آزاده تران
بیست نهم قوس سال ۱۴۰۱، وقتی گروه طالبان دروازههای دانشگاه را به روی دختران بست، نادیه در حال خواندن سمستر آخر دانشگاه در رشته روابط بینالملل و کار روی پایاننامه تحقیقیاش بود. او قرار بود از دانشگاه خصوصی «کاج» به عنوان دانشجوی رتبهی اول فارغ التحصیل شود.
اما بسته شدن دروازههای دانشگاه توسط طالبان برنامهی او را نیمه تمام گذاشت. او به عنوان یک زن معترض قدم به خیابان گذاشت و دو بار به زندان طالبان هم رفت.
این روایت، قصهی زندگی نادیه سادات است؛ دختر ۲۷ سالهای که روایتاش را از زندان طالبان بازگو میکند. او که افغانستان را ترک کرده میگوید، راهی جز مهاجرت در پیش پایاش نمانده بود.
ماجرای زندانی شدنش از اینجا آغاز شد. برای گرفتن پول به بانک رفته بود که در بازگشت و در نزدیکی منطقهای معروف به «زیارتسخی» در شهر مزارشریف به دام طالبان افتاد. یک موتر شخصی کرولا و یک رنجر پولیس او را بازداشت کردند.
هنگام بازداشت به او گفته شده بود که قرار است به حوزه منتقل شود، اما مسیری که میرفت به حوزه منتهی نمیشد. در حالی که یک جنگجوی طالبان در کنار نادیه نشسته بود، او به یک مکان نامعلوم منتقل شد. خودش میگوید، اجازه نداشت حرف بزند.
اینگونه بازداشت، تجربهی مشترک بسیاری از زنانی است که توسط طالبان گرفتار شدهاند. تجربهی بردن به مکان نامعلوم، روشن نبودن اتهام، برخوردهای خشن و حتا لتوکوب در هنگام بازداشت را بسیاری از زنان که به زندان طالبان رفتهاند، بازگو کردهاند.
ابتدا نادیه هم به خانهی منتقل شده بود که هیچ شباهتی به نهاد رسمی نداشته است. پس از حدود ۲۰ دقیقه طالبان او را به یک مکان دیگری بردهاند. خودش گمان دارد که آن مکان اداره جرایم سنگین بوده است. این اتفاق در ماه دلو ۱۴۰۱ رخ داده است.
در ماههایی که محدودیتهای طالبان یکی پس از دیگری بر زندگی زنان وضع میشد، زنان نیز به صورت پراکنده علیه این محدودیتها به رسم اعتراض به خیابانها میرفتند.
هرچند اعتراض خیابانی زنان خیلی زود توسط طالبان سرکوب شد. استفاده از خشونت تمام عیار علیه زنان در خیابان، شکنجه در بازداشت و اتهامات سنگین علیه زنان از جمله تاکتیکهای طالبان برای خاموش کردن صدای زنان در خیابانها بود.
از بدرفتاری با زنان بازداشتی خبرها و مستندهای تکاندهندهای تاکنون به ثبت رسیده است. مثل شکنجه شدید جسمی و روحی و حتا تجاوز و آزار جنسی، چنین رفتارهای طالبان با زنان بازداشتی توسط نهادهای حقوقبشری نیز مستند شده است.
نادیه نیز با چشمان بسته به محل جدید منتقل شد و در اتاقی که شش نفر طالب مسلح در آن نشسته بودند، مورد بازجویی قرار گرفت. به قول خودش، بازجوها از او یک چیز میخواستند؛ این که اعتراف کند برای کدام نهادهای خارجی کار میکند.
نادیه که تا پیش از طالبان از طریق «کمپاین مهربانی» به خانواده سربازان قربانی در حکومت پیشین افغانستان کمک غذایی میکرد، بیشتر او را در معرض خشونت طالبان قرار داده بود.
بزرگترین توجیه طالبان از سرکوب زنان معترض، متهم کردن آنها به همدستی با «خارجیها» است. حتا در مواردی اعتراف اجباری برخی از زنان را به چنین کاری از طریق رسانهها منتشر هم کرده است.
نادیه میگوید، وقتی او انکار میکرد که فقط به خاطر حقوق زنان به خیابان آمده و ارتباطی با هیچ نهاد خارجی ندارد، یکی از بازجوها که مسنتر از همه بوده چنان محکم با شلاق به دست چپ او کوبیده که تا مدتها درد و آثار آن باقی مانده بود.
این بار نادیه فقط ۱۱ ساعت را در بازداشت طالبان سپری کرده است. او با گذاشتن سند و پا درمیانی بزرگان محلی آزاد شده است. اما وقتی در سال ۱۴۰۲ به مناسبت هشتم مارچ یا روز جهانی زنان در یک تلویزیون محلی دعوت شد و از سیاستهای سرکوبگرانه و زنستیزانهی طالبان علیه زنان انتقاد کرد، دوباره به حوزه پولیس طالبان فراخوانده شد.
این بار اتهاماش سنگینتر شده بود. طالبان به خاطر فضای مختلط کاری مردان و زنان در کارخانهی تولیدی شیرینیپزی که مربوط به نادیه بود، فرمانده پولیس حوزه او را به سختی سرزنش کرد. با این تعهد که زنان را از کار رخصت کند و خودش نیز بر سر کارش برنگردد، خودش را از مخمصه نجات داد.
برای مدتی نادیه از خانه کارخانهی تولیدیاش را مدیریت کرد، اما چاره نداشت که باید از نزدیک هم اوضاع را مدیریت میکرد. او در ماه قوس سال ۱۴۰۲، دوباره به دفتر کارش برگشت. در واقع از خط سرخ طالبان گذشت. او مدعی است که این بار طالبان نادیه و خواهر ۲۱ سالهاش را بازداشت کردند.
نادیه گفته عصر همان روز گرفتاری، با التماسهای پدر بیمارش، طالبان خواهرش را از حوزه رها کردند، اما او را به زندان عمومی زنان منتقل کردند: «همین که پدرم حرف زد آمر حوزه که یک شخص نسبتا جوان بود به پدرم گفت، چپ باش! گپ نزن تو که غیرت میداشتی دخترانت در بین مردان کار نمیکرد و اینجا در حوزه نمیبود.»
فضای نامناسب، کمبود غذا و شکنجههای روانی در زندان، از تجربههای نادیه است. او گفته، اینبار چهار شبانهروز را در زندان طالبان ماند. نادیه مدعی است که یکی از بازجوهای طالبان که خودش را آمر یکی از حوزههای این گروه در شهر مزارشریف هم معرفی کرده، به نادیه در بدل رهایی پیشنهاد ازدواج کرده بود.
نادیه گفته، نیروهای طالبان شبانه به زندان میآمد و به بهانهی بازجویی تلاش میکردند که بر بدنش دست بزنند، اما نادیه با گریه و زاری مانع این کار میشد. او گفته: «نیروهای طالبان از طرف شب به من سر میزدند و تلاش میکردند که به بدنم دست بزنند. من زاری و گریه میکردم که این کار را نکنید. از خدا بترسید شما که خود را مسلمان میگویید، چرا به یک زن نامحرم دست میزنید.»
آزارجنسی زنان در زندانها یا در بازداشتگاههای طالبان یک نگرانی بزرگ است. حتا ریچارد بنت، گزارشگر ویژهی حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور افغانستان در گزارش اخیر خود گفته است: «زنان در بازداشت طالبان مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند.»
رسانهی رخشانه نیز برای اولینبار مستند تجاوز گروهی افراد طالبان بر یک زن زندانی را منتشر کرد که تکاندهنده بود.
به گفتهی نادیه، شبهای زندان برایش شباهت به زندگی در جهنم را داشته است، گرسنگی، سردی و مجازات مثل کابوس برایش بوده است: «زندان طالب خود جهنم است. خدا هیچکس را به زندان طالب زندان نکند.»
نادیه پیامهای واتساپی را با رسانهی رخشانه شریک کرده که نشان میدهد فردی که خود را آمر یکی از حوزههای طالبان معرفی میکند از نادیه هنوز درخواست ازدواج میکند.
طالبان کارخانهی تولیدی نادیه را پس از این اتفاق بست. او مدعی است که در بدل دادن شش هزار دالر امریکایی و دادن ضمانتخط آزاد شده است. او پس از آزادی کارخانههایش را بسته و در تاریخ ۳۰ ماه جدی به یکی از کشورهای همسایهی افغانستان گریخته است.
موضوع بازداشت، شکنجه در زندان، آزار جنسی و درخواست ازدواج که در این روایت آمده، توسط نادیه ادعا شده است. رسانهی رخشانه مستقلانه اسنادی که چنین ادعایی را ثابت کند، در اختیار ندارد.
حتا پیش از طالبان زندگی نادیه حکایت پر آب چشمی بوده است. او وقتی صنف دهم مکتب بود، بار سرپرستی یک خانواده چهار نفری روی دوشش افتاد. ماجرا این بود که پدر نادیه که پزشک بود، در راه بازگشت به خانه از یک ولسوالی دور دست ولایت بلخ در سال ۱۳۹۶ در یک رویداد ترافیکی برای همیشه زمینگیر شد. از همان زمان که نادیه دانشآموز صنف دهم مکتب بود، نانآور خانواده چهار نفریاش شد.
نادیه همزمان که مکتب و دانشگاه رفت، کار هم کرد. از کار به عنوان ترجمان زبان ترکی با موسسهی خیریه «پی آر تی» تا تاسیس دو کارخانه کوچک تولیدی. مسیری که او پیمود، هرچند سخت بود، اما مانعی مثل طالبان بر سر راهاش نداشت تا مثل امروز زمینگیر شود.