سمیه ماندگار
فقر برای ساکنان بامیان موضوع تازهای نیست. میتوان گفت نام بامیان با فقر و محرومیت گره خورده است. اما حاکمیت طالبان وضعیت را بدتر کرده است. این را میتوان از تعداد روز افزون کودکان کار و خیابانی در شهر بامیان فهمید. پدیدهای که تا پیش از ورود طالبان یا وجود نداشت یا به ندرت به چشم میخورد.
یک نهاد حمایت از کودکان در بامیان به رسانهی رخشانه گفته است، تعداد کودکان کار در بامیان سه برابر افزایش یافته است. نظر شهروندان بامیان نیز گویای وضعیتی به مراتب بدتر از این است.
نظرنعمت الله * ۳۸ ساله را در این مورد پرسیدم. مردی که سالها است در مارکت میوه و سبزی فروشی مرکز بامیان کار میکند. نعمت الله با شوخی میگوید، کودکان کار همسایههای او هستند. اشارهاش به این است که هر روز با آنها سرو کار زیادی دارد: «به یقین گفته میتوانم که تنها پارسال از ۱۰۰ نفر زیادتر به این کار روی آوردهاند. تنها در همین مارکت ترکاری، کم از کم ۱۵ تا ۲۰ نفر کراچی دارند؛ اسپندیها، شاگرد سوپفروشیها، شاگرد خیاطها، شاگرد برگرفروشیها، کسانیکه با کراچی دستی فروشندگی میکنند و اطفالی که دنبال بوتل خالی بین سطلهای اشغال میگردند را حساب کن، چقدر میشه…دوران جمهوریت فرق میکرد، ما حتا یک طفل را نمیدیدیم که کراچیوانی کنه، اطفال اسپندی تعدادشان خیلی کم بود، حتا کمتر از ۵ نفر، چیپسپزیها و دیگر بخشها هم اصلا اطفال را شاگرد نمیگرفت».
نعمتالله گفته است: «میتوانم بگویم که تعداد این کودکان ده برابر شده است، ما که ده سال میشه در این بازار کار میکنیم بهتر متوجه این گپ میشویم».
آخرین گزارش صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد در افغانستان (یونیسف) نشان میدهد که ۲۳٫۷ میلیون نفر در افغانستان به کمکهای بشردوستانه نیاز دارند که بیش از نیمی از آنها کودکان هستند. این وضعیت در ولایتی مثل بامیان که فقر نهادینه شده است، بدتر است.
سالم و باقر سرگرم کندن پوست پیازهایی هستند که باید روی کراچی دستی بفروشند. کراچیدستی متعلق به باقر ۱۴ است. سالم ۱۵ ساله، بساط کوچک سبزی در مارکیت سبزی فروشی دارد.
باقر در گفتوگو با رسانهی رخشانه میگوید، به خاطر فقر مکتب را رها کرده و دستفروشی میکند: «ما در خانه هفت نفر هستیم، پدرم از ۲ سال به اینسو کار به درد بخور گیرش نیامده، مادرم برایم گفت که باید با پدرت همکاری کنی و گرنه همه گرسنه میمانیم».
به گفتهی باقر برای او جز کار کردن در خیابانهای بامیان راهی نمانده بود. او کراچی دستی تهیه کرد و روزها از ساعت هفت صبح تا هفت شام روی کراچی دستی کار میکند. او میگوید، به ندرت درآمد روزانهاش از ۷۰ افغانی بیشتر میشود: «این کار خوب است؛ هم آسان است هم آدم آزاد است و هم آدم زیاد تحقیر نمیشه. شام هر چه که نقد کردم را خانه نان میبرم، خیلی وقتها پولم کمی میکنه ولی چاره نداریم، من حتا با این کار پول نان خشک را هم پیدا نمیتوانم».
براساس گفتههای باقر، دستکم ۵۰ کودک دیگر نیز مثل خودش روزانه کارش همین است.
سالم نیز از یک خانوادهی به شدت فقیر میآید. تنها راه درآمد خانوادهاش همین بساط سبزی فروشی است: «ما مجبوریم کار کنیم، قبلاً که طالبان نیامده بود هرگز فکر نمیکردیم یک روزی مجبور شویم مکتب را رها کرده و بیاییم ترکاری فروشی و کراچیوانی کنیم».
به گفتهی سالم درآمدش از این کار روزانه صد افغانی میشود. اما هزینههایی مثل اجاره جا و نگهبان را هم مجبور است پرداخت کند.
وقتی از آن دو در مورد بزرگترین آرزوی زندگیشان پرسیدم، باقر با لبخند کمرنگی پاسخ داد، دعایش این است که طالبان زود بروند: «تا زمانیکه طالبان گم نشده ما نمیتوانیم هیچ آرزویی داشته باشیم. چون میفامیم که اینها نمیگذارند ما به هیچ یک از آرزوهای خود برسیم، آنها خواهران ما را درس خواندن نماندند، وظیفه کاکایم را گرفتند و حالا هم فقط در پی این هستند که چگونه مردم را بیشتر آزار بدهند».
با گشتن در خیابانهای شهر نه چندان بزرگ بامیان میتوان دید که کودکان زیادی به نحوی درگیر کار یا خیابان گردی هستند، پدیدهای که تا پیش از طالبان در بامیان وجود نداشت.
سکینه* ۴۱ ساله مادر باقر در مورد این که چرا پای کودکش را از مکتب گرفته و برای کار به خیابان فرستاده گفته است: «شوهرم از روزی که طالبان به بامیان آمدند یک روز کار پیدا میتانه، سه روز دیگر نه، او کارگر است، کارگر ساده؛ خیلی وقتها بود که در خانه حتا نان خشک پیدا نمیشد».
سکینه به این باور است که این یگانه راهی بود که آنها میتوانستند برای مبارزه با گرسنگی انتخاب نمایند: «اگر باقر را از مکتب نمیکشیدیم و به کار روان نمیکردیم که در خانه نان پیدا نمیشد، گرچه حالی هم نان کافی نداریم ولی باز هم شکر است».
اکثر ساکنان بامیان زراعتپیشه هستند، زراعت و مالداری از مهمترین منابع عایداتی این مردم به حساب میآید.
علی* ۱۲ ساله در یک دکان چیپسفروشی کار میکند. وقتی وارد آنجا شدم جز علی کس دیگری در آنجا حضور نداشت. علی زیر دست پدرش کار میکند. به همین خاطر، میتواند نصف روز را به مکتب برود: «وقتی که از مکتب خلاص شدم اینجا میآیم و با پدرم همکاری میکنم».
روزگار جاوید ۱۳ ساله نیز حکایت از وجود فقر دارد. کودکی که در خیابانهای بامیان اسپندی میکند: «پدرم کارگر است و روزانه سر چوک میرود، اما حالا برای کارگران کار نیست. از ده روز یک روز به سختی کار پیدا میشه، به همین خاطر من مجبورم برای کمک به پدرم بیایم و مردم را اسپند کنم تا لقمه نانی برای خوردن پیدا نمایم».
جاوید در خانواده ۱۱ نفره زندگی میکند که تنها پدرش نانآور خانه است. جاوید میگوید، روزانه در گرما و سرما در ساحهی اطراف بودای صلصال که یک ساحهی خاکی است، منتظر گردشگران مینشیند. روزانه اگر خیلی خوشبخت باشد، ۷۰ تا ۸۰ افغانی به دست میآورد.
البته به گفتهی جاوید اگر محافظان ساحهی بودای بامیان که به نام قطعهی ۰۱۲ معروف است آنها را بگذارند.
جاوید نیز از طرف بعدازظهر مکتب میرود و صنف چهارم مکتب است. لباس کهنه و مندرس جاوید خود نشان دهندهی فقر شدید و ناتوانی اقتصادی خانوادهی او است: «بیکاری و قیمتی باعث شده تا بچههای اسپندی زیاد شود».
مریم حلیمی مسئول موسسه چتر مهربانی برای کودکان کار (KUDACO) در بامیان در مورد تعداد کودکان کار میگوید: «بر اساس آماری که ما داریم تا اواسط سال ۱۴۰۲ هجری خورشیدی کودکان کار در بامیان افزایش قابل توجهی داشته است».
مریم ۲۶ ساله گفته است به طور دقیق کودکان کار در بامیان پس از طالبان سه برابر شده است: «بر اساس بررسیهایی که قبلا انجام شده بود، حدود ۱۷۸ کودک کار در بامیان وجود داشت؛ ولی سروی که همکاران ما انجام داده تا اواسط سال گذشته( ۱۴۰۲ خورشیدی ) به تعداد ۶۴۲ تن از کودکان کار شناسایی شدهاند، چیزی در حدود بیشتر از سه و نیم برابر».
از نظر جامعهشناسان این وضعیت ناشی از فقر شدید در بامیان است. علی حسین ظریفی، جامعه شناس در بامیان به رسانهی رخشانه گفته است: «اولین عامل فقر، بیکار شدن اکثر مردم بومی این ولایت است. قبلاً در دوران جمهوریت بیشتر از ۹۰ فیصد کارمندان نظامی از خود مردم بامیان بودند، اما اکنون این فیصدی بسیار پایین آمده و کسانیکه از بامیان در نیروهای نظامی طالبان وظیفه دارند نیز از یک منطقهی خاص «غندک» هستند. بیکار شدن این ۹۰ فیصد نیروی نظامی خود فقر را گسترش میدهد، همچنین حدود ۵۰ فیصد از کارمندان ملکی ادارت دولتی نیز از بیرون بامیان و یا از غندک آمدهاند که فیصدی افراد شاغل در محیط بامیان را باز هم پایین آورده است».
این جامعهشناس ۳۲ ساله بر این نظر است که این چرخهی فقر شدید و ناداری، مردم بامیان را از پا در خواهد آورد و در این وضعیت، کودکان آسیب پذیرتر هستند.