مدافع در تبعید، آیندهی زنان وکیل زیر تسلط گروه طالبان در افغانستان را مبهم، تاریک و ناامید کننده میداند: «وقتی انجمن مستقل بود، آزادانه میتوانست از موکلین خود دفاع کند؛ اما حالا که انجمن دولتی است، همه چیز زیر اثر طالب است و همان آزادی و استقلالی که ایجاب میکند تا شغل وکالت دفاع داشته باشد، فعلا وجود ندارد.»
راحیل در ادامه میگوید، وکلای مدافع، مدافعان حقوق بشر بودهاند و با وجودی که دولتهای خارجی تعهد به خروج افغانهای تحت خطر دادهاند؛ اما وکلای مدافع در پروسهی تخلیه شامل نیستند: «هیچ وکیل مدافعی نیست که بعد از رهایی زندانیها مورد تهدید قرار نگرفته باشد. زندانیهای رها شده به دلیل اینکه وکیل مدافع برای پیشبرد قضیه از آنان پول گرفته و آنها را رها نکردهاند، در برابر شان عقده گرفتهاند. حتا یک تعداد از وکلای مدافعی را داریم که آنان را از جلسهی قضایی بردهاند و یا وکیل مدافع زن را در دروازه دارالوکالهاش به شکل فجیع کشتند؛ اما متاسفانه خانوادهی این خانم حاضر نشد که جزییات بیشتر بدهد.»