تاریخ مبارزههای زنانه یکصد و شصت و چهار ساله شد. مبارزههایی که فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده است.
در طی این مبارزات زنان همواره برای برابری، عدالت، عدم خشونت و حق شهروندی جنگیدند. با مطالبات کوچکی که اکثرا برای مردان خندهآور و خشمآور بود و است. نوع مبارزه برای زنان در کشورهای دنیا، متفاوت بوده و هر کشور ناهنجاریها و نارساییهای خودش را دارد. زنان طبقه بورژوا، زنان کارگر و طبقات فرودست همواره به صورت کلی با خشونتهای متفاوت و طبقاتی با ابعاد مختلف مواجه بوده و هستند.
بدون شک خاستگاه عمده نابرابریها، ظلم و تبعیض که زنان تحمل میکنند ناشی از دو نظام و ساختار کلی است که سالها زنان را مصروف مبارزه برای حق و حقوقشان ساخته؛ ساختارهای سرمایهداری و مردسالاری که از سوی انواع مذاهب و ایدئولوژیهای زنستیزانهی حاکم بر جوامع بشری ، حمایت شده و میشود.
نابرابری در تقسیم ثروت عمومی، ساختار قدرت و اقتصاد، همواره تاثیرات منفی بر وضعیت زندگی زنان داشته و همواره آنها را به فقر زدگی مواجه کرده است. تاثیرات سکسیسم، دیدگاههای جنسیتی به زنان و نژادپرستی در ساختارهای قدرت و منابع در دستگاه دیپلماسی، سیاست، اقتصاد و اجتماع سبب شده که زنان از فرصتهای شغلی محدودتری نسبت به مردان برخوردار باشند و دسترسی کمتری به حمایتهای عمومی داشته باشند.
مسئله زنان همواره در افکار عمومی جایی برای بحث نداشته و به تکرار از سوی جامعه مردسالار به حاشیه رانده شده و بیاهیمت تلقی گردیده است. هیچگاه روی مسئله زنان بحث عمومی صورت نگرفته و مشکلات زنان بیارزشتر از آن خوانده شده است که فکری برای بیرون رفت از آن شود.
در جامعه افغانستان، خشونتهای خانوادگی، محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی همواره سبب شده است که زنان در همه مسائل در حاشیه باشند و در بحث استقلالیت مالی همواره دستمزد به مراتب کمتر از مردان داشته باشند. بافت سنتگرایی و دینی در جامعه افغانستان به حدی پیچیده و گره کور خورده است که اکثریت مسائل خشونت و نابرابری امر عادی پنداشته شده و توده در یک ناآگاهی عمیق خوابیدهاند.
ساختارهای قدرت و منابع، اقتصاد و سیاست همواره بهگونه رقم خورده که به زنان کمتر فرصت داده شده و بیشتر چالشها سد راه آنان قرار گرفته است. مردانه بودن ساختار نظامهای حاکم در دنیا یک چالش عمومی برای زنان بوده و تقریبا یک مسئله عمومی به حساب میآید. اما فرهنگها و سنتهای رایج در جوامع بهخصوص در افغانستان، متفاوت و هولناکتر بوده است. ممکن است در هر کشور زنان در قیاس با فرهنگ و رسم رواج آن کشور زجر ببینند و خشونت را متحمل شوند.
در افغانستان پس از سقوط رژیم طالبان نزدیک به دو دهه است که از هشت مارچ روز جهانی مبارزات زنان، علیه خشونت، فقر و نابرابری تجلیل و گرامیداشت میشود. تجلیل و گرامیداشت از این روز در نفس خودش کار درست و نیکوست؛ اما وضعیت کلی زنان در کشور از لحاظ حقوق سیاسی و اجتماعی و به معنای کلیتر وضعیت حقوق بشری آنان در طول تاریخ کشور قابل قبول نبوده و زنان با ستمها و خشونتهای تکاندهنده و فاجعه بار مواجه بوده و هستند.
با آن که افغانستان یکی از کشورهای است که قوانین زیادی در راستای حمایت از حقوق زنان دارد؛ اما این قوانین به صورت مشخص بارها از سوی افراد و اشخاص متفاوت نقض شده است. حتا از سوی حکومت افغانستان.
در قانون منع خشونت علیه زنان مواردی همچون ازدواج زیر سن قانونی، ازدواج اجباری، بد دادن (ازدواج برای حل منازعه) و زمینهسازی برای خودسوزی زنان اعمال جرمی دانسته شده است. اعمالی چون تجاوز به عنف و ضرب و جرح زنان نیز جرم پنداشته شده و برای مرتکبین آن مجازات در نظر گرفته شده است. اما ازدواج کودکان، رسم و رواج بد دادن و تجاوز جنسی از مواردی است که حداقل روزانه در هر روستا، گوشه و کنار این کشور به تکرار رخ داده و از زنان قربانی گرفته است.
تکرار چنین فجایعی که غالبا مردان از مرتکبین آن بهشمار میروند، نشاندهنده این است که محرومیت و نقض حقوق خانواده در جامعه ما بسیار برجسته و نگرانکننده است.
ساختارهای اقتصادی، سیاسی و اداری کشور عمدتا در اختیار مردان قرار دارد. یک دلیل آن این است که در خانواده و جامعهی افغانستان نقش ایدهآل برای زنان هنوز هم کار نکردن در بیرون از خانه است. مردم دوست دارند که زنان بیشتر مسئولیتهای خانگی را به عهده داشته باشند تا این که در یک اداره کار نمایند.
کار زنان در خانه همواره بدون دستمزد و رایگان بوده و با این حساب این جز لاینفک از مسئولیتهای زنان به حساب میرود. جامعه مردانه افغانستان همواره زنان را بهمثابه« تن نه فکر و نه اختیار» پنداشته و در بسیاری از موارد آنان را به سان کالای تجارتی در معرض فروش قرار داده و میدهند.
اکثریت زنان بهعنوان انسانهای آزاد و صاحب حق و تفکر، نمیتوانند در مورد سرنوشتشان آزادانه تصمیم بگیرند و حق اظهار نظر در مورد زندگیشان را ندارند.
مسئله اساسی در افغانستان این است که همواره سعی میشود زنان را با ترفندهای«زن خوب» و «زن مسلمان» و… از حق و حقوق آنها به دور نگهدارند. بنابر آن تلاشها از سوی گروههای تروریستی چون طالبان و خانوادههای سنتی صورت میگیرد تا دختران را از آموزش و تحصیل محروم کنند.
یک بخش زیادی از زنان هنوز هم در مورد این که آنان آزاد آفریده شده و حق دارند آزادانه در مورد زندگیشان تصمیم بگیرند، بیباور هستند. زیرا آنها تصور میکنند مردان خانواده بر آنها حق نخست را دارند بعد خودشان. تعداد انگشتشماری از زنان که جرات به خرج دادند و صدایشان را در مقابل نابرابریهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بلند کردهاند همواره مورد قضاوتهای نادرست جامعه و مردم قرار گرفتهاند. تا جایی که بسیاری از زنان از سوی اجتماع و حتا خانواده و اقوامشان طرد شدهاند.
پس از ۱۶۴ سال از آغاز مبارزات جهانی زنان علیه تبعیض، ستم و نابرابریها، هنوز هم زنان برای مطالباتشان در ستیز با جامعهی مردانه قرار دارند.
رسانهی رخشانه بهدنبال آن است که مسئله زنان را به یک دغدغه عمومی و روزمرگی در جامعه افغانستان تبدیل کرده و صدایی برای مطالبات زنان باشد. ما به این باور هستیم، تا زمانی که چالشهای فرا روی زنان به یک بحث عمومی، علمی و تساویگرا تبدیل نشود؛ زنان در انزوای تاریخی باقی خواهند ماند. رخشانه از همه زنان و مردان که به حقوق مساوی زن و مرد باور دارند دعوت میکند که مسئله حقوق زنان را به دور از حواشی آن و فارغ از دیدگاه جنسیتی به بحث بگیرند و ناقضین حقوق بشری را به چالش بکشانند.